تفسیر ایدئالیستی پل ناتورپ از ایده های افلاطون و فروکاست آنها به مبادی معرفت

سال انتشار: 1402
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 251

فایل این مقاله در 22 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

JR_AADAB-12-25_010

تاریخ نمایه سازی: 8 مهر 1402

چکیده مقاله:

آموزه ایده های افلاطون را می توان مرکز فلسفه او دانست. طبق نظر افلاطون، ایده­ها ذات یا ماهیت اشیاء محسوس را شکل می­دهند. ایده­ها هم شرط وجود اشیاء محسوس و هم شرط شناخت این اشیاء هستند. ناتورپ با توجه به مسئله ای که با آن روبه رو بوده به ایده های افلاطون رجوع می کند. مسئله ناتورپ بی اعتباری فلسفه و بی مبنا شدن علوم است. او درصدد است نسبت میان فلسفه و علوم مختلف را مشخص کند تا از این طریق هم به فلسفه اعتبار ببخشد و هم منطق حاکم بر علوم را روشن کند. ناتورپ برای رسیدن به دو هدف فوق از ایده های افلاطون کمک می گیرد و تفسیری استعلایی و معرفت شناسانه از آنها ارائه می دهد؛ زیرا در نظر او فلسفه فقط به عنوان معرفت شناسی اعتبار دارد. به همین دلیل ناتورپ معتقد است ایده های افلاطون را نمی توان به عنوان ذواتی ثابت و منفک از عالم محسوس لحاظ کرد، بلکه آنها را باید به عنوان شرایط استعلایی تحقق واقعیت در نظر گرفت. ایده ها قوانین یا تبیین هایی هستند که در وهله اول در اندیشه وضع می شوند و سپس امر واقع از بطن آنها اشتقاق پیدا می کند. اکنون با توجه به این مقدمه مسائل مهمی پیش می آید: آیا ایده های افلاطون صرفا کارکردی معرفتی دارند؟ چه نسبتی میان قانون مدنظر ناتورپ و ایده های افلاطون وجود دارد؟ این نوشتار با روشی توصیفی – تحلیلی، ضمن بررسی تفسیر ناتورپ درصدد است این نکته را تبیین کند که ایده های افلاطون صرفا کارکردی معرفت شناسانه ندارند، بلکه وجه وجودشناسانه و اخلاقی آنها نیز واجد اهمیت است.

نویسندگان

کاظم هانی

دانش آموخته دکتری فلسفه، دانشگاه علامه طباطبائی، تهران، ایران

سید محسن حسینی

دانشجوی دکتری فلسفه و کلام اسلامی، دانشگاه تربیت دبیر شهید رجایی، تهران، ایران