آیا ما و آنها، یکی هستیم؟

25 اسفند 1403 - خواندن 14 دقیقه - 98 بازدید


 

🔹 در سالهای اخیر، محیط زیست عرصه حضور و فعالیت گروههای بسیار متنوعی از علاقمندان آن شده است. گروههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و … زیادی هستند که از روی دغدغه یا منافع در این وادی ورود کرده اند. 


🔸 در کنار دلایلی چون دغدغه های فردی و جمعی، منافع مادی و غیرمادی یا ملاحظات سیاسی و ...، یکی از دلایل گرایش روز افزون عامه مردم به محیط زیست، تلاش و فشار برخی از گروه های محیط زیستی بوده است. 

آنان بر این عقیده اند که هرگونه تلاش برای حفاظت از محیط زیست (بدلیل ماهیت ویژه اش) از یک سو نیازمند همکاری و درک صمیمانه مردم است و از سوی دیگر، این همکاری می تواند بعنوان اهرم فشاری در صحنه تعاملات و کشمکش ها با سیاستگذاران و تخریب کنندگان محیط زیست استفاده شود. النهایه، بخشی از هزینه های فعالیتهای حفاظتی نیز می تواند توسط خود مردم تامین شود.


🔹در نظر بسیاری، مردمی کردن محیط زیست تا حدودی برای جریان تخصصی حفاظت از محیط زیست منافعی داشته است و توانسته است بعنوان یک پشتوانه قوی، این جریان را در رسیدن به اهدافش یاری کند. 

اما از نظر برخی دیگر، "عمومی تر شدن" فزاینده محیط زیست، تجربیاتی تولید کرده است که از نظر متخصصان این رشته جای تامل دارد: به تدریج و بدلیل تلاقی و حتی تزاحم ایجاد شده بین "فعالیت حرفه ای و تخصصی" در زمینه محیط زیست از یک سو، و کنشگری مبتنی بر علاقه از سوی دیگر، نیاز به کنکاش برای تعیین صلاحیت و مرجعیت در مساله حفاظت از محیط زیست پررنگ تر شده و حتی به چالشی بین دو گروه متخصصین و علاقمندان تبدیل شده است. بدین ترتیب، سوالاتی از جنس زیر مطرح شد:


⬅️ اصولا چه کسی در خصوص تحلیل مسائل محیط زیستی و تصمیم گیری در مورد آنها صلاحیت و مرجعیت دارد؟ چه کسی کمتر صلاحیت دارد و چه کسی صلاحیت ندارد؟


⬅️ مرز بین تخصص و علاقه/عاطفه در فعالیت در عرصه محیط زیست کجاست و این مرز را چه کسی تعیین می کند؟ اصولا، آیا محیط زیست یک زمینه تخصصی (مثل همه رشته های دیگر) است یا ساحتی عمومی برای مشارکت همگانی است؟ 


⬅️ چه فرآیند و بستر منطقی و مکانیزمی، به افراد دارای علاقه (که از روی عاطفه و تعهد درگیر محیط زیست شده اند) اما فاقد دانش تخصصی این صلاحیت را می دهد که کنش گر محیط زیست باشند؟


 ⬅️ چه کسی و برمبنای کدام شاخص و صلاحیت، این مشروعیت را دارد که خود را وابسته، حامی، کنشگر، یا صاحبنظر محیط زیست بداند؟ 


از آنجایی که پاسخ این سوال ابعاد عمیق فلسفی و لایه های متعدد پارادایمی و حکمرانی دارد، به نظرم شایسته است که نهادهای ذیربط از جمله دانشگاهها، شبکه تشکل ها، اندیشکده ها و دو سازمان محیط زیست و منابع طبیعی گفتمانهایی برای پاسخ به این سوال ترتیب دهند. 


▪️ضرورت پرداختن به این سوالات هم از آن روست که با افزایش تعداد کنشگران این حوزه (و بالتبع تعدد و تنوع سلیقه ها و رویکردها و اندیشه ها) دور نخواهد بود که فعالیت تخصصی مبتنی بر اصول علمی در زمینه محیط زیست، تحت الشعاع پوپولیسم محیط زیستی قرار گرفته و اخذ تصمیمات درست حیاتی در این زمینه بسیار دشوار و ناممکن خواهد شد. وانگهی، تعدد مراجع مشروعیت و صلاحیت، تکه تکه شدن مفهوم یکپارچگی محیط زیست را به دنبال خواهد داشت.


▪️اگرچه این نوشتار مجالی برای پرداختن بیشتر به مساله نظری صلاحیت و مرجعیت فعالیت محیط زیستی فراهم نمی کند، اما مایلم براساس دیدگاه و تجربه حضورم در فعالیتهای تخصصی حفاظت از محیط زیست، به چند گروه که جایگیری آنها در صف محیط زیستی ها برایم محل شک و شبهه است و گمان نزدیک به یقین دارم که این گروهها پایه های پوپولیسم محیط زیستی را تشکیل می دهند اشاره کنم:


◀️ باورمندان به توسعه پایدار


◀️ سلبریتی های محیط زیستی


◀️ حامیان حیوانات متمرکز بر سگهای ولگرد


◀️ گیاهخواران و خامخواران


◀️ باورمندان به تنوع هویت جنسی


◀️ فمینیست ها



[در این نوشتار، بدلیل محدودیت متنی، صرفا به اسامی این گروه ها پرداختم امابعدتر، در سلسله نوشتاری به جزئیات آسیبهایی که جریان تخصصی محیط زیست از هر یک از آنها می بیند، خواهم پرداخت.]


🔸اگرچه در ایران شعار “محیط زیست؛ مطالبه عمومی” مطلوب برخی سیاستمداران و فعالان حفاظت بوده است، اما به نظر من در ساحت اندیشه ای کمتر کنکاش و مداقه ای در مورد ابعاد چنین شعاری صورت گرفته و همانند بسیاری از پدیده ها و چالشهای جهان معاصر، مساله حفاظت محیط زیست نیز گرفتار رویکرد سطحی نگرانه، ساده انگارانه و دور از چالش شده است. 


🔹 امید بسیار دارم که اندیشمندان ما و بطور کل، سپهر اندیشه ای کشور (که متاسفانه اکنون به اقتضای فضای سیاسی، درگیر قبولاندن بدیهیات به سیاستمداران هستند) فرصتی داشته باشند تا با ورود به مساله محیط زیست و کنشگری محیط زیست، از منظر فلسفی و پارادایمی، در آگاه کردن ما از خطرهای پیش روی این بخش یاری رسانند.


🔸در مورد جزئیات دلایلم برای انتخاب هریک از گروههای فوق، مطالبی جداگانه خواهم نگاشت اما در این پست به این سوال می پردازم که: چرا این مرزبندی مهم است؟


✅ حفظ اصالت: جنبش محیط زیستی بصورت ذاتی دارای اصالت است چرا که دغدغه و علاقه مشترک تمامی انسانها را برای احترام به طبیعت نمایندگی می کند. این دغدغه توسط ادیان، مکاتب فکری و جوامع مختلف مشترکا حمایت می شود در حالی که بسیاری از گروه ها و جنبش های فوق الذکر فاقد این اصالت هستند.


✅ حفظ تمرکز و اعتبار: جنبش محیط زیست اهداف اصلی مشخصی دارد که ورود یا استفاده ابزاری دیگر جنبشها می تواند این تمرکز را تضعیف کند و اعتبار جنبش را زیر سوال ببرد و محیط زیست را به یک ابزار سیاسی برای آنان تبدیل کند.


✅ پرهیز از تصاحب و شستشوی سبز و در امان ماندن از آلودگی سیاسی و امنیتی: به تجربه ثابت شده است که بسیاری از گروهها و جنبشهای فوق الذکر، تحت تاثیر، مورد حمایت یا ساخته منافع باندها و گروههای بین المللی قدرت و ثروت هستند که با سوار شدن بر قطار جنبش محیط زیستی، عملا از رانت این جنبش برای اهداف نادرست خود بهره می برند. وانگهی، حضور این گروهها در بدنه جنبش، فعالان اصیل محیط زیست را در معرض اتهامات مختلف قرار می دهد. 


✅ پرهیز از تاکید بیش از حد بر اقدامات فردی و شخصی سازی و احساسی سازی محیط زیست: در حالی که جنبش محیط زیست با نگاهی کلی نگر، به حکمرانی سیستماتیک و اکوسیستم-محور تاکید دارد، بیشتر این گروهها با اتخاذ رویکردی فردی یا فعال گرایی نمایشی، مساله محیط زیست را به انحراف می کشند. 


✅ هم افزایی درونگروهی محیط زیستی: جنبش محیط زیست دارای یک هسته از حامیان است که عمیقا به مسائل محیط زیست متعهد هستند. اجازه ورود و حضور گروههای فوق در جنبش محیط زیستی، فعالان اصیل جنبش را دچار حس سردرگمی و سرشکستگی کرده و درنهایت جنبش را ضعیف تر خواهد کرد. 


✅ تخصص-گرایی: تاکید بر اصالت جریان محیط زیست، باعث جلوگیری از اختلاط علم محیط زیست با شبهه علم و رویکردهای زرد شده و به روایی و اعتبار جنبش کمک خواهد کرد.


✅ فراهم کردن زمینه برای هم افزایی با دیگر جنبش های اصیل: با فاصله گرفتن از گروهها و تفکرات مجهول الهویه یا خارج از چارچوب ارزشها، این فرصت برای جنبش محیط زیستی فراهم می شود که بتواند با دیگر جنبشهای اجتماعی دارای اصالت (که عموما پایگاه های قدرتمند اجتماعی و سیاسی دارند) وارد همکاری شده و توسط آنان طرد نشود.


🔸 در نهایت، آنچه باید برای فعالان اصیل جنبش محیط زیست و همچنین متخصصان و تصمیم گیران این عرصه مهم باشد، حفظ استقلال و کشیدن یک خط مشخص با گروههای فوق است تا ضمن کاستن ریسکها، بتوانند در حمایت از محیط زیست موثرتر عمل نمایند. 


▪️ذکر این نکته خالی از ضرورت نیست که شاید در نظر برخی از فعالان محیط زیست، حضور گروههای فوق می تواند یک فرصت هم افزایی برای محیط زیست ایجاد کند. یا اینکه، محیط زیستی ها می توانند به تناسب ضرورت از این گروهها برای رسیدن به اهداف خود استفاده کنند (مثل بها دادن به سلبریتی های دوربینی، یا تفکراتی چون اکو-فمینیسم). 


اما به نظر من، نه تنها استفاده ابزاری، خارج از چارچوب اخلاقی است، بلکه تجربه ثابت کرده است که اگرچه در کوتاه مدت، ممکن است این تسامح به نفع محیط زیست به نظر آید، اما بدلیل تضاد این گروهها با چارچوبهای اخلاقی و ساختار و ارزشهای هزاران ساله جوامع و همچنین نامشخص و مورد انتقاد بودن ریشه آنها، آثار مخرب حضور آنها در جریان محیط زیستی غیرقابل اجتناب است. 


🔹 در ادبیات جریان اصلی توسعه بین الملل، ترکیب "توسعه پایدار" مکررا استفاده شده و در بسیاری از موارد پسوند "پایدار" جای "محیط زیستی" نشسته است. این یک خلط مبحث ظریف اما مهلک است که تلاش دارد توسعه را برای محیط زیست، بی خطر جلوه داده، و محیط زیستی بودن را معادل باور به توسعه پایدار نشان دهد. حال آنکه این دو مفهوم، مختلف و چه بسا متضاد بوده و توسعه پایدار، همچون بسیاری از مفاهیم مورد حمایت قطب های جهانی قدرت و ثروت، مورد انتقاد متخصصان محیط زیست است.


❓آیا چیزی به نام توسعه پایدار وجود دارد؟

🔸صحبت از توسعه پایدار شبیه صحبت از اسب تک شاخ است؛ موجودی رویایی که در واقعیت وجود ندارد. اشتباهی که برخی طرفداران محیط زیست دارند این است که گمان می کنند اطلاق پایداری به توسعه، برای تضمین دوستدار محیط زیست بودن آن است. حال آنکه در واقعیت، هم نظام کائنات به ما می گوید که هیچ چیز پایداری وجود ندارد و هم معنی پایداری [در مقیاس بشری] این است که با لحاظ عدم توقف و تضمین ادامه توسعه اقتصادی، شاید بشود به محیط زیست هم کمتر آسیب زد. 


❓چه گروههایی در پشت این مفهوم قرار دارند؟

🔹برای غولهای اقتصادی، حتی تصور اینکه به خاطر مفهوم فانتزی محیط زیست، دست از توسعه و تولید ثروت بردارند، مضحک است! چرا که در مقیاس بزرگ، سیستم اقتصادی جهانی به طور ذاتی نیازمند استخراج و مصرف منابع طبیعی ارزان و رایگان است که منجر به تخریب محیط زیست می شود که نتیجا تحقق توسعه پایدار را عملا غیرممکن می کند.


🔸بدین ترتیب، گروه های قدرت و شرکتهای بزرگ چند ملیتی شمال جهانی، برای سرگرم کردن فعالان محیط زیستی با رویای "آرمانشهر پایدار" [که در آن ببر مازندران در میان شهرک صنعتی به دنبال آهوان تیزپا خواهند بود]، کارت برنده ی توسعه پایدار را با ظرافت به روی میز مذاکرات جهانی محیط زیست سر دادند، تا بتوانند با خیالی آسوده تر و با تظاهر به تعهد به ماموریت پایداری، به فعالیتهای اقتصادی خود ادامه دهند. کما اینکه توسعه پایدار به ابزاری برای"سبزشویی" فعالان اقتصادی تبدیل شده است بدون آنکه بهبود محسوسی در شرایط محیط زیست دیده شود. 


🔹"توسعه پایدار" برای سازمان های بین المللی، تشکلهای غیردولتی و دانشگاهیان نیز در حکم "درخت نان" بوده است چرا که به واسطه این ایده غیرقابل دسترس اما اغوا کننده، توانسته اند هم منابع مالی برای ادامه حیات خود را فراهم کنند، و هم ذیمدخلان بحران محیط زیستی (حامیان محیط زیست، دولتها، بخش خصوصی تخریب کننده، جوامع محلی و ...) را با آرزوی یک رویا، مشغول ساخته و گرد هم بیاورند. 


🔸برای نخبگان سیاسی در کشورهای در حال توسعه نیز هیزم گذاشتن در آتش توسعه پایدار به معنی جذب سرمایه گذاری خارجی و کمک های بین المللی بوده است که این خود، اغلب منجر به افزایش استخراج منابع و تخریب محیط زیست شده است. 


🔹از منظر دینامیک قدرت در سطح جهانی، توسعه پایدار ابزار ادامه سلطه شمال جهانی بر جنوب بوده است. این مساله از طریق اعمال استانداردها و سیاست های زیست محیطی برای محدود کردن گزینه های رشد جنوب، رواج امپریالیسم محیط زیستی و نئو-استعمارگری و نیز سنگ اندازی در مسیر توسعه جنوب به وقوع می پیوندد. روایت مشهور شمال این است که اگر تمام دنیا بخواهند در سطح رفاه ما زندگی کنند، به منابع فلان تعداد کره زمین نیاز خواهد بود [= ما که جایمان را گرفته ایم و راحت هستیم، شما عقب بمانید که این قطار از راه نماند!!]


❓آیا حفاظت از محیط زیست و توسعه پایدار می توانند در کنار هم قرار گیرند؟

🔸در خوشبینانه ترین حالتها، توسعه پایدار در حقیقت نسخه خجالتی و دارای حس گنهکاری "توسعه" است. اما همین خوشبینی هم اجازه نمی دهد که محیط زیست و توسعه پایدار یکی شوند.


🔹مهم ترین تضاد بین آنها این است که حتی سبزترین سیستم های کلان اقتصادی و نیز تلاشهای کشورها برای نیل به اهداف توسعه پایدار، نیازمند بهره کشی از منابع ارزان و تخریب محیط زیست هستند. اما، حفاظت واقعی از محیط زیست معمولا بر محدود کردن استفاده از منابع و حفظ اکوسیستم ها تاکید دارد که اغلب در تضاد با اهداف توسعه است.


✅ از این رو، پیشنهاد من به عزیزان فعال در عرصه حفاظت محیط زیست این است که در به کار بردن مفهوم توسعه پایدار، با احتیاط و وسواس بیشتری برخورد کنند. چرا که براساس تجربه حضورم در متن سازمانهای بین المللی که مروج "توسعه پایدار" هستند، به این نتیجه رسیده ام که این سازمانها یک رویکرد ابزاری و سیاسی مطلق در مورد این مفهوم دارند بدون آنکه به آن ایمانی داشته باشند. 


💰امیدوارم روزی آنچنان ثروتمند شده باشم که جایزه ای قابل توجه تعیین کنم برای فردی که بتواند صرفا یک نمونه عملی و موفق توسعه پایدار در جهان را به من معرفی کند.