تاملی در پیوند فکری مولوی و ابن عربی (بخش دوم)
محل انتشار: فصلنامه متن پژوهی ادبی، دوره: 5، شماره: 13
سال انتشار: 1379
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 241
فایل این مقاله در 16 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_LTR-5-13_006
تاریخ نمایه سازی: 4 اسفند 1400
چکیده مقاله:
مکتب عرفانی مولانای رومی از مکتب ابن عربی مستقل است. اثبات دیدار مولانا با ابن عربی در دمشق (در سال های جوانی مولانا و پیری ابن عربی) و نیز دوستی و مصاحبت و مجالست مولانا با صدر قونوی (بزرگترین مروج و معلم تعالیم ابن عربی) در قونیه (در سال های پایانی عمر این دو) یا اشتراک بعضی افکار، برای اثبات این که مولانا تحت تاثیر افکار ابن عربی واقع شده باشد، کافی نیست، زیرا: اولا – دیدار مولانا با ابن عربی در دمشق، ملاقاتی گذرا بیش نبوده است. ثانیا – مصاحبت و مجالست مولانا با صدر قونوی در قونیه، در زمانی بوده است که مولانا، در تصوف و معارف صوفیه به مرتبه ی کمال رسیده است و دارای استقلال نظر بوده است. ثالثا – شیوه سیر و سلوک طریقتی مولانا، پس از رسیدن به شمس تبریزی او را از مکتب اسلاف خود و مشایخ سلف او (یعنی پدرش بهاء الدین ولد سلطان العلماء بلخی و نیز جانشین پدرش برهان الدین ترمذی و دیگران) جدا کرد. مولانا با بیان ساده و فشرده و در قالب داستان و قصه با استفاده از منابع مختلف از جمله کلیله و دمنه، الهی نامه (حدیقه الحقیقه) سنایی و آثار عطار، حقایق عرفان عملی و علم باطن را در طبق اخلاص نهاده است و اما ابن عربی، پایه گذار عرفان عملی و علم باطن را در طبق اخلاص نهاده است. اما ابن عربی، پایه گذار عرفان نظری و تفکر عرفانیست و کمال حقیقی را در گرو فهم برانی و وجدانی و معرفت عقلانی و فراعقلانی می داند و از این رهگذر به بهاءالدین بلخی (پدر مولانا) و برهان الدین ترمذی (استاد و مرشد مولانا) شبیه است که شمس تبریزی مولانا را از مطالعه ی آثارشان منع کرده است. رابعا – برخلاف نتیجه گیری هانری کربن که استناد شارحان مثنوی را در ایران و هند به آثار ابن عربی دلیل تاثیر ابن عربی در مولانا می داند، این گونه شرح و تفسیرها تنها حکایت از مقبولیت تام و تمام افکار ابن عربی در ایران و هند دارد که شارحان مثنوی در ایران و هند نیز از همین گروه بوده اند. در مثل ما می بینیم، جامی که یکی از شارحان بزرگ آثار ابن عربی ست، «نی نامه» خود را که شرح ابیات نخستین مثنوی معنوی است، براساس مکتب ابن عربی – وحد وجود و اعتباری بودن تعین و ماهیت – ساخته است. اما این واقعیت، تنها گزارش گر این حقیقت است که شارح این ابیات (جامی)، در عرفان نظری تابع بی قید و شرط ابن عربی ست و همه معارف الهی را به استشهاد آثار ابن عربی و صدر قونوی تفسیر و تبیین می کند نی نامه جامی، نمی تواند دلیل بر تاثیر ابن عربی در مولانا باشد بلکه تنها دلیل بر تاثیر ابن عربی در جامیست. چنان که باز اگر شرح حاج ملاهادی سبزواری بر مثنوی سرشار از اصول عرفانی ابن عربی و همت متعالیه ی ملاصدرا است، دلیل بر تاثیر ابن عربی و ملاصدرا در سبزواری ست نه در مولانا، پس، باید نتیجه گرفت که در آثار مولانا مفهوم یا مضمونی نمی توان یافت که به اختصاص متعلق به ابن عربی باشد و در آثار دیگر عارفان و عالمان متقدم بر مولانا مسبوق به سابقه نباشد. به دلایل یاد شده، مولانا را نمی توان متاثر از ابن عربی دانست. چه مولانا به تصوف عاشقانه و مکتب رقص و سماع شمس تبریزی تعلق داشت و معارف صوفیانه اش نیز ریگ ماند و میراث تصوف خراسان بود. در حالی که تعالیم ابن عربی، متاثر از مواریث حکمی و عرفانی غرب اسلامی به ویژه اندلس بود.
نویسندگان