تغییر قانون و اخلاق از گذشته تا به امروز

10 دی 1403 - خواندن 15 دقیقه - 296 بازدید

فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت



✍ همه می دانیم که بر اثر انقلاب صنعتی و تکنولوژی نوین کره ی زمین به صورت یک خانه ی بزرگ و به عبارتی دیگر دهکده ی جهانی درآمده و جوامع بشری از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه شده اند . رادیو تلویزیون ، ماهواره ها ، جرائد و مجلات ، فیلم های سینمایی و دیگر وسائل ارتباط جمعی ، اخلاق و آداب هریک از ملل و اقوام بشری را در معرض دید و شنید سایر مردم جهان قرار میدهد و از این راه پاره ای از خلقیات خوب و بد و عادات پسندیده و ناپسند بعضی از ملت ها مورد تقلید و اقتباس مردم قرار میگیرد . 

🌃 مطالعات مردم شناسی نشان می دهد که افراد در جوامعی که در حال رشد است هنگامی دستخوش اختلال و ناراحتی و بی نظمی می گردند که فرهنگشان با مدنیت باختر تماس حاصل میکند و ناگهان اصول زندگی و سنن و آدابشان از هم متلاشی می گردد ، و در این هنگام است که به قول " ساپیر " فرد از آغوش گرم و مطبوع فرهنگ خویش بیرون می آید و در فضای سرد زندگی ناجوری سرگردان می گردد .

تقلیدها و اقتباس ها اگر متکی به محاسبه عقلی و اندازه گیریهای صحیح و عالمانه باشد خوب و پسندیده و برای جامعه مفید و سودبخش است . ولی در تقلیدهای کور کورانه و حساب نشده اغلب خوب و بد مخلوط می شوند و زشت و زیبا به هم می آمیزند و در این قبیل مواقع بعضی از افراد آنقدر از واقع بینی و درک حقیقت باز می مانند که پاره ای از خوبیها در نظرشان بد و مطرود میگردد و قسمتی از بدی ها خوب جلوه میکند .


می دانیم که پدران و مادران ما تا اندازه ای محتاط و محافظه کارند و با گذشت عمر ، تجربه هایی در مدرسه ی زندگی آموخته و دارای ثبات نسبی هستند و دیرتر به تقلیدها و اقتباس های ناسنجیده تن میدهند ، ولی نسل جوان و کم تجربه که طبعی نو طلب دارد و در مقابل پدیده های تازه ی زندگی آسیب پذیر است خیلی زود تحت تاثیر روشهای جدید قرار میگیرد و به سرعت ، اخلاق و اعمال خویش را با آنها منطبق می کند ، بخصوص اگر آن روشهای نو با تمایلات شهوانی و کششهای احساسی جوان موافق و هم آهنگ باشد .

در این موقع است که بین دختران و مادران ، پسران و پدران و خلاصه جوانان و بزرگسالان ، اختلاف و ناسازگاری آغاز می شود ، و محیط خانه و اجتماع به صحنه ی تشاجر و کشمکش مبدل میگردد . بزرگسالان قسمتی از اعمال تقلیدی نسل جوان را گناه و ناپاکی می خوانند و آن را بد و مایه فساد تلقی می کنند و روی علاقه و دلسوزی می خواهند جوانان را از آن برحذر دارند . برعکس جوانان آن کارها را نمونه ای از پیشرفت های اجتماعی و نشانه ای از زندگی نوین می دانند ، به بزرگسالان می گویند شماها نماینده تمدن دیروز هستید و بر همان اساس فکر می کنید و خوب و بد ها را با آن مقیاس می سنجند ، ولی ما پیرو تمدن جدید هستیم و با پیشرفت جهان پیش می رویم، اگر چیزی در زمان شما بد بوده لازم نیست در زمان ما نیز بد باشد ، خوبی و بدی یک امر نسبی است و با تغییر شرائط زمان و مکان و دگرگون شدن اوضاع و احوال تغییر می کند ، ممکن است چیزی در شرائط مخصوصی خوب و روا باشد و همان چیز در شرائط دیگری بد و ناروا گردد ، شما از مقتضیات دنیای امروز بی خبرید و از طرز تفکر ما آگاه نیستید و اساسا ما را درک نمی کنید. 

چگونه می توان به این کشاکش و اختلاف پایان داد ؟ آیا حق با بزرگسالان است و باید گفته آنان را بپذیریم ، یا جوانان درست می گویند و باید منطق آنها را صحیح بدانیم ، یا آنکه بگوئیم درستی و نادرستی سخنان آن دو گروه نیز نسبی است ، در بعضی موارد گفته بزرگسالان صحیح است و در پاره ای از مواقع سخن جوانان؟؟ پاسخ این پرسش تا اندازه ای در این فصل روشن می شود و قسمت هایی از سخنان بزرگسالان و جوانان مورد برسی قرار می گیرد .

خلاصه انقلاب صنعتی و تکنولوژی نوین ، افکار و اعمال مردم را عموما و نسل جوان را خصوصا دگرگون ساخته و در اخلاق اجتماعی اثر عمیق گذارده است و بر اثر آن بعضی از خوبی ها بد تلقی شده و پاره ای از ناروائیها روا گردیده است ، و این امر بین جوانان و بزرگسالان ایجاد اختلاف کرده و آنان را رو در روی یکدیگر قرار داده است و در نتیجه خانواده ها و جوامع بشری با تضاد و ناسازگاری مواجه شده اند . برای آنکه بزرگسالان و جوانان به این موضوع مهم بیشتر توجه کنند و به وظایف دینی و علمی خود بهتر واقف گردند تا بتوانند از اختلاف و پراکندگی خویش بکاهند در آغاز این فصل پیرامون تاثیر انقلاب صنعتی و ماشینی در اخلاق عمومی توضیح مختصری داده می شود و سپس در باره اخلاق نسبی از نظر دنیای امروز و تفاوت آن با اخلاق نسبی اعتقادی بحث و گفتگو خواهد شد و در خلال بحث ، قسمت هایی از خط مشی صحیح بزرگسالان و جوانان واضح میگردد .

این امر مسلم است که اصول اخلاقی میتواند تغییر کند ، اما آنچه موجب این تغییر است چیست ؟ و چرا اعمالی که در عصری و سرزمینی مطلوب است ممکن است در عصر و سرزمین دیگری نامطلوب باشد ؟ چنین گمان می رود که تغییر مبانی اقتصادی زندگی ، موجب تغییر اصول اخلاقی میگردد . در تاریخ زندگی بشر از این قبیل تغییرات عمیق دو بار اتفاق افتاده است : یکی از انتقال زندگی صیادی به زندگی کشاورزی و دیگری از زندگی کشاورزی به دوره صنعتی و ماشینی ، تمام حوادث و وقایع اساسی زندگی انسانی ناشی از این دو تغییر مهم در تاریخ زندگی بشری است ، در هریک از این دوره ها اصول اخلاقی که در دوره سابق برای سلامت نوع مفید محسوب می شد در دوره نو مضر شناخته شد و با آشفتگی رو به تغییر نهاد .


هنوز نمی دانیم که انسان کی و چگونه از صیادی به کشاورزی منتقل شده . ولی می دانیم که در نتیجه این انتقال بزرگ ، به فضائل جدیدی نیاز افتاد و در زندگی آرام و پایدار کشاورزی بسیاری از فضائل کهن به نقائص مبدل شدند ، به کار و کوشش بیش از شجاعت نیاز افتاد و میانه روی مطلوب تر از شدت عمل کشت و صلح مفیدتر از جنگ شد . زندگی کشاورزی به حیات صنعتی تبدیل گردید ، تحولات همه جانبه ای در جوامع بشری پدید آمد و تدریجا تمام شرائط و اوضاع اجتماعی تغییر کرد ، فعالیت های اقتصادی شکل تازه ای به خود گرفت ، صنایع ماشینی توسعه یافت و صنایع دستی را از اعتبار انداخت ، ماشین های کشاورزی به مزارع راه یافت و جای نیروی انسانی و حیوانی را گرفت و کمیت و کیفیت تولید را بالا برد ، روستائیان برای بدست آوردن شغل به شهرها هجوم آوردند و در محیط بسته و محدود کارخانه ها مشغول کار شدند . اقتصاد صنعتی ، اخلاق و عادات عمومی را دگرگون کرد ، قبح بعضی از رذائل و گناهان از میان رفت و جامعه نسبت به آنها بی تفاوت گردید و پاره ای از فضائل ، ارزش و اهمیت خود را از دست داد و مردم نسبت به آنها بی اعتنا شدند ، و خلاصه بر اثر انقلاب صنعتی اعمال و اخلاق مردم به کلی تحول یافت و در نظر آنان بسیاری از خوبیها بد و بسیاری از بدی ها خوب به حساب آمدند .



در زندگی صنعتی ، نه تنها سازمانهای اقتصادی قدیم دگرگون میشوند و سازمان های اقتصادی جدیدی مانند کارخانه و شرکت و بانک بوجود می آیند بلکه سایر سازمان های اجتماعی هم تحول می پذیرند و سازمان های اجتماعی بی سابقه ای نیز ایجاد می شوند. از یک سو به جای دو طبقه ی دهقان و زمین دار که در اعصار کشاورزی عامل اصلی تولید جامعه بودند ، دو طبقه ی سرمایه دار و کارگر صنعتی قد علم می کنند و به ستیزه دامنه داری که در دوره های پیشین میسر نبود می پردازند ، از سوی دیگر ، بسط صنعت موجب توسعه کارخانه ها و تمرکز مردم در شهرها می شود و شهر و شهرنشینی گسترش می یابد و بدین شیوه کانون اقتصاد کشورهای صنعتی از روستاها به شهرها انتقال میابند و شهرهای عظیم صنعتی و تجارتی سر بر می آورند . در دوره کشاورزی، فرد ، واحد اجتماع نبود بلکه جزئی از خانواده بود ، و خانواده سازنده اجتماع شمرده میشد ، اما در دوره سرمایه داری ، فرد واحد اجتماع است و بستگی های خونی و خانوادگی همانند دوره ی پیش در زندگی فرد ، کارگر نمی افتد . 

در دوره تولید دستی یا خانگی ، هر واحد تولید مرکب از چند خویشاوند یا دوست بوده که در محیط دلپذیر خانه یا کارگاهی کوچک گرد می آمدند ، اما در دوره تولید ماشینی یا کارخانه ای ، واحد تولید همان کارخانه است و کارخانه محیط وسیع و نا آشنایی است آکنده از هیاهوی ماشین های پر پیچ و تاب و جوش و خروش انسانهای ناآشنا که روابط کارگران با یکدیگر و مناسبات آنان با کارفرمایان صورت خصوصی و خودمانی ندارند . 

تاخیر امر ازدواج که یکی از عوارض خطرناک زندگی صنعتی است نتایج شومی در بر دارد و می تواند جوانان را در معرض بی عفتی و سقوط اخلاقی قرار دهد ، دامن پاکشان را به پلیدی های گوناگون آلوده نماید ، و مصائب غیر قابل جبرانی را ببار بیاورد . ما نمی دانیم که چه مقدار از مفاسد اجتماعی معلول تاخیر در ازدواج است ، ولی ظاهرا بیشتر این مفاسد از تاخیر امر بابرکت ازدواج ناشی می شود و حتی فساد پس از ازدواج نیز بیشتر محصول عادت پیش از ازدواج است .انقلاب صنعتی، علت اساسی تغییر اخلاق و آداب است و کلیه تغییرات خوب و بد دنیای ما از آن متاثر است . مسئله تاخیر ازدواج و شیوع بی عفتی اکنون به صورت یک مشکل بزرگ اخلاقی و اجتماعی درآمده است که علت آن مشکل بیکاری و نداشتن شغل ثابت جوانان در سراسر جهان صنعتی است... برداشت کلی از این بحث آن است که تغییر مبانی اقتصادی و بی توجهی به اقتصاد زندگی مردم از طرف دولت مردان موجب تغییر اصول اخلاقی گردیده است ...

تمدن کنونی در مدنیتی که انسان را مافوق آنچه اسلاف ما تصور می کردند بالا برده چرا اسباب خوشبختی ، تمتع حقیقی و لذت واقعی کم و نادر است ؟ مگر نه این است که ما از نسل های سابق جلوتر افتاده ایم و به کمال نزدیکتر شده ایم ؟ مگر نه این است که گوش ما از پشت جدار تلفن و گوشی همراه مکالمات قاره های بعید را می شنود و چشمهایمان از پشت عدسی تلسکوپ میلیاردها ستاره را نظاره میکنیم و به استعانت میکروسکوپی در یک قطره آب دنیائی را می بینیم ؟ مگر صدای ما نیست که در یک لحظه به نقاط دوردست جهان می رسد یا در صفحه ی سیاهی برای همیشه ضبط می شود؟ مگر هواپیماهای عظیم نیست که ما را با سرعتی که اسلافمان حتی از تصور آن عاجز بودند به مقصد می رساند ؟ پس چرا با این همه ترقیات فنی و علمی ، سعادت بشر تامین نشده و آلام درونیش تسکین نیافته است ؟ مگر زندگی عصر حاضر ، سطح فکری و اخلاقی مردم را تنزل نداده است ؟ چرا باید هرسال چندین بیلیون دلار برای مبارزه با جنایتکاران صرف شود ؟ چرا باید در برابر چنین خرج گزافی باز هم دزدان و راهزنان به بانک ها حمله برند ، مامورین انتظامی را بکشند و کودکان را آزار دهند ؟ چرا روح انسان از درک کیفیت و لذت مظفریتهای خویش محروم است ؟ علت این عدم تعادل چیست و ریشه ی این درد روحی کجاست ؟

در پاسخ این پرسش باید گفت : ناکامی و محرومیت بشر امروز ناشی از خودناآگاهی و معلول خودناشناسی است . تمدنی که هم اکنون در جهان حاکم است با سرشت فطری و ساختمان طبیعی انسان منطبق و هم آهنگ نیست ، چه در این تمدن ، انسان فراموش شده ، انسانیت سرکوب گشته و موازنه ی ماده و معنی برهم خورده است . در این تمدن ، جنبه حیوانی بشر که نیمی از انسان است بیش از حد ، مورد حمایت واقع شده و جنبه ی معنوی بشر که نیم مهمتر انسان است مورد بی اعتنائی قرار گرفته است . در تمدن کنونی تقریبا تمام توجه مردم به مادیات معطوف گردیده و سعادت را تنها در ارضای غرائز ، اقناع شهوات و ازدیاد لذائذ جستجو می کنند و برای تعالی معنوی و تکامل روحی ارزشی قائل نیستند .

دانشمندان در دنیای پیشرفته امروز ضمن برسی و تحقیق در مجموعه ی جهان و موالید آن به شناخت بشر نیز پرداخته اند و با کمک ابزارهای مادی یا استدلال های عقلی و فلسفی ، کم و بیش جسم و جان انسان را مورد مطالعه قرار داده و تا اندازه ای به رموز و اسرارش واقف شده اند . ولی هدف آنان در این جستجو و کاوش ، پی بردن به جهات مادی و بهبود بخشیدن به زندگی دنیوی انسان بوده و جنبه های روحانیش مورد توجه قرار نگرفته است . به همین جهت تا کنون آدمی را آنطور که باید نشناخته اند و به ارزش واقعیش پی نبرده اند ... اگر از آغاز نهضت علمی و بنیانگذاری تمدن صنعتی ، موازنه ی ماده و معنی رعایت می شد، انسان و جهان با هم مورد مطالعه قرار می گرفت، و بشر به موازات شناخت طبیعت، خود را هم می شناخت و نیازهای درونی خویش را دوشادوش نیازهای برونی برآورده می ساخت جهان امروز در وضع دگری بود و بشر تا این حد از ظلم و ستم ، جرم و جنایت ، و ناپاکی و فساد اخلاق رنج نمی برد . بدبختانه چنین نکرد ، از خود غافل شد ، تمام نیروی خویش را در راه برسی کتاب طبیعت و پیشبرد علوم طبیعی به کار انداخت و در نتیجه انسانیت فدای مسائل مادی گردید...

سمینار ملی رویکردهای نوین آموزش و پژوهش در انقلاب صنعتی چهارم 


لذات فلسفه ص۸۶

زمینه جامعه شناسی ص۲۸۶

گفتار فلسفی، بزرگسالان و جوان ص ۳۱۰

سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی 

اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد

اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم...