تامل در
شعر فارسی در دورههای تاریخی آن نشان می دهد که جریانشناسی ادراک و ارائه مفهوم
عشق متناسب با برونمتن های سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی که بر روی جهانبینی و گفتمان غالب فکری -زیستی افراد از جمله تولیدکنندگان متن ادبی موثر بوده است ، در نوسان است . آنچه در این پژوهش مرور و تحلیل می شود، گفتمان غالب بازنمود
عشق در شعر پارسی و در پاسخ به این پرسش است که چگونه شرایط سیاسی -اجتماعی و عوامل برونمتنی ، در تحول جریان گفتمان غالب
عشق و فهم و بازنمود آن موثر واقع می شود؟ پژوهش حاضر، مطالعه ای کیفی مبتنی بر رویکردهای تحلیل گفتمانیست ، که به روش توصیفی -تحلیلی و بر پایه مقایسه بسامد مولفه ها، به تبیین گفتمان غالب
عشق در هر دوره و دالهای کلی و اصلی آن در شعر کلاسیک فارسی می پردازد. تحولات گفتمان غالب
عشق در هر دوره، در تفاوت مولفه هایی چون؛ کوشش یا تسلیم و انفعال، نقطه توجه و مرکزیت گفتمان، هنجارها و وجوه غالب و ساختار واقع گرایانه یا انتزاعی گفتمان غالب خود را نشان می دهد. در عین حال امتداد خودکامگی ، آمیختگی با گفتمان قدرت، انتساب به جمع ، ردپای تفکر جبری گرا، محدودیت گستره، غلبه وجه انتزاعی ، و بن مایه های غالبی چون فراق و نیز انفعال و تسلیم معشوق، دالهای اصلی ، غالب و نسبتا ثابتی است که متاثر از شرایط کلی برونمتن سیاسی -اجتماعی جامعه ایرانی در قرون گذشته ، کلیت چارچوب
گفتمان مسلط عشق را در
شعر فارسی می سازد.