بررسی الگوی قرآنی نحوه ارتباط دختر و پسر نامحرم

سال انتشار: 1400
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 189

فایل این مقاله در 6 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

RELIGI06_017

تاریخ نمایه سازی: 7 اردیبهشت 1401

چکیده مقاله:

قرآن کریم بانقل داستان های پیامبران و امت های پیشین و تقریر آن، در حقیقت درستی عمل مثبت و منفی آنرا تایید کرده است؛ یعنی هرجا داستانی را نقل کرده و نسبت بدان موضع گیری منفی نکرده، به معنای صدور تایید وجوازعمل بدان است، و هرجا که پس از از نقل داستان آنرا مورد نقد قرارداده، به معنای رد آن و در حقیقت نهی از عمل به آن است، در خصوص روابط (اختلاط زن و مرد، دختر وپسر می توان به داستان حضرت موسی (ع) و دختران شعیب پیامبر (ص) اشاره کرد. قرآن کریم در بیش از سی سوره ، به نقل داستان موسی (ع) پرداخته و در هر مورد به یکی از زوایای زندگی این پیامبر بزرگ اشاره کرده است از جمله داستان آشنایی حضرت موسی (ع) با دختران حضرت شعیب (ع) در سوره قصص زمانی که موسی تصمیم گرفت که به سوی سر زمین (مدین» که شهری در جنوب شام و شمال حجاز بود و از قلمرو مصر و حکومت فرعونیان جدا محسوب می شد برود، او در این سفر سخت، تنها یک سرمایه بزرگ همراه داشت، سرمایه ایمان و توکل بر خدا! لذا «هنگامی که متوجه جانب مدین شد گفت: امیدوارم که پروردگارم مرا به راه راست هدایت کند»! (و لما توجه بلقاء مدین قال عسی ربی ان یهدینی سواء السبیل) کم کم دور نمای «مدین» در افق نمایان شد، و موجی از آرامش بر قلب او نشست، نزدیک شهر رسید، اجتماع گروهی نظر او را به خود جلب کرد، به زودی فهمید اینها شبانهایی هستند که برای آب دادن به گوسفندان اطراف چاه آب اجتماع کرده اند. هنگامی که موسی در کنار چاه آب مدین قرار گرفت گروهی از مردم را در آنجا دید که (چار پایان خود را از آب چاه) سیراب می کنند» (وکما ورد ماء مدین وجد علیه ام من الناس یستقون)» و در کنار آنها دو زن را دید که گوسفندان خود را مراقبت می کنند اما به چاه نزدیک نمی شوند (و وجد من دونهم امراتین تذودان). وضع این دختران با عفت که در گوشه ای ایستاده اند و کسی به داد آنها نمی رسد و یک مشت شبان گردن کلفت تنها در فکر گوسفندان خویشند، و نوبت به دیگری نمی دهند، نظر موسی را جلب کرد، نزدیک آن در آمد و گفت: کار شما چیست»؟! (قال ما خطبکما). چرا پیش نمی روید و گوسفندان را سیراب نمی کنید؟ برای موسی این تبعیض و ظلم و ستم قابل تحمل نبود، او مدافع مظلومان بود و به خاطر همین کار از وطن آواره گشته بود. دختران در پاسخ او گفتند: ما گوسفندان خود را سیراب نمی کنیم تا چوپانان همگی حیوانات خود را آب دهند و خارج شوند و ما از باقیمانده آب استفاده می کنیم (قائنا لا نستی حتی یصدر الرعاء). و برای این که این سوال برای موسی بی جواب نماند که چرا پدر این دختران عفیف آنها را به دنبال این کار می فرستد؟ افزودند: «پدر ما پیر مرد مستی است» پیرمردی شکسته و سالخورده (و ابونا شیخ کبیر) .موسی از شنیدن این سخن سخت ناراحت شد، جلو آمد دلو سنگین را گرفت و در چاه افکند، دلوی که می گویند چندین نفر می بایست آن را از چاه بیرون بکشند، با قدرت بازوان نیرومندش یک تنه آن را از چاه بیرون آورد، و «گوسفندان آن دو را سیراب کرد» (فسقی لهما)» سپس به سایه روی آورد و به درگاه خدا عرض کرد: خدایا! هر خیر و نیکی بر من فرستی به آن نیازمندم» (ثم تولی الی الظل فقال رکب الی لما انزلت الی من خیر فقیر). آری! او خسته و گرسنه و در آن شهر غریب و تنها بود و ادامه داستان که پیام ها ونکته هایی را مفسران و محققان از این آیات دریافته اند از جمله: حریم میان زن و مرد یک ارزش است که دختران شعیب آن را مراعات می کردند. «و وجد من دونهم امراتین دختران پیامبر خدا چوپانی می کنند، ولی هرگز تن به ذلت وگدایی نمی دهند. گفتگوی مرد با زن در صورت لزوم مانعی ندارد. «ما خطبکما سعی کنیم در حرف زدن با نامحرم،خلاصه سخن بگوییم. «ما خطبکما» نسبت به آنچه در اطراف ما می گذرد، بی تفاوت نباشیم. «ما خطبکما) کار زن در خارج از منزل اشکالی ندارد، به شرط آنکه: الف:زن در محیط کار، تنها نباشد. «امراتین ب با مردان اختلاطی نداشته باشد. «من دونهم - لا تستقی حتی صدور الرعاء » ج:مردی که توان کار داشته باشد، در خانواده نباشد. «ابونا شیخ کبیر

نویسندگان

محمدبهرام کشکی

کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشکده علوم قرآنی خوی

زهرا فیاضیان

دانشجوی دکتری