شعشعه ذات

7 بهمن 1403 - خواندن 2 دقیقه - 76 بازدید



[سید عمادالدین نسیمی Imadaddin Nasimi]

در عالم توحید چه پستی و چه بالا - در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا،

در کشور صورت، سخن از ما و من آید - در ملک معانی نبود بحث من و ما

از نقش و صفت، نام و نشانی نتوان یافت - آنجا که کند شعشعه ذات تجلی

ذرات جهان را همه در رقص بیابی - آن دم که شود پرتو خورشید هویدا.

دوری تو از ذات بود غایت کثرت - وحدت بود آن لحظه که پیوست بدانجا.

انجام تو آغاز شد، آغاز تو انجام - چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا.

بشناس تو خود را و شناسای خدا شو - روشن شود ای خواجه تو را سر معما.

ور زان که تو امروز به خود راه نبردی - ای بس که به دندان گزی انگشت، تو فردا.

مستان الستند کسانی که از این جام - در بزم ازل باده کشیدند به یک جا.

این است ره حق که بیان کرد نسیمی - والله شهیدا و کفی الله شهیدا. (1)

***

[یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari]

زمان و آگاهی و ادراک شده و نشده در ذرات جهان است، جاودانه.

____________________

1 - دیوان اشعار فارسی ،سید عمادالدین نسیمی، تصحیح: سید احسان شکر خدا و نرگس سادات. مقدمه: دکتر حسین محمد زاده صدیق.

https://literaturelib.com/books/1701 کتابخانه تخصصی ادبیات

https://www.duzgun.ir