طاهره جلالوند
مدرس آموزش خانواده،مشاور تحصیلی و دانش آموخته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش از دانشگاه تهران
39 یادداشت منتشر شدهتوصیف انسان در قرآن
توصیف انسان در قرآن :
فطرت(صبغت؛عهد و میثاق؛حنیفیت) : خداوند در گیرودار آفریدن آدمی؛هنگامی که هنوز هیچ حجابی میان او و خویشتن او حائل نشده بود؛او را به بازنگری در خویشتن خود فراخواند. (اعراف ۱۷۲) .
آدمی با چنین حضور بی پرده ای در خویشتن؛ به روشنی دریافت که از خود چیزی ندارد و اگر «خودی» دارد بر آن؛رنگ خداست. به سخن دیگر؛خدا را میان خود و خویشتن حائل یافت.(انفال ۴۴).
آن گاه خداوند از او پرسید که آیا نمی بینی از آن منی و جز با دستان من؛هیچ دگرگونی و تحولی در تو راه نمی یابد؛ و او که به وضوح این را دریافته بود؛زبان به پاسخ گشود و خدای را رب خویش خواند. (اعراف ۱۷۲).
بدین گونه؛گره عهد و میثاقی ربوبی در ضمیر آدمی ریشه گرفت که هیچ دست و پنجه ای را یارای گشودن آن نیست و تا روز ملاقات انسان با خدا؛دوام خواهد آورد.(همان) .
این معرفت ربوبی؛بذر کشش و تمایل را نیز در ضمیر انسان پاشید؛تمایلی که هرگاه بیدار شود؛آدمی را به سوی رب خویش فرا می خواند. از این میل ربوبی با نام «حنیفیت» یاد شده است. حنیفیت ناظر به فطرت است؛فطرتی که برپا و استوار و راغب است.(کافی. ج۱. کتاب الکفر و الایمان).
بنابر این فطرت و الفاظ معادل آن؛حاکی از نوع معینی از معرفت و میل است که در ضمیر آدمی ریشه دارد؛معرفت و میل ربوبی.
براین اساس؛انسان؛بی رنگ نیست بلکه جانش از پرتو ربوبی رنگین است. خداوند این را زیباترین نوع رنگ آمیزی (صبغت) خوانده است؛زیرا رنگ های دیگر یا بر پوست می نشینند و یا در پیکر نفوذ می کنند ولی پرتو ربوبی؛آمیز ه جان آدمی است. (بقره ۱۳۸).
به سبب عمق نفوذ معرفت و میل ربوبی در انسان؛آدمی تنها در صورتی می تواند چشم از خدا برگیرد که چشم از خود برگیرد و تنها هنگامی می تواند خدا را درک کند که بی پرده در خویشتن حضور یابد؛به سیاق حضوری که خداوند در گیرودار آفرینش وی؛او را به آن فراخواند. اگر خداوند میان انسان و خویشتن او حائل است؛پس فرار از خود و خدا؛باهم رخ می دهند؛چنان که قرار یافتن در خود و قرار یافتن در کنار خدا نیز به همین وصف.
برگرفته از کتاب ارزشمند (تعلیم و تربیت اسلامی) اثر ارزشمند دکتر خسرو باقری استاد دانشگاه تهران