جایگاه نهاد میانجی گری بر پایه عدالت ترمیمی و نظریه های کلاسیک و فشار
سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 100
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
CSECO01_047
تاریخ نمایه سازی: 22 اسفند 1402
چکیده مقاله:
پژوهش حاضر که از نوع توصیفی-تحلیلی است به بررسی جایگاه نهاد میانجی گری بر پایه عدالت ترمیمی و نظریه های کلاسیک و فشار می پردازد. از مهم ترین اهداف آن، تبیین جایگاه نهاد میانجی گری و همچنین بیان چگونگی و نقش آفرینی نهاد میانجی گری برای حل و فصل اختلافات در پرتو نظریه های جرم شناسی کلاسیک و فشار است. انسان به عنوان موجودی اجتماعی و دارای روابط متنوع و پیچیده همواره در معرض انواع آسیب های اجتماعی و ناهنجاری هایی است که به گونه ای با این ارتباطات همراه هستند. ارتباطات افراد در جامعه به-شیوه های مختلف موجب بروز اختلافات یا درگیری ها یا تضییع حقوق برخی افراد می شود که برای رفع و رجوع آن ها، مراجعه به دادگاه ها به عنوان مرکز احقاق حق امری انکارناپذیر است. این امر موجب تراکم پرونده ها و تورم جمعیت کیفری، پایین آمدن کارایی و بازدهی نظام کیفری در زمینه های مبارزه با بزهکاری و بازپروری و اصلاح بزهکاران می شود. نهاد میانجی گری کیفری، به عنوان فرایندی سه جانبه و به-دور از تشریفات معمول در فرایند کیفری، بر اساس توافق قبلی شاکی و بزه دیده با متهم یا بزه کار، با حضور شخص ثالثی به نام میانجی گر یا میانجی به منظور حل و فصل اختلاف ها و مسائل مختلف ناشی از ارتکاب جرم فعالیت می نماید که به دلیل کوتاه شدن روند دادرسی در دادگاه ها و جلوگیری از صرف وقت در این دادگاه ها مورد ترجیح طرفین دعواست. متغیرهای گوناگونی ازجمله وضعیت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی بزه کار و بزه دیده، نوع جرم، جنسیت، وضعیت و شرایط روحی و روانی آن ها، بعد زمان و مکان پدیده جرم و مواردی از این قبیل در وقوع جرم دخیل هستند. در دادرسی های کیفری، بسیاری از این موارد نادیده گرفته می شوند و صرفا بر اساس تعریفی که از نوع بزه و مجازات تعیین شده وجود دارد، رای صادر می-شود؛ اما در میانجی گری، فرد یا نهاد میانجی گر یا مداخله گر هنگام مواجه شدن با ناهنجاری های اجتماعی به خوبی آن ها را مدنظر قرار دهد. برپایه نظریه جرم شناسی فشار می توان با میانجی گری بی طرفانه از طرق مختلف ازجمله (۱) میانجی گری بین بزه دیده و بزهکار، (۲) جلسات گفتگوی گروهی خانوادگی و (۳) حلقه های اصلاح و درمان و سازش، فرایند میانجی گری را با بازدهی مطلوب به اجرا گذاشت. تحلیل های صورت گرفته مبتنی بر امکان سنجی میانجی گری نشان می دهد که میانجی گری بر اساس نظریه کلاسیک بر میانجی گری بر اساس نظریه فشار بهتر نقش آفرینی می کند زیرا بر اساس نظریه کلاسیک، فرد بزه کار باید خسارات مالی و روانی بزه دیده را جبران نماید، حال آن که بر اساس نظریه فشار، بزه نتیجه مستقیم یا غیرمستقیم فشار مالی و روانی بر بزه کار است و ممکن است امکان جبران مالی برای بزه کار وجود نداشته باشد.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
ماشااله کریمی
استادیار دانشگاه آیت اله العظمی بروجردی –ره-
مهدی چگنی
دانشیار دانشگاه آیت اله العظمی بروجردی(ره).
اژدر عزیزی
کارشناس ارشد حقوق جزا و جرم شناسی دانشگاه آیت اله العظمی بروجردی(ره).