جرائم خشونت آمیز در قالب پرخاشگری؟

22 بهمن 1403 - خواندن 8 دقیقه - 232 بازدید



علت بروز جرم و بزهکاری معمولا علت واحدی نیست، بلکه همیشه چندین علت دست به دست یکدیگر داده و باعث بروز بزه و جرم در بعضی از افراد میشوند ؟ یکی از علل مهمی که میتوان نسبت به سایر عوامل اساسی تر در این باره تشخیص داد جرائم خشونت آمیز است که در این یاداشت به آن می پردازیم .

جرائم خشونت آمیز به رفتارهای پرخاشگرانه ای اطلاق می شود که در قوانین جزائی دارای مجازات می باشند. از تعریف فوق چنین بر می آید که یکی از مهمترین شروط تحقق جرائم خشونت آمیز ،《پرخاشگرایانه بودن 》رفتار ارتکابی است . به همین منظور ارائه ی تعریفی دقیق از واژه ی پرخاشگری ضروری به نظر می رسد. هرچند تا به امروز تعریف همه پسندی از پرخاشگری ارائه نشده است ، اما یکی از معروفترین تعریف های موجود عبارتند از : ( ایجاد ناراحتی های روانشناختی و یا وارد کردن صدمات جسمانی به دیگری که با قصد قبلی همراه است )(دادستان،۱۳۶۸:۱۶۷). بر مبنای تعریف فوق، در مورد رفتارهای پرخاشگرایانه توجه به دو نکته حائز اهمیت است. 

نخست،پرخاشگری لزوما به معنای 《 رفتارهایی که باعث ورود آسیب های جسمانی می شوند 》نیست، بلکه گاهی ممکن است در بر گیرنده رفتارهایی باشد که منجر به آسیب های روانی میگردند. به عبارت دیگر، چنانچه به جهت انجام یک رفتار ، شخصی از اعمال قریب الوقوع خشونت غیر قانونی نسبت به جسم خود بهراسد، همین مقدار رفتار نیز باعث تحقق رفتار پرخاشگرایانه و به عبارت حقوقی تهاجم ساده خواهد شد، حتی اگر در نهایت هیچ آسیب جسمانی نیز رخ ندهد ،( کراس،۱۳۹۳:۱۶۸-۱۸۴) دوم صرف اینکه رفتاری دارای نتایج خشونت آمیز باشد، بدین معنی نیست که حتما رفتاری پرخاشگرایانه به حساب آید ، بلکه تنها رفتارهای آسیب زننده ای که توام با ، قصد ورود صدمه یا آسیب غیر قانونی و اخلاقی باشند، به عنوان رفتار پرخاشگرایانه تعریف میشوند . برای نمونه دو شخص را در نظر بگیرید که هر دو مرتکب یک درگیری فیزیکی شدید شده اند، اما یکی از آنها به زن سالمندی حمله کرده و دیگری در مقابل حمله ی تعدادی نوجوان، برای دفاع از خود مرتکب چنین رفتاری شده است. در مثال فوق الذکر رفتارها مشابه می باشند ؛ چرا که هر دو شخص،مرتکب درگیری فیزیکی شدید شده اند، حال آنکه قصد آنها کاملا متفاوت از یکدیگر است. برای شخص نخست، خشونت وسیله ای برای صدمه زدن به دیگری بوده، در حالی که برای شخص دوم، خشونت مورد استفاده، نوعی مکانیزم دفاعی به حساب می آید ( Beaver,2009:37) نکته ی قابل بحث دیگر در خصوص ذاتی و اکتسابی بودن تمایلات پرخاشگرایانه در انسان است. به طور کلی در این خصوص دو دیدگاه وجود دارد : گروهی معتقدند پرخاشگری ذاتی و فطری بوده و گروهی دیگر آن را حاصل عوامل اجتماعی و در نتیجه آموختنی می دانند. از جمله چهره های معروف که طرفدار ذاتی بودن پرخاشگری اند ، فروید و لورنز هستند ، هم فروید و هم لورنزو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته به تدریج در شخص متراکم شده و نیاز به تخلیه پیدا می کند . به نظر فروید اگر این انرژی به شکل صحیحی مثل ورزش کردن تخلیه شود جنبه ی سازنده خواهد داشت، در غیر این صورت به گونه ای مخرب تخلیه می شود که رفتا هایی مثل قتل. ضرب و شتم ، تخریب ، و نظائر آنها از این جمله اند. طرفداران ذاتی بودن دلائل متعددی را برای اثبات نظر خود بیان داشته اند ، برای نمونه آنها معتقدند در حالت خشم ، تغییرات فیزیولوژیکی و زیست شناختی گوناگونی در انسان صورت می گیرد که نشان دهنده ذاتی بودن این حالت هیجانی است. این تغییرات عبارتند از: مقداری از کلیکوژن ذخیره شده در کبد به صورت قند ساده و قابل سوختن یعنی گلوکز در جریان خون آزاد ی شود و انرژی لازم برای فعالیت بیشتر (مثلا در این حالت نزاع کردن) را تامین می کند. ترشح ماده انعقادی خون در بدن افزایش می یابد، منطقا بدین دلیل که اگر شخص در جریان ستیزه زخمی شد، خونریزی او زودتر بند بیاید . دستگاه تنفس و گردش خون سرعت عمل پیدا می کنند تا ضمن مواد غذایی به ماهیچه ها ضایعات و فضولات را سریعتر از بدن دفع کرده و حالت های خستگی و ناتوانی را در شخص کمتر کنند در طرف مقابل گروه دیگر باور به ذاتی بودن پرخاشگری را مخرب می دانند آنها دلایل متعددی را ارائه می کنند که پرخاشگری منشا غریزی و ذاتی ندارد و به همین دلایل از لحاظ اجتماعی هم قابل آموزش است و هم قابل پیشگیری. برای نمونه وجود کروموزوم اضافی Y را نمی توان دلیلی بر ذاتی بودن پرخاشگری دانست، چنانچه مشخص شده است وجود کروموزوم اضافی Y سبب افزایش و درشتی اندام می شود، اما چه بسا وجود اندام قوی و قد بلند از نظر اجتماعی سبب متمایز شدن این افراد از نظر نیروی بدنی و در نتیجه انجام برخی از حالت های پرخاشگرایانه شود. از طرف دیگر تحقیقات نشان داده است که پرخاشگری کاملا جنبه ی تقلیدی داشته و از راه مشاهده کسب می شود و بنابراین نمی تواند پایه ذاتی داشته باشد (ر ، ک ، کریمی ، ۱۳۸۸:۲۱۳-۲۷۰ ). از منظر دیگر، اهمیت رکن پرخاشگری در جرائم خشونت آمیز باعث شده است جرم شناسان از چند جهت پرخاشگری را طبقه بندی کنند که در زیر به دو نمونه ی مهم آن اشاره می شود.

از یک سو ، جرمشناسان پرخاشگری را به دو قسم پرخاشگری غیر مستقیم و پرخاشگری مستقیم تقسیم بندی می کنند. پرخاشگری غیر مستقیم معمولا به صورت شفاهی و پنهانی صورت میگیرد و رفتارهایی همچون تهدید ضمنی به قتل یا ضررهای دیگر از مصادیق آن به شمار می رود. درست بر عکس ، پرخاشگری مستقیم عموما به صورت فیزیکی و علنی واقع می گردد که رفتارهایی مثل ضربه زدن و مشت زدن نمونه هایی از آن به حساب می آید . در این میان ، معمولا زنان بیش از مردان از پرخاشگری غیر مستقیم و مردان بیش از زنان از پرخاشگری مستقیم استفاده می کنند. هر چند هر دو نوع پرخاشگری مهم می باشند، اما در علت شناسی جرائم، پرخاشگری مستقیم به مراتب پر کاربردتر است. در تقسیم بندی دیگر ، جرمشناسان پرخاشگری را به دو قسم پرخاشگری احساسی و پرخاشگری ابزاری تقسیم بندی می کنند . توضیح اینکه در شماری از جرائم خشونت آمیز، از پرخاشگری باهدف تخلیه خشم، عصبانیت و نومیدی استفاده می گردد که در چنین مواردی به آنها پرخاشگری احساسی گفته می شود. حال آنکه در بعضی از موارد پرخاشگری وسیله ای برای بهبود موقعیت اقتصادی یا اجتماعی جرم تلقی می گردد که این نوع پرخاشگری پرخاشگری ابزاری به حساب می آید همانند استفاده از پرخاشگری در سرقت های مسلحانه .

آمار جنائی اکثر کشورها ثابت کرده است در مقایسه با جرائم مالی ، میزان وقوع جرائم خشونت آمیز به مراتب کمتر میباشد، به گونه ای که تنها بخش کوچکی از جرائم واقع شده در جامعه جزء جرائم خشونت آمیز می باشند. 

برای نمونه نتایج گسترده ترین منبع آمار رسمی در کشور آمریکا یعنی 《گزارش همسان جرم 》در سال ۲۰۱۵ نشان داد میزان جرائم خشونت آمیز ارتکابی در سرتاسر آمریکا ۱۱۹۷۷۰۴ مورد بوده است، در حالی که میزان جرائم مالی واقع شده در همین سال ، تقریبا هفت برابر آن یعنی ۷۹۹۳۶۳۱ مورد بوده است ! با این عبارت به نظر می رسد ترس ناشی از وقوع جرائم خشونت آمیز در سطح جامعه به مراتب بیشتر از جرائم مالی است ، به گونه ای که می تواند آثار مخربی را در حوزه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و حتی سلامت همگانی به جای گذارد .( همت پور ، ۱۳۹۱ : ۵۹ -۴۶ ) اهمیت این موضوع زمانی بیشتر می شود که علاوه بر پیامدهای منفی جرائم خشونت آمیز به ویژگی های مرتکبان چنین جرائمی نیز توجه داشت .