سر خوشی در طریق عشق

2 اسفند 1403 - خواندن 2 دقیقه - 163 بازدید



[مولانا - دیوان شمس- غزل 307]

کار همه محبان همچون زرست امشب - جان همه حسودان کور و کرست امشب

دریای حسن ایزد چون موج می خرامد - خاک ره از قدومش چون عنبرست امشب

دایم خوشیم با وی، اما به فضل یزدان - ما دیگریم امشب او دیگرست امشب

امشب مخسب ای دل، می ران بسوی منزل - کان ناظر نهانی بر منظرست امشب

پهلو منه که یاری، پهلوی تست آری - برگیر سر، که این سر، خوش زان سرست امشب

چون دستگیر آمد امشب بگیر دستی - رقصی، که شاخ دولت سبز و ترست امشب

و الله که خواب امشب بر من حرام باشد - کین جان چو مرغ آبی در کوثرست امشب

[مولانا - دیوان شمس- غزل 782]

خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد؟ - خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد؟

خبرت هست که ریحان و قرنفل در باغ - زیر لب خنده زنانند که کار آسان شد

خبرت هست که بلبل ز سفر باز رسید - در سماع آمد و استاد همه مرغان شد

خبرت هست که در باغ کنون شاخ درخت - مژده نو بشنید از گل و دست افشان شد

خبرت هست که جان مست شد از جام بهار - سر خوش و رقص کنان در حرم سلطان شد

خبرت هست که لاله رخ پرخون آمد - خبرت هست که گل خاصبک دیوان شد

خبرت هست ز دزدی دی دیوانه - شحنه عدل بهار آمد او پنهان شد

بستدند آن صنمان خط عبور از دیوان - تا زمین سبز شد و با سرو با سامان شد (1)

***

[یزدانپناه عسکری]

فقط عنصر آگاهی است که محبان طریق عشق را سر خوش می کند. با تغییر سطح آگاهی، تمرکز محب عاشق در حیطه عمل؛ بر تجرید متمرکز است. فارق از کج خلقی، غمگینی و منفعل بودن.

________________________

1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384. غزل های 307 ، 782