تحلیل بازنمایی مرگ در آثار کاسپار دیوید فردریش از دیدگاه زیگموند فروید

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 148

فایل این مقاله در 17 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_ISAH-2-12_006

تاریخ نمایه سازی: 2 بهمن 1402

چکیده مقاله:

در قرن های ۱۵ و ۱۶ مرسوم بود که در مناظر برفی، تعداد زیادی انسان را در حال اسکی ترسیم کنند و این گونه مناظر بدون حضور انسان عجیب می نمود، ولی فردریش این مناظر را بدون حضور انسان ترسیم کرده است. فردریش از اولین هنرمندانی بود که مناظر زمستانی با زمین های مرده و یخ زده و پر از سکون را به وجهی که گویی تاکنون هیچ انسانی در آن ها گام نگذاشته و متروک هستند، ترسیم کرده است. نقاشی های وی بیشتر به تصویرکشی مناظر طبیعی و احساسات غمگین و تفکری مرتبط با آن ها اختصاص دارد، اما در برخی از آثار وی، می توان تاثیرات غم و تفکر درباره یکجانشینی و پایان زندگی را درک کرد. نقاشی های دیوید فریدریش، با استفاده از ترکیب رنگ های تیره و صحنه های طبیعی پراستفاده از نورپردازی و تاثیرات نور، غالبا آرامشی متعالی و غمگین را به تصویر می کشند. این انتقال احساسی و ایجاد وضعیت تاملی در مخاطب، ممکن است نگاهی به جوانب مرگ و مفهوم زمینه ای از زندگی داشته باشد. می توان گفت که آثار دیوید فریدریش نه تنها به مرگ اشاره دارند، بلکه به طور کلی، به مفهوم زندگی و وجود انسان نیز اشاره می کنند. از این رو، با بررسی های نظریات فروید در قالب مرگ، به تحلیل و بررسی چند اثر برجسته از فریدریش پرداخته و دیدگاه مرگ را از نگاه او مورد بررسی قرار میدهم، اما سوال اینجاست که مرگ در بازنمایی طبیعی در آثار فریدریش یا تنها یک نمود ذهنی است؟ و اینکه چه چیزی سبب یخ زدگی و مردگی را در آثار فریدریش برجسته نموده است؟ چطور این حس انتقال یافته و اصل زندگی وی چه اثری بر تابلوهای وی داشته است. این پژوهش به صورت کتابخانه ای صورت گرفته و هدف از این مقاله، تجلی زندگی و مرگ در آثار هنری است.

نویسندگان

طاهره قهرمانی راد

دانشجوی کارشناسی ارشد نقاشی، دانشکده هنر، موسسه آموزش عالی فردوس، مشهد، ایران.