روانشناسی زرد

13 مرداد 1402 - خواندن 5 دقیقه - 317 بازدید

همیشه دیدن افراد موفق ما را به این فکر فرو می برد که چگونه یکی از آنها شویم؟ چگونه رشد کنیم؟ چگونه انسان بزرگی شویم و صاحب اسم و رسم باشیم.
این خواسته ها در سطوح و انواع مختلف هستند، یکی پول می خواهد دیگری مقام و یکی شهرت و دیگری رشد در حرفه و علاقه خود مثلا ورزش و... ، هرکس این موفقیت ها را در سطوح مختلف در نظر دارد مثلا یکی می خواهد بزرگ خانواده شود، یکی می خواهد بزرگ فامیل و... به همین صورت اهداف آدم ها متفاوت است و به طور کلی هر کسی که پیشرفت در زمینه مورد علاقه خود را مد نظر دارد باید بداند که در این راه موانع و تله های زیادی است که باید آن ها را بشناسد تا شکست او تجربه ای برای دیگران نشود، هرچند شکست پایان راه نیست و از دید دیگر به اندازه موفقیت، شکست هم نیاز جامعه است و چه بسیاری موفقیت ها که بدون برنامه ریزی قبلی و بصورت کاملا اتفاقی و از دل شکست بیرون آمده اند، بطور کلی شکست بد نیست، ادامه ندادن و عدم تلاش دوباره بد است، در ادامه به تله ها و دام هایی که در مسیر موفقیت وجود دارد و می توانند برای هرکس ایجاد مشکل کند می پردازیم.
یکی از اشتباهات ما قائل شدن صفات مثبت و منفی برای کیهان، جهان و انرژیست در صورتی که علم برگرفته از صفات نیست و صفات زاییده ذهن ما و بدون پشتوانه علمی و غیر قابل اثبات بصورت آزمایشی است، چیزی به عنوان انرژی خوب و بد وجود ندارد ولی کاربرد زیاد آنها در بین مردم و کتاب ها مانند روش فال گیر یا دعا نویس ها به دلیل القای حس نتیحه گیری راحت تر به وسیله آن ها در ذهن ما رخنه کرده اند.
روانشناسی زرد:
یکی تله هایی که امروز بسیار هم همه گیر شده، روانشناسی زرد نام دارد، روانشناسی زرد به معنی ایجاد یک راه حل فوری برای مسائل مهمی است که حل آن نیازمند نگاه کارشناسی شده و تحقیق و بررسی زیاد است.
این مدل روانشناسی به هیچ عنوان توسط کارشناسان این حوزه و تحقیقات علمی و بالینی تاییده شده نیست ولی با این حال بسیاری از مردم را به سمت خود جذب می کند، مردمی که از شرایط کنونی خود خسته شده اند و توان تغییر شرایط را نیز ندارند و به دنبال راه حل های فوری برای آرامش فکری خود می گردند.
معمولا افرادی که به دنبال دست آورد های زیاد با تلاش کم و بدون طی کردن مراحل یک به نتیجه رسیدن یک فرآیند (به صورت تدریجی و پله ای)، بطور کلی به دنبال میانبر مسیر موفقیت هستند به این نوع روانشناسی روی می آورند.
این نوع روانشناسی با تحریک نیاز های روانشناختی افراد آنها را جذب و روش های غیر علمی، راهکار های موقت و بدون نتیجه به آنها ارائه می دهد.
برای مثال در کتابی نویسنده از بدست آوردن چند میلیون دلار در یک سال فقط با خواستن و بسیاری سخنان مشابه سخن گفت، از خود سوال کنید آیا اگر آن نویسنده در طول یک سال تلاش نمی کرد و در خانه می خوابید آن پول محقق میشد؟ هرگز.
وقتی درباره سبک زندگی این افراد تحقیق کنید متوجه خواهید شد که خود این افراد روزانه تا ۱۸ ساعت کار انجام می دهند و دلیل موفقیت آنها تلاش زیاد بعلاوه ذهنیت مثبت نسبت به آینده بوده، ولی بخش اول که تلاش زیاد است را در کتاب های خود وارد نمی کنند زیرا در صورت فعالیت زیاد شما زمانی برای مطالعه و دنبال کردن آنها نخواهید داشت، مانند طبیبی که مشکل شما را بصورت کامل درمان نمی کند ولی هر روز به شما مسکن می دهد.
بطور کلی نویسنده یا گوینده این نوع روانشناسی روزانه ساعات زیادی از وقت خود را صرف کار، تحقیق و فعالیت می کند ولی شنونده را با کلمات زیبا و القای حس خوب بردن یا رسیدن راحت به مقصد و ایجاد باور بردن در مغز شنونده از تلاش برای رسیدن هدف دور و مقصد را دورتر میکند.
مغز انسان به محض باور بردن یک هدف حتی در صورت عدم موفیقت از ادامه تلاش دست می کشد یا در بهترین حالت دلسرد میشود زیرا حس آن پیروزی را درک کرده، برای همین می گویند اهداف خود را زیاد بازگو کنید اتفاق نمی افتد، زیرا مغز لذت بدست آوردن آن هدف را تجربه میکند و از ادامه تلاش دلسرد میشود.
پ.ن: روانشناسی زرد مانند مسکنی است که درد را درمان نمی کند ولی بصورت سطحی و موقت آن را التیام می بخشد ولی در طول زمان نیز باعث بدتر شدن درد یا مشکل میشود.