تبیین نقش تنظیم گرایانه علوم انسانی در مقابل توسعه گرایی علوم طبیعی (با بازنگری آراء هاینریش ریکرت)
سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 161
فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_MTOD-29-115_001
تاریخ نمایه سازی: 1 آبان 1402
چکیده مقاله:
در سالهای گذشته، بسیاری بر نقش موثری اشاره کرده اند که علومانسانی میتواند در امر کنترل و تنظیم برای حفظ محیطزیست و فرهنگ (نه در توسعه فناورانه) ایفا کند؛ با این حال درباره اینکه چه خصلت مشخصی در علومانسانی سببشده که چنین کارکردی به آن نسبت داده شود، توضیحی ارائه نشده است. پذیرش این کارکرد مستلزم پذیرش ماهیت متفاوت علومانسانی از علومطبیعی می باشد. یک ملاک برای این تمایز از سوی فلاسفه نوکانتی ساوتوست ارائه شده که میان علومطبیعی و علومفرهنگی مبتنی بر روش (نه موضوع) و نیز الزامات شناختی تمایز شده که جهان از راه آن تجربه میشوند. در مقاله حاضر با بازخوانی و تامل در این ملاک، تمایز و به هدف یافتن خصلتی در علومانسانی استدلال می شود که به امر تنظیم یاری میرساند و در فرایندهای توسعه، علومسخت و کاربردی (یعنی علومطبیعی و مهندسی)، برخلاف علومانسانی به دریافت بخشی از واقعیت تجربی قادر نیستند که به ادراک و حساسیت ما در پایداری توسعه یاری میرساند. برای پیش بردن این استدلال با مقایسه و تطبیق اندیشههای قرن نوزدهمی ریکرت با برخی از رویکردهای معناشناختی فلاسفه در دوران معاصر، تبیین خواهد شد که چگونه نوع نگرش و روش در علومانسانی (چگونگی دریافت و ارجاع به نمونههای انواعطبیعی) دریافت کامل و متوازن جهان تجربه را به همراه خواهد داشت.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
کیوان الستی
استادیار، مطالعات نظری علم، فناوری و نوآوری، مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، تهران، ایران