حمیدرضا قنبری
پژوهشگر فوق دکتری روانشناسی، مدرس دانشگاه، روان درمانگر اختلالات روانشناختی، بنیانگذار مدل انسان ناب و خودآگاهی ناب، مربی سایکوکوچینگ
3 یادداشت منتشر شدهخودآگاهی از نوع ناب
خودآگاهی همچون نوری است که در تاریکی های درون می تابد و ما را قادر می سازد تا به خود بنگریم، خود را در آینه ی ذهن ببینیم و حقیقت درونی مان را بشناسیم. این درک، فراتر از آگاهی سطحی از افکار و احساسات است؛ خودآگاهی به ما این امکان را می دهد که به ژرفای ذهن و روان خود سفر کنیم، به ریشه های باورها و انگیزه ها پی ببریم و از دل هر احساس، افکار و رفتار خود، حکایتی بی پرده و صادقانه استخراج کنیم.
در این سفر درونی، نه تنها از آنچه در لحظه در ذهنمان می گذرد، آگاه می شویم، بلکه توانایی مشاهده خود را از بیرون به دست می آوریم. این نگاه بیرونی به خود، همچون ناظری بی طرف است که نه به قضاوت و نه به تحقیر، بلکه به درک عمیق از علت و منشا هر حرکت، احساس و فکر انسان می پردازد. خودآگاهی به ما می آموزد که هیچ احساس یا فکر، تصادفی یا بدون دلیلی از ذهن نمی گذرد؛ هر واکنش و هر انتخابی که انجام می دهیم، نتیجه ای است از درک و شناختی که از خود داریم.
اما خودآگاهی تنها به شناسایی افکار و احساسات محدود نمی شود. این آگاهی، پنجره ای است به دنیای بزرگ تر درون، جایی که انسان می تواند با دقتی بی نظیر به درک از انگیزه ها و تمایلات خود بپردازد. آنچه که در گذشته شکل گرفته و در ناخودآگاه مانده است، به سطح می آید و خود را در رفتارها و واکنش ها نمایان می سازد. به همین دلیل است که خودآگاهی نه تنها یک فرایند درونی بلکه یک راهنمای عمل است؛ راهنمایی که به انسان کمک می کند تا به درک بهتری از خود برسد و در دنیای بیرون با توجه به این آگاهی، زندگی معنادارتری بسازد.
خودآگاهی، در حقیقت، دریچه ای است که فرد را از دنیای مادی و روزمره به دنیای عمیق تر و معنوی تر خود می برد. این درک، نه تنها فرد را قادر می سازد که به جنبه های مختلف زندگی خود توجه کند، بلکه به او این قدرت را می دهد که در برابر چالش های زندگی با دیدی روشن و قوی تر بایستد و تصمیماتی آگاهانه تر و موثرتر اتخاذ کند. خودآگاهی، یعنی نگاه کردن به خود از دیدی متفاوت، یعنی فهمیدن این که کیستی و چرا چنین هستی، و در نهایت، توانایی تغییر و رشد در مسیر حقیقتی که خود کشف می کنی.
خودآگاهی، لحظه ای است که انسان چشم در چشم خویش می دوزد و حقیقت را، بی پرده و بی نقاب، در آینه ی درونش می بیند. جرقه ای که ما را از دنیای هیاهو بیرون می کشد و به عمق خویشتن می برد. وقتی خود را آگاهانه می نگریم، می فهمیم که بسیاری از باورها، عادت ها و ترس ها، از ما نیستند؛ یادگرفته ایم، پذیرفته ایم، اما هیچ گاه نپرسیده ایم: «آیا این منم؟»
با خودآگاهی، پرده ها کنار می روند. روشن می شویم که چقدر از زندگی را در سایه ی انتظارات دیگران گذرانده ایم. چقدر تلاش کرده ایم که شبیه تصویری باشیم که دیگران ساخته اند، نه آنچه در حقیقت هستیم. اما آگاهی به تنهایی کافی نیست. دانستن اینکه در زنجیریم، ما را آزاد نمی کند.
دکتر حمیدرضا قنبری
https://hamidrezaghanbari.com

آگاهی باید ناب شود و فراتر برود از آگاهی سطحی. پاک کردن غبارهای ذهن، یعنی رسیدن به خودی که از هر نقش و نمایش رهاست. در این مسیر، خودآگاهی از دانستن به زیستن تبدیل می شود. دیگر فقط خود را نمی شناسیم، بلکه خود واقعی را زندگی می کنیم. در این نقطه، زندگی طعم دیگری می گیرد؛ ساده، بی پیرایه، شفاف. آرامشی در جانمان می نشیند که از هیچ تاییدی بیرونی نمی آید، از درون می جوشد، از خالص شدن، از ناب شدن.
ناب شدن سفری است از بیرون به درون، از هیاهو به سکوت، از تردید به یقین. وقتی خودآگاهی عمیق تر می شود، دیگر درگیر نقاب ها و نقش های تحمیلی نیستیم. به جایی می رسیم که دیگر نیازی به اثبات خود نداریم، چون خود را یافته ایم. دیگر نیازی به تایید نداریم، چون با حقیقت خود آشتی کرده ایم. در این مرحله، ذهن از اضطراب گذشته و نگرانی آینده رها می شود و به لحظه ی اکنون می آید؛ جایی که زندگی جریان دارد، جایی که بودن، به معنای واقعی اش حس می شود.