نقدی بر اثرات ثبت جهانی بافت تاریخی شهر یزد بر احیای بافت با نگاه خاص بر جنبه های بومی و محلی

سال انتشار: 1403
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 186

فایل این مقاله در 24 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_CIOMUS-2-1_011

تاریخ نمایه سازی: 8 خرداد 1403

چکیده مقاله:

ثبت شهرهای تاریخی در فهرست میراث جهانی امتیازی غیرقابل انکار جهت معرفی بیش از پیش این مواریث فرهنگی در سطح ملی و بین المللی است و طبیعی است که همه کشورها سعی در ثبت آثار تاریخی و فرهنگی خویش در این فهرست را در دستور کار قرار دهند. در این خصوص نکته با اهمیت این است که آیا ثبت در فهرست میراث جهانی پایان راه است؟ و یا آغاز رسالت مهم تری در خصوص حفظ ارزش های اصیل و مهم اثر که در طول زمان آرام آرام در بستر فرهنگی و اجتماعی خویش رشد و تکامل یافته است؟ بدیهی است که داشتن برنامه جامع مدیریت اثر بعد از ثبت جهانی و پایش روند اجرای این برنامه از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. این اهمیت آنجا که سخن از شهر و بافت شهری تاریخی می شود از حساسیت بیشتری برخوردار است؛ زیرا شهر، بستر تعامل و تقابل جنبه های کالبدی شهر با جنبه های اجتماعی زیست انسان، جنبه های طبیعی محیط زیست و جنبه های انسان ساخت محیط و ظرف حضور انسان در همه مشخصه های روانی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیبایی شناسی و دیگر ساحات است. بنابراین هر تصمیمی در جهت بهبود وضع شهر الزاما باید به انسان به منزله کلیدی ترین عامل، توجه ویژه ای داشته باشد و این اهمیت، جنبه های غیرکالبدی در احیای شهرهای تاریخی را به وضوح نشان می دهد. از سویی دیگر، آنچه در بافت های تاریخی و احیای آنها پس از ثبت در فهرست میراث ملی و جهانی دیده می شود، تمام شده تلقی کردن کار توسط متولیان امور شهری است. بدین معنی که برنامه های بعد از ثبت آثار، عموما چند ویژگی در مورد آنها مترتب است؛ کارایی لازم را تضمین نمی کنند؛ نگاه جامع به مرمت و احیاء در تهیه و تدوین آنها دیده نمی شود؛ پشتوانه سازمانی مناسب ندارند و یا مورد پایش و پالایش پیوسته قرار نمی گیرند. از این روی، عموما تغییرات و گاه آسیب های بافت های تاریخی پس از ثبت سرعت بیشتری می گیرد. شهر یزد نیز از این قاعده مستثنی نبوده و تغییرات پس از ثبت جهانی بافت پرشتاب، مدیریت نشده، هیجانی و شامل مداخلات ناصحیح در بافت بوده است. حضور بی رویه و مدیریت نشده گردشگر، ماهیت زیست محلی را مورد خدشه قرار داده است. ایجاد ارزش افزوده دفعی املاک، نرخ سکونت را در محدوده بافت بشدت کاهش داده است. تغییر کاربری واحدهای کوچک شهری به کاربری های غیر اصیل، اصالت و یکپارچگی بافت را از بین برده و مداخلات کالبدی در درون معابر و گذرها و شریان ها، بافت را از حالت شهر به مثابه محوری تاریخی به نمایشگاهی از نور، نقش و طرح تبدیل کرده است که جریان اصیل زندگی دیگر در آن دیده نمی شود یا حداقل کمتر به چشم می آید. حال آنکه برابر مبانی پذیرفته شده مرمت، اصلی ترین و مهم ترین موضوع در احیای بافت، حفظ هویت و ماهیت اصلی بافت از جنبه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، مردم شناسی، کالبدی و عملکردی است. اگر این مهم در روند ثبت یا پس از آن یا در روند احیای بافت مورد خدشه واقع شود، خود آسیب و عارضه خواهد بود؛ چه اینکه مقصود از ثبت هر اثر شناساندن ویژگی های ذاتی ممتاز آن به جهانیان است و حال اگر خود باعث تضعیف این ارزش ها شود اساسا نقض غرض محسوب می شود و نه تنها کمکی به احیای بافت نمی کند که در بلند مدت آسیب های جبران ناپذیری به بافت تاریخی وارد خواهد کرد.

نویسندگان

حامد بهادر

دانشگاه علم و صنعت ایران