معنی شناسی ایمان

24 اسفند 1403 - خواندن 6 دقیقه - 129 بازدید

معنی شناسی ایمان
مهمترین گام در برابر یک مکتب آسمانی که داعیه ی هدایت بشر به رستگاری و سعادت را دارد باور به اصول جهان بینی آن می باشد؛ چرا که بدون این کار، رفتار که حاصل اندیشه است شکل نخواهد گرفت. این باور و تصدیق اصول یک اندیشه متعالی که زمینه ی رفتاری صحیح باشد همان ایمان است که اساس و پایه ایدئولوژی محسوب می گردد. اسلام به عنوان یک مکتب فکری، اصولی را در حوزه جهان بینی ارائه نموده که پایه ی آن توحید و مبدا شناسی است به دلیل آنکه اعتقاد به خدا به عنوان مبدا فاعلی، اساس و پایه کمال آدمی است.اول الدین معرفته و کمال معرفته التصدیق به و کمال التصدیق به توحیده (نهج البلاغه، خطبه ۱)
توحید ذات و صفات خداوند
این فراز در حقیقت یک دوره کامل خداشناسی است. امیرمومنان(علیه السلام) در این بخش، در عبارات بسیار کوتاه و فشرده و پرمعنا، به گونه ای خداوند را معرفی فرموده که از آن بالاتر تصور نمی شود و اگر تمام درس های توحید و خداشناسی را جمع کنیم چیزی فراتر از آن نخواهد بود. در این فراز پنج مرحله برای معرفت و شناخت خداوند ذکر فرموده که می توان آنها را این گونه خلاصه کرد:
1 شناخت اجمالی و ناقص 2 شناخت تفصیلی 3 مقام توحید ذات و صفات 4 مقام اخلاص 5 مقام نفی تشبیه.
در آغاز می فرماید: «سرآغاز دین معرفت و شناخت خداست» (اول الدین معرفته).
بدون شک دین در این جا به معنای مجموعه عقاید و وظایف الهی و اعمال و اخلاق است و روشن است که سرآغاز این مجموعه و پایه اصلی آن «معرفه الله» می باشد، بنابراین شناخت خدا هم گام اول است و هم پایه اصلی برای تمام اصول و فروع دین که بدون آن، این درخت پربار هرگز به ثمر نمی نشیند. این که بعضیها پنداشته اند قبل از معرفت خدا، چیز دیگری نیز وجود دارد و آن مساله تحقیق درباره دین و وجوب مطالعه و نظر است، اشتباه بزرگی است. زیرا وجوب تحقیق اولین واجبات است ولی شناخت خدا اولین پایه دین است یا به تعبیر دیگر تحقیق مقدمه است و شناخت خداوند نخستین مرحله ذی المقدمه می باشد.
این نکته نیز معلوم است که معرفت اجمالی در درون فطرت و نهاد آدمی نهفته است. حتی نیاز به تبلیغ هم ندارد آنچه پیامبران الهی به آن مبعوث شده اند، این است که این معرفت و شناخت اجمالی تبدیل به شناخت تفصیلی و کامل گردد و شاخ و برگ آن رشد و نمو کند و علف هرزه های مزاحم که به صورت افکار شرک آلود در اطراف این درخت برومند نمایان می گردد زدوده شود.
در مرحله بعد می فرماید: «کمال معرفت و شناخت خداوند تصدیق به ذات پاک اوست» (و کمال معرفته التصدیق به).
در این که چه تفاوتی میان تصدیق و معرفت است، تفسیرهای مختلفی وجود دارد:
نخست این که منظور از معرفت در این جا شناخت فطری و مراد از تصدیق شناخت علمی و استدلالی است. یا این که منظور از معرفت، معرفت و شناخت اجمالی است و مقصود از تصدیق، معرفت و شناخت تفصیلی است، یا این که معرفت، اشاره به علم و آگاهی نسبت به خداوند است، ولی تصدیق اشاره به ایمان است زیرا می دانیم علم از ایمان جداست، ممکن است انسان به چیزی یقین داشته باشد ولی ایمان قلبی که عبارت است از تسلیم در برابر آن و به رسمیت شناختن در درون دل، یا به تعبیری دیگر اعتقاد به آن نداشته باشد.
گاهی بزرگان برای جدایی این دو از یکدیگر مثال ساده ای می زنند می گویند: بسیاری هستند که از ماندن در کنار جسد مرده مخصوصا در شب تاریک و اتاق خالی وحشت دارند با این که به یقین می دانند او مرده است، ولی این علم در اعماق قلب آنها گویی نفوذ نکرده و آن حالت ایمان و باور حاصل نشده و این وحشت زاییده همین است.
به عبارت دیگر، علم همان آگاهی قطعی نسبت به چیزی است ولی ممکن است جنبه سطحی داشته باشد و در عمق وجود انسان و روح او نفوذ نکند، اما هنگامی که در اعماق روح نفوذ کرد و به مرحله یقین و باور رسید و انسان بنای قلبی بر این گذاشت که آن را به رسمیت بشناسد نام ایمان به خود می گیرد. ( مکارم شیرازی، پیام امام امیرالمومنین علیه السلام، ج1، ص: 110-81 )
ایمان و راست شمردن رهاورد انبیا، مقوله ای عقلی است چه اینکه: ادۡع الی سبیل ربک بالۡحکۡمه والۡموۡعظه الۡحسنهۖ وجدلۡهم بالتی هی احۡسنۚ ان ربک هو اعۡلم بمن ضل عن سبیلهۦ وهو اعۡلم بالۡمهۡتدین (نحل/۱۲۴)
رویکرد عقلی و فلسفی به موضوعات و متعلق ایمان، یقین آور و مایه اطمینان آدمی در بعد حکمت نظری است؛ اما صرف تصدیق عقلی و فلسفی موضوع، کافی نیست چون که ایمان، سه شاخه اصلی دارد: شناخت قلبی، اقرار به زبان، عمل به ارکان. از این روست که خدای سبحان فرمود: قالت الۡاعۡراب ءامناۖ قل لمۡ توۡمنوا ولکن قولوا اسۡلمۡنا ولما یدۡخل الۡایمن فی قلوبکمۡۖ وان تطیعوا الله ورسولهۥ لا یلتۡکم منۡ اعۡملکمۡ شیۡاۚ ان الله غفورࣱ رحیم (حجرات/۱۴)
بنابراین ایمان، تصدیق علمی و عملی ما یتعلق به است که این راست انگاری، اساس آن را تشکیل می دهد.