محسن علمداری
281 یادداشت منتشر شدهرفتار کاری در محیط
بررسی های انجام شده در مورد رابطه بین ویژگی های روان شناختی یک کارمند و کیفیت عملکرد حرفه ای او از مواردی است که از اهمیت بالایی برخوردار است. به عنوان مثال، اکنون می توان یک واقعیت ثابت در نظر گرفت که بین میزان وابستگی فرد با فنوتیپ روانشناختی یک فرد برونگرا و توانایی او در کسب لذت از کار در حین انجام کار به عنوان بخشی از تیم، همبستگی مثبت وجود دارد. از طرف دیگر، هر چه یک کارگر خاص در «مقیاس درونگرایی» نمرات بالاتری کسب کند، کمتر احتمال دارد که در برابر فشارهای محل کار مقاومت کند قابل درک است که این بینش خاص به طور خاص با دیدگاه رفتارگرایی در مورد شکل گیری هویت خود در افراد سازگار است، بر این اساس کارکنان باید از نظر احساسی و شناختی با آنچه که به عنوان انگیزه برای متعهد ماندن حرفه ای به آنها خدمت می کند، راحت باشند. علاوه بر این، هر چه چنین انگیزه ای در «هرم نیازهای مازلو» بالاتر باشد، احتمال بیشتری وجود دارد که کارکنان از طریق کار به خودشکوفایی دست یابند. این بدان معناست که بسیاری از افراد در واقع اشتغال خود را ابزاری برای توانمندسازی شخصی می دانند. مفهوم گفتمانی دیگر، در این رابطه، این است که بسیار منطقی است که سازمان ها اتخاذ رویکردی به اصطلاح «شخص محور» را برای استخدام و مدیریت کارگران در نظر بگیرند. برخی از مطالب بررسی شده را می توان به گونه ای دانست که به طور غیرمستقیم از برداشت روانکاوی از یک شخصیت حمایت می کند. به عنوان مثال، دلیل عدم تعهد حرفه ای بسیاری از کارمندان این است که هرگز نمی توانند بر ترس خود از ناهنجاری های اجتماعی غلبه کنند و یا شکل گیری نگرش های حرفه ای فرد در نهایت تحت تاثیر ادراک فرد از ارزش های جامعه شناختی اوست.