غبار راه آزادی مطلق

1 اسفند 1403 - خواندن 5 دقیقه - 162 بازدید



[محیی الدین ابن عربی]

فص حکمت حقیه در کلمه اسحاقیه

THE WISDOM OF REALITY IN THE WORD OF ISSAC

فوقتا یکون العبد ربا بلا شک - و وقتا یکون العبد عبدا بلا افک

فان کان عبدا کان بالحق واسعا - و ان کان ربا کان فی عیشه ضنک

فمن کونه عبدا یری عین نفسه - و تتسع الآمال منه بلا شک

و من کونه ربا یری الخلق کله - یطالبه من حضره الملک و الملک

و یعجز عما طالبوه بذاته - لذا تر بعض العارفین به یبکی

فکن عبد رب لا تکن رب عبده - فتذهب بالتعلیق فی النار و السبک (1)

***

[ابوالعلاء عفیفی]

فوقتا یکون العبد ربا بلا شک – تا آخر ابیات-

این ابیات جهت حق و خلق را در انسان شرح می دهد. این دو، جهاتی اند که گاه با نام لاهوت و ناسوت از آن ها تعبیر می شود و گاه با اسم ربوبیت و عبودیت. این ها دو جهت اعتباری برای حقیقتی واحدند و در مذهب ابن عربی، دوگانگی در کار نبست. با یکی از دو اعتبار می توانیم بگوییم که انسان بنده ی پروردگار خویش است و به اعتبار دیگر می توان گفت که او همان رب است. پس او در مقام فرق یا فرقان، عبد است و در مقام جمع یا قرآن رب است. در مقام اول، تحقق عبد ناشی از اتحاد ذاتی او با پروردگارش نیست؛ یعنی او همواره میان عبودیت خود و ربوبیت رب، شکاف می اندازد؛ گرچه لاهوت نیز همانند ناسوت جزئی از حقیقت اوست اما او آن را نمی داند. این همان مقامی است که صاحب خود را به طلب مقامی برتر وا می دارد. به همین معناست قول او:

فمن کونه عبدا یری عین نفسه - و تتسع الآمال منه بلا شک

مراد از آمال همان وصول به مقام وحدت است.

اما اگر به مقام دوم دست یابد، او دیگر احساس ربوبیت می کند و چنین می یابد که سراسر کون مطیع امر اوست. این همان مقامی است که در آن حلاج فریاد اناالحق زد. در این مقام، فرق میان عبد و رب از میان می رود و صاحب آن مقام چنین احساس می کند که تمام آنچه در دار هستی است زبان گشوده، او را می طلبد. پس او اگر یک لحظه از این مقام غفلت کند «و عین خود را ببیند» - چنان که او می گوید- یعنی جانب عبودیت خود را ملاحظه کند، ناتوانی مطلق خود را از اجابت خواسته های هستی در می یابد و افتقار مطلق خود را به خداوند ادراک می کند. همین است مراد او از این بیت:

و یعجز عما طالبوه بذاته - لذا تر بعض العارفین به یبکی

از آن جا که مقام دوم به معنای مقام فنای تام و محو جمیع آثار عبودیت است و تحقق چنین مقامی در این عالم محال است – به این دلیل که عارف هر چند به درجات بلند فنا رسد، نمی تواند کاملا از بند خود رها شود – ابن عربی صوفیان را پند می دهد که ادعای مقام ربوبیت نکنن و بر عبودیت خود باقی باشند با این بیت:

فکن عبد رب لا تکن رب عبده - فتذهب بالتعلیق فی النار و السبک

یعنی (پس عبد رب باش و رب عبد مباش که) که به واسطه تعقلت به ربوبیت درآتش سوزانش که چیزی از عبودیت تو را باقی نمی نهد، فنا می شوی. (2)

***

[یزدانپناه عسکری]

فضیلت و عظمت انسان این است، در حالی که نیروی حیات و قدرت تعقل دارد با اتحاد مطلق جمیع اسمای الهی به مقام فنا رسیده و با رهایی از قید تفرقه، با سوختن در نور ذات حق، غبار راه آزادی مطلق گردد. اسم جامع الهی، قدرت ایستادگی و همسویی با جمیع اسمای حق است.

یا صاحبی السجن ا ارباب متفرقون خیر ام الله الواحد القهار - یوسف /39

_____________

1 – محیی الدین بن عربی، فصوص الحکم، 1جلد، دار احیاء الکتب العربیه - قاهره، چاپ: اول، 1946 م. ج1، ص: 90

2 - شرحی بر فصوص الحکم : شرح نقد اندیشه ابن عربی ، نوشته ابو العلا عفیفی ، ترجمه نصراله حکمت – تهران : الهام 1380 فص ششم صفحه 135

- فرید الدین عطار نیشابوری، لسان الغیب، انتشارات سنائی - تهران، چاپ: اول، 1376. ص487