هدف: افراد دارای معلولیت از نظر استرس، سلامت و شاخص های جمعیت شناختی اجتماعی، در مقایسه با افراد عادی، در وضعیت بدتری به سر می برند. دانش کمی در رابطه با چگونگی تاثیر
وضعیت استخدام و
نوع شغل بر این شرایط وجود دارد، به ویژه در مورد شاغلین دارای معلولیت جسمی حرکتی. مطالعات معدودی به بررسی تاثیر بالقوه
وضعیت استخدام و
نوع شغل بر
سلامت عمومی و
استرس شغلی شاغلین دارای
معلولیت جسمی حرکتی پرداخته اند. این مطالعه به بررسی نقش
وضعیت استخدام و
نوع شغل و عوامل جمعیت شناختی در پیش بینی
سلامت عمومی پرداخته و نیز روابط بین
استرس شغلی و
سلامت عمومی با توجه به عوامل جمعیت شناختی در میان افراد دارای
معلولیت جسمی حرکتی شاغل در مراکز حرفه آموزی متعلق به بهزیستی شهر تهران را مورد ارزیابی قرار داده است.
روش بررسی: پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی بوده و داده ها به شکل مقطعی گردآوری شدند. این مطالعه روی ۲۷۳ نفر از افراد دارای
معلولیت جسمی حرکتی شاغل در کارگاه های تولیدی مراکز توان بخشی شغلی تهران که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند، انجام شد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسش نامه محقق ساخته جمعیت شناختی، شاخص
استرس شغلی بلکیک (۱۹۹۱) و پرسش نامه
سلامت عمومی ۲۸ سوالی گلدبرگ (۱۹۷۹) بود. تجزیه و تحلیل داده ها به وسیله نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون های تی مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه و رگرسیون خطی چندمتغیره انجام شد.
یافته ها: میانگین (انحراف معیار) سنی شاغلین دارای
معلولیت جسمی حرکتی شرکت کننده در مطالعه ۳۳/۶۵ (۳/۷۶۳) بود. اکثر آن ها در محدوده سنی ۳۰ تا ۳۹ سال (۵۵/۲ درصد) بودند. از میان نمونه های مورد مطالعه مردها، ۶۰/۴ درصد مرد، ۶۰/۴ درصد متاهل، ۶۷ درصد استخدام پاره وقت و ۳۰ درصد در کارهای تولیدی بودند. ارتباط بین
سلامت عمومی و
استرس شغلی با جنسیت و وضعیت تاهل معنادار بود (۰/۰۰۵>P). زنان و افراد متاهل
استرس شغلی بیشتری داشتند. به علاوه، بین
استرس شغلی و
سلامت عمومی شاغلین دارای معلولیت با
وضعیت استخدام آن ها نیز ارتباط معناداری وجود داشت (۰/۰۰۵>P). شاغلین پاره وقت در مقایسه با سایرین، با شرایط فیزیکی استرس زا و حوادث بیشتری در محل کار مواجه بودند که منجر به
استرس شغلی بالاتری در آن ها می شد. به علاوه افراد دارای معلولیت شاغل در امور هنری، فشار زمانی، مشکلات و موقعیت های تصمیم گیری بیشتری داشتند و درنتیجه،
استرس شغلی بیشتری را تجربه می کردند. به منظور شناسایی متغیرهای پیش بینی کننده
سلامت عمومی ضمن تعدیل اثر متغیرهای جمعیت شناختی، از آنالیز رگرسیون خطی چندمتغیره روی داده ها استفاده شد. سن اثر مستقیم معناداری بر افزایش علائم جسمانی داشت (۰/β=۱۶). زنان دارای معلولیت در مقایسه با مردان، علائم جسمانی بیشتری داشتند (۱/β=۹۷). به علاوه، استخدام پاره وقت مستقیما با علائم جسمانی و افسردگی مرتبط بود (۱/۵۱ و ۱/β=۲۶). کارهای تولیدی به طور معناداری با افزایش علائم جسمانی، اضطراب، بی خوابی و افسردگی ارتباط داشتند (به ترتیب، ۱/۹۵ و ۱/۵۳ ،۱/β=۲۸). بنابراین، زن بودن، اشتغال به صورت پاره وقت و کار در امور تولیدی، پیش بینی کننده های معنادار علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین دارای
معلولیت جسمی حرکتی بودند. به علاوه، شرایط فیزیکی محیط کار، مشکلات و موقعیت های تصمیم گیری در محل کار، با علائم جسمانی ارتباطی مستقیم داشتند (به ترتیب، ۰/۱۴ و ۰/۱۳ ،۰/β=۷). به طور کلی، ۴۹ درصد از واریانس علائم جسمانی (بهترین تناسب مدل) را می توان از طریق متغیرهای مستقل تبیین کرد.
نتیجه گیری:
وضعیت استخدام و
نوع شغل به طور معناداری با
استرس شغلی مرتبط هستند که به نوبه خود، منجر به تفاوت در وضعیت
سلامت عمومی افراد شاغل دارای
معلولیت جسمی حرکتی می شود. با توجه به بیشتر بودن علائم جسمانی و افسردگی در شاغلین پاره وقت، به نظر می رسد می توان با تبدیل
وضعیت استخدام این افراد به تمام وقت، بار استرسی وارد بر آن ها را کمتر کرد و به تبع آن، سلامت آن ها را بهبود بخشید. به علاوه، زنان و افراد متاهل،
استرس شغلی بیشتری را تجربه می کنند و علائم جسمانی در آن ها بیشتر است. این امر نشان دهنده لزوم ایجاد تطابق بین بار کاری ذهنی و فیزیکی وارد بر این افراد و توانمندی های آن هاست. شناسایی این نوع ریسک فاکتورها و فهم نحوه ارتباط این عوامل، متخصصین ارگونومی و توان بخشی شغلی را قادر می کند تا با به کارگیری اصول مربوطه از طریق طراحی مداخلات مناسب، اقدام به اصلاح شرایط محیط کار این گروه خاص و نیز بهینه سازی سلامت و بهزیستی آن ها کنند.