نور عشق

اویس، از مادر اجازت طلبید که به مدینه به زیارت حضرت رسول ص مشرف شود . مادرش گفت که رخصت می دهم به شرط آنکه زیاده از نیم روز توقف نکنی . اویس به مدینه سفر کرد و چون به خانه حضرت رسول ص آمد از قضا آن حضرت در خانه نبود ، لاجرم اویس از پس یک دو ساعت پیغمبر را ندید و به یمن مراجعت کرد . چون حضرت به خانه اش مراجعت کرد فرمود این نور کیست که در این خانه می نگرم ، گفتند شتربانی که اویس نام داشت در این سرای آمد و باز شتافت ، فرمود در خانه من این نور را به هدیه گذاشت و برفت (1)
***
[مولانا]
چون اویس از خویش فانی گشته بود
آن زمینی آسمانی گشته بود (2)
***
[یزدانپناه عسکری]
خواندن اشعار وحدت کرمانشاهی توسط آقای مجتهدی در حجره وحدت کرمانشاهی از روی اشراق.
آتش عشقم بسوخت خرقه طاعات را - سیل جنون در ربود رخت عبادات را (3)
________________________
1 – خفیف شیرازی عارف بزرگ قرن چهارم هجری، محمد رشاد – تهران : نشر اندیشه1352 صفحه 176
2 - مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، مثنوی معنوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی - تهران، چاپ: اول، 1373. دفتر چهارم صفحه 562
3 – در محضر لاهوتیان جلد دوم ، زندگینامه شیوه سلوکی و کرامات عارف بصیر و سالک خبیر حضرت جعفرآقای مجتهدی، محمد علی مجاهدی (پروانه) - تهران : انتشارات لاهوتیان ،1386 ص 214 - 218