شعشعه ذات

[سید عمادالدین نسیمی Imadaddin Nasimi]
در عالم توحید چه پستی و چه بالا - در راه حقیقت چه مسلمان و چه ترسا،
در کشور صورت، سخن از ما و من آید - در ملک معانی نبود بحث من و ما
از نقش و صفت، نام و نشانی نتوان یافت - آنجا که کند شعشعه ذات تجلی
ذرات جهان را همه در رقص بیابی - آن دم که شود پرتو خورشید هویدا.
دوری تو از ذات بود غایت کثرت - وحدت بود آن لحظه که پیوست بدانجا.
انجام تو آغاز شد، آغاز تو انجام - چون دایره را نیست نشانی ز سر و پا.
بشناس تو خود را و شناسای خدا شو - روشن شود ای خواجه تو را سر معما.
ور زان که تو امروز به خود راه نبردی - ای بس که به دندان گزی انگشت، تو فردا.
مستان الستند کسانی که از این جام - در بزم ازل باده کشیدند به یک جا.
این است ره حق که بیان کرد نسیمی - والله شهیدا و کفی الله شهیدا. (1)
***
[یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari]
زمان و آگاهی و ادراک شده و نشده در ذرات جهان است، جاودانه.
____________________
1 - دیوان اشعار فارسی ،سید عمادالدین نسیمی، تصحیح: سید احسان شکر خدا و نرگس سادات. مقدمه: دکتر حسین محمد زاده صدیق.
https://literaturelib.com/books/1701 کتابخانه تخصصی ادبیات
https://www.duzgun.ir