زهراالسادات اسماعیلی نژاد

سال انتشار: 1399
نوع سند: مقاله کنفرانسی
زبان: فارسی
مشاهده: 296

فایل این مقاله در 10 صفحه با فرمت PDF قابل دریافت می باشد

استخراج به نرم افزارهای پژوهشی:

لینک ثابت به این مقاله:

شناسه ملی سند علمی:

ELSCONF08_060

تاریخ نمایه سازی: 18 آذر 1399

چکیده مقاله:

اخیرا شاهد استقبال روز افزونی از ادبیات تطبیقی هستیم اما عدم اطلاع از اصول و نظریه های تطبیقی و مکاتب آن منجربه ارائه ی تالیفاتی گشته است که تنها نام بررسی تطبیقی را به یدک می کشند که در واقع نه تنها کمکی درجهت ارتقا وپیشرفت این رشته در ایران نمی کنند، بلکه موجب ارائه ی آثاری می گردند که تنها به شباهت های سطحی بسنده نموده وراه به کنه ،هدف و ماهیت تطبیق نمی برند. شناخت ادبیات تطبیقی به محققین امکان ارائه ی آثار جدید و خلاقانه را میدهد و تا حدودی بر اشراف محققین و خوانندگان نسبت به ادبیات به عنوان ساختاری که ادبیات ملل تنها اجزای آن میباشند، می افزاید. اما عدم درک صحیح و گاه وقتی سطحی نگری هایی از سوی محققین، این رشته را درگیر چالش نمودهاست که پاره از این مشکلات ناشی از عدم به رسمیت شناختن آن به عنوان رشته ای دانشگاهی می باشد. با یادگیری وشناخت مفهوم،هدف و چهارچوب تطبیق، می توان ظواهر و شباهت های جزئی و بی اساس را پشت سر نهاده تا به نتیجهای شایان تقدیر و پژوهشی در خور این رشته دست یافت.از این رو در این مقاله سعی شده با نقد و تحلیل مقاله"جیمزجویس و مولانا" نشان داده شود که گاه وقتی وجود شباهت های سطحی دلیلی بر مطالعه ی تطبیقی دو فرد از دو دنیایمتفاوت نمی گردد.گرچه در پاره ای از موارد این شباهت های سطحی نیز زیر سوال رفته اند.