تحلیل مقایسهای مبانی واقعگرایانه در راهبرد کلان سیاست خارجی دولت آمریکا (2000-2020)
محل انتشار: فصلنامه روابط خارجی، دوره: 11، شماره: 43
سال انتشار: 1398
نوع سند: مقاله ژورنالی
زبان: فارسی
مشاهده: 348
فایل این مقاله در 35 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد
- صدور گواهی نمایه سازی
- من نویسنده این مقاله هستم
استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:
شناسه ملی سند علمی:
JR_FRQ-11-43_006
تاریخ نمایه سازی: 7 دی 1399
چکیده مقاله:
این مقاله به تجزیه و تحلیل مقایسهای "راهبرد کلان" حاکم بر سیاست خارجی بوش، اوباما و ترامپ در بازه زمانی سالهای 2000 تا 2020 میپردازد. فرض مقاله این است که راهبرد کلان سه رئیسجمهور اخیر آمریکا در مقوله واقعگرایی قرار میگیرند. روش انجام پژوهش به صورت تحقیق کتابخانهای است به این صورت که حجم گستردهای از منابع دست اول انگلیسی و نیز برخی منابع فارسی در خصوص پرسش مقاله گردآوری و مطالعه شدند، به نظر میرسد که راهبرد سیاست خارجی بوش واقعگرایی همراه با رگههایی از دیپلماسی اجبار، جنگ پیشدستانه و مبارزه با تروریسم است. از سوی دیگر، راهبرد سیاست خارجی اوباما، ظاهراً ادامه خط اصلی سیاست خارجی بوش یعنی واقعگرایی، اما در مورد اوباما همراه با رگههایی از اینترناسیونالیسم، تعامل (درگیرسازی) و چندجانبهگرایی است و راهبرد سیاست خارجی ترامپ، ادامه خط اصلی سیاست خارجی اوباما یعنی واقعگرایی، همراه با رگههایی از نوانزواگرایی و یکجانبهگرایی است. برای تبیین تفاوتهای راهبرد کلان این سه رئیسجمهور و ارائه یک مدل مفهومی، از دستاوردهای علوم شناختی، بهویژه نظریه «نوع نخست» النور راش و نظریه «شباهتهای خانوادگی» ویتگنشتاین کمک گرفتیم. در این نوشتار مقوله واقعگرایی را به مثابه مجموعهای از ویژگیها در نظر گرفتیم که راهبرد کلان سیاست خارجی بوش، اوباما، ترامپ یا هر رئیسجمهور واقعگرای دیگر لزوماً همه این ویژگیها، و تنها این ویژگیها، را دارا نیست؛ بلکه برآیند آن در این مقوله جای میگیرد. نتیجه، ارائه مدلی میان رشتهای برای تعیین راهبرد هر یک از این سه رئیسجمهور در سیاست خارجی است که برای نخستین بار در این پژوهش عرضه میشود.
کلیدواژه ها:
نویسندگان
ابراهیم یوسفی راد
دانشجوی مقطع دکتری رشته علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)
فرهاد درویشی سه تلانی
دانشیار گروه علوم سیاسی دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)