رابطه بین شیوه های فرزندپروری با نظریه ذهن در دانش آموزان پایه چهارم و پنجم ابتدایی شهر اصفهان ۹۰-۹۱

مقدمه: هدف از پژوهش حاضر تعیین ارتباط بین شیوه­های فرزندپروری با نظریه ذهن در دانش آموزان پایه چهارم و پنجم ابتدایی بود. روش: روش پژوهش از نوع توصیفی همبستگی و جامعه آماری مشتمل بر کلیه دانش آموزان پایه چهارم و پنجم ابتدایی و مادرانشان در سال تحصیلی ۹۱-۱۳۹۰ در شهر اصفهان بود. از بین این جامعه تعداد ۳۶۱ دانش آموز (۱۷۷ پسر و ۱۸۴ دختر) به همراه مادران شان به عنوان نمونه آماری با استفاده از روش نمونه­گیری تصادفی خوشه­ای چند مرحله­ای از میان مدارس دخترانه و پسرانه نواحی ششگانه آموزش و پرورش انتخاب شد. پرسشنامه فرزندپروری (بامریند، ۱۹۷۲) و آزمون پیشرفته نظریه ذهن (هپی،۱۹۹۴) به عنوان ابزار تحقیق انتخاب شدند. داده­های حاصل با استفاده از روش­های آماری ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته­ها: نتایج نشان داد که بین شیوه فرزندپروری مستبدانه و نظریه ذهن همبستگی منفی معنادار و بین شیوه فرزندپروری مقتدرانه و نظریه ذهن ارتباط مثبت معنادار وجود دارد. همچنین سبک فرزندپروری مستبدانه و سبک فرزندپروری مقتدرانه می­توانند نظریه ذهن را در سطح (۰۱/۰ ≥P) پیش بینی کنند. البته، ارتباط معناداری بین سبک سهل گیرانه والدین و هیچ کدام از متغیرهای نظریه ذهن مشاهده نشد. نتیجه گیری: برحسب یافته­های حاصل از پژوهش می­توان گفت؛ شیوه فرزندپروری مقتدرانه به علت توجه وپاسخ گویی مناسب والدین نقش چشم گیری در رشد شناختی و جامعه پذیری افراد دارد.

کلیدواژه ها:

شیوه های فرزندپروری ، نظریه ذهن ، شیوه مقتدرانه ، شیوه استبدادی ، شیوه سهل-گیرانه