سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی
361386 : Researcher ID نویسنده و پژوهشگر (محقق) مبانی جرم شناسی و روانشناسی Author and resear
166 یادداشت منتشر شدهتغییر قانون و اخلاق از گذشته تا به امروز
فصلنامه پژوهش در مسائل تعلیم و تربیت
![](/media/n/361386/f7c09270d40244a9b622d13bd54031c9/c309415d-cad2-4de2-a251-4baa7b651dc4.webp)
✍ همه می دانیم که بر اثر انقلاب صنعتی و تکنولوژی نوین کره ی زمین به صورت یک خانه ی بزرگ و به عبارتی دیگر دهکده ی جهانی درآمده و جوامع بشری از اوضاع و احوال یکدیگر آگاه شده اند . رادیو تلویزیون ، ماهواره ها ، جرائد و مجلات ، فیلم های سینمایی و دیگر وسائل ارتباط جمعی ، اخلاق و آداب هریک از ملل و اقوام بشری را در معرض دید و شنید سایر مردم جهان قرار میدهد و از این راه پاره ای از خلقیات خوب و بد و عادات پسندیده و ناپسند بعضی از ملت ها مورد تقلید و اقتباس مردم قرار میگیرد .
🌃 مطالعات مردم شناسی نشان می دهد که افراد در جوامعی که در حال رشد است هنگامی دستخوش اختلال و ناراحتی و بی نظمی می گردند که فرهنگشان با مدنیت باختر تماس حاصل میکند و ناگهان اصول زندگی و سنن و آدابشان از هم متلاشی می گردد ، و در این هنگام است که به قول " ساپیر " فرد از آغوش گرم و مطبوع فرهنگ خویش بیرون می آید و در فضای سرد زندگی ناجوری سرگردان می گردد .
تقلیدها و اقتباس ها اگر متکی به محاسبه عقلی و اندازه گیریهای صحیح و عالمانه باشد خوب و پسندیده و برای جامعه مفید و سودبخش است . ولی در تقلیدهای کور کورانه و حساب نشده اغلب خوب و بد مخلوط می شوند و زشت و زیبا به هم می آمیزند و در این قبیل مواقع بعضی از افراد آنقدر از واقع بینی و درک حقیقت باز می مانند که پاره ای از خوبیها در نظرشان بد و مطرود میگردد و قسمتی از بدی ها خوب جلوه میکند .
![](/media/o/69/19.webp)
می دانیم که پدران و مادران ما تا اندازه ای محتاط و محافظه کارند و با گذشت عمر ، تجربه هایی در مدرسه ی زندگی آموخته و دارای ثبات نسبی هستند و دیرتر به تقلیدها و اقتباس های ناسنجیده تن میدهند ، ولی نسل جوان و کم تجربه که طبعی نو طلب دارد و در مقابل پدیده های تازه ی زندگی آسیب پذیر است خیلی زود تحت تاثیر روشهای جدید قرار میگیرد و به سرعت ، اخلاق و اعمال خویش را با آنها منطبق می کند ، بخصوص اگر آن روشهای نو با تمایلات شهوانی و کششهای احساسی جوان موافق و هم آهنگ باشد .
در این موقع است که بین دختران و مادران ، پسران و پدران و خلاصه جوانان و بزرگسالان ، اختلاف و ناسازگاری آغاز می شود ، و محیط خانه و اجتماع به صحنه ی تشاجر و کشمکش مبدل میگردد . بزرگسالان قسمتی از اعمال تقلیدی نسل جوان را گناه و ناپاکی می خوانند و آن را بد و مایه فساد تلقی می کنند و روی علاقه و دلسوزی می خواهند جوانان را از آن برحذر دارند . برعکس جوانان آن کارها را نمونه ای از پیشرفت های اجتماعی و نشانه ای از زندگی نوین می دانند ، به بزرگسالان می گویند شماها نماینده تمدن دیروز هستید و بر همان اساس فکر می کنید و خوب و بد ها را با آن مقیاس می سنجند ، ولی ما پیرو تمدن جدید هستیم و با پیشرفت جهان پیش می رویم، اگر چیزی در زمان شما بد بوده لازم نیست در زمان ما نیز بد باشد ، خوبی و بدی یک امر نسبی است و با تغییر شرائط زمان و مکان و دگرگون شدن اوضاع و احوال تغییر می کند ، ممکن است چیزی در شرائط مخصوصی خوب و روا باشد و همان چیز در شرائط دیگری بد و ناروا گردد ، شما از مقتضیات دنیای امروز بی خبرید و از طرز تفکر ما آگاه نیستید و اساسا ما را درک نمی کنید.
چگونه می توان به این کشاکش و اختلاف پایان داد ؟ آیا حق با بزرگسالان است و باید گفته آنان را بپذیریم ، یا جوانان درست می گویند و باید منطق آنها را صحیح بدانیم ، یا آنکه بگوئیم درستی و نادرستی سخنان آن دو گروه نیز نسبی است ، در بعضی موارد گفته بزرگسالان صحیح است و در پاره ای از مواقع سخن جوانان؟؟ پاسخ این پرسش تا اندازه ای در این فصل روشن می شود و قسمت هایی از سخنان بزرگسالان و جوانان مورد برسی قرار می گیرد .
خلاصه انقلاب صنعتی و تکنولوژی نوین ، افکار و اعمال مردم را عموما و نسل جوان را خصوصا دگرگون ساخته و در اخلاق اجتماعی اثر عمیق گذارده است و بر اثر آن بعضی از خوبی ها بد تلقی شده و پاره ای از ناروائیها روا گردیده است ، و این امر بین جوانان و بزرگسالان ایجاد اختلاف کرده و آنان را رو در روی یکدیگر قرار داده است و در نتیجه خانواده ها و جوامع بشری با تضاد و ناسازگاری مواجه شده اند . برای آنکه بزرگسالان و جوانان به این موضوع مهم بیشتر توجه کنند و به وظایف دینی و علمی خود بهتر واقف گردند تا بتوانند از اختلاف و پراکندگی خویش بکاهند در آغاز این فصل پیرامون تاثیر انقلاب صنعتی و ماشینی در اخلاق عمومی توضیح مختصری داده می شود و سپس در باره اخلاق نسبی از نظر دنیای امروز و تفاوت آن با اخلاق نسبی اعتقادی بحث و گفتگو خواهد شد و در خلال بحث ، قسمت هایی از خط مشی صحیح بزرگسالان و جوانان واضح میگردد .
این امر مسلم است که اصول اخلاقی میتواند تغییر کند ، اما آنچه موجب این تغییر است چیست ؟ و چرا اعمالی که در عصری و سرزمینی مطلوب است ممکن است در عصر و سرزمین دیگری نامطلوب باشد ؟ چنین گمان می رود که تغییر مبانی اقتصادی زندگی ، موجب تغییر اصول اخلاقی میگردد . در تاریخ زندگی بشر از این قبیل تغییرات عمیق دو بار اتفاق افتاده است : یکی از انتقال زندگی صیادی به زندگی کشاورزی و دیگری از زندگی کشاورزی به دوره صنعتی و ماشینی ، تمام حوادث و وقایع اساسی زندگی انسانی ناشی از این دو تغییر مهم در تاریخ زندگی بشری است ، در هریک از این دوره ها اصول اخلاقی که در دوره سابق برای سلامت نوع مفید محسوب می شد در دوره نو مضر شناخته شد و با آشفتگی رو به تغییر نهاد .
![](/media/o/69/12.webp)
هنوز نمی دانیم که انسان کی و چگونه از صیادی به کشاورزی منتقل شده . ولی می دانیم که در نتیجه این انتقال بزرگ ، به فضائل جدیدی نیاز افتاد و در زندگی آرام و پایدار کشاورزی بسیاری از فضائل کهن به نقائص مبدل شدند ، به کار و کوشش بیش از شجاعت نیاز افتاد و میانه روی مطلوب تر از شدت عمل کشت و صلح مفیدتر از جنگ شد . زندگی کشاورزی به حیات صنعتی تبدیل گردید ، تحولات همه جانبه ای در جوامع بشری پدید آمد و تدریجا تمام شرائط و اوضاع اجتماعی تغییر کرد ، فعالیت های اقتصادی شکل تازه ای به خود گرفت ، صنایع ماشینی توسعه یافت و صنایع دستی را از اعتبار انداخت ، ماشین های کشاورزی به مزارع راه یافت و جای نیروی انسانی و حیوانی را گرفت و کمیت و کیفیت تولید را بالا برد ، روستائیان برای بدست آوردن شغل به شهرها هجوم آوردند و در محیط بسته و محدود کارخانه ها مشغول کار شدند . اقتصاد صنعتی ، اخلاق و عادات عمومی را دگرگون کرد ، قبح بعضی از رذائل و گناهان از میان رفت و جامعه نسبت به آنها بی تفاوت گردید و پاره ای از فضائل ، ارزش و اهمیت خود را از دست داد و مردم نسبت به آنها بی اعتنا شدند ، و خلاصه بر اثر انقلاب صنعتی اعمال و اخلاق مردم به کلی تحول یافت و در نظر آنان بسیاری از خوبیها بد و بسیاری از بدی ها خوب به حساب آمدند .
![](/media/o/69/7.webp)
در زندگی صنعتی ، نه تنها سازمانهای اقتصادی قدیم دگرگون میشوند و سازمان های اقتصادی جدیدی مانند کارخانه و شرکت و بانک بوجود می آیند بلکه سایر سازمان های اجتماعی هم تحول می پذیرند و سازمان های اجتماعی بی سابقه ای نیز ایجاد می شوند. از یک سو به جای دو طبقه ی دهقان و زمین دار که در اعصار کشاورزی عامل اصلی تولید جامعه بودند ، دو طبقه ی سرمایه دار و کارگر صنعتی قد علم می کنند و به ستیزه دامنه داری که در دوره های پیشین میسر نبود می پردازند ، از سوی دیگر ، بسط صنعت موجب توسعه کارخانه ها و تمرکز مردم در شهرها می شود و شهر و شهرنشینی گسترش می یابد و بدین شیوه کانون اقتصاد کشورهای صنعتی از روستاها به شهرها انتقال میابند و شهرهای عظیم صنعتی و تجارتی سر بر می آورند . در دوره کشاورزی، فرد ، واحد اجتماع نبود بلکه جزئی از خانواده بود ، و خانواده سازنده اجتماع شمرده میشد ، اما در دوره سرمایه داری ، فرد واحد اجتماع است و بستگی های خونی و خانوادگی همانند دوره ی پیش در زندگی فرد ، کارگر نمی افتد .
در دوره تولید دستی یا خانگی ، هر واحد تولید مرکب از چند خویشاوند یا دوست بوده که در محیط دلپذیر خانه یا کارگاهی کوچک گرد می آمدند ، اما در دوره تولید ماشینی یا کارخانه ای ، واحد تولید همان کارخانه است و کارخانه محیط وسیع و نا آشنایی است آکنده از هیاهوی ماشین های پر پیچ و تاب و جوش و خروش انسانهای ناآشنا که روابط کارگران با یکدیگر و مناسبات آنان با کارفرمایان صورت خصوصی و خودمانی ندارند .
تاخیر امر ازدواج که یکی از عوارض خطرناک زندگی صنعتی است نتایج شومی در بر دارد و می تواند جوانان را در معرض بی عفتی و سقوط اخلاقی قرار دهد ، دامن پاکشان را به پلیدی های گوناگون آلوده نماید ، و مصائب غیر قابل جبرانی را ببار بیاورد . ما نمی دانیم که چه مقدار از مفاسد اجتماعی معلول تاخیر در ازدواج است ، ولی ظاهرا بیشتر این مفاسد از تاخیر امر بابرکت ازدواج ناشی می شود و حتی فساد پس از ازدواج نیز بیشتر محصول عادت پیش از ازدواج است .انقلاب صنعتی، علت اساسی تغییر اخلاق و آداب است و کلیه تغییرات خوب و بد دنیای ما از آن متاثر است . مسئله تاخیر ازدواج و شیوع بی عفتی اکنون به صورت یک مشکل بزرگ اخلاقی و اجتماعی درآمده است که علت آن مشکل بیکاری و نداشتن شغل ثابت جوانان در سراسر جهان صنعتی است... برداشت کلی از این بحث آن است که تغییر مبانی اقتصادی و بی توجهی به اقتصاد زندگی مردم از طرف دولت مردان موجب تغییر اصول اخلاقی گردیده است ...
![](/media/o/69/14.webp)
تمدن کنونی در مدنیتی که انسان را مافوق آنچه اسلاف ما تصور می کردند بالا برده چرا اسباب خوشبختی ، تمتع حقیقی و لذت واقعی کم و نادر است ؟ مگر نه این است که ما از نسل های سابق جلوتر افتاده ایم و به کمال نزدیکتر شده ایم ؟ مگر نه این است که گوش ما از پشت جدار تلفن و گوشی همراه مکالمات قاره های بعید را می شنود و چشمهایمان از پشت عدسی تلسکوپ میلیاردها ستاره را نظاره میکنیم و به استعانت میکروسکوپی در یک قطره آب دنیائی را می بینیم ؟ مگر صدای ما نیست که در یک لحظه به نقاط دوردست جهان می رسد یا در صفحه ی سیاهی برای همیشه ضبط می شود؟ مگر هواپیماهای عظیم نیست که ما را با سرعتی که اسلافمان حتی از تصور آن عاجز بودند به مقصد می رساند ؟ پس چرا با این همه ترقیات فنی و علمی ، سعادت بشر تامین نشده و آلام درونیش تسکین نیافته است ؟ مگر زندگی عصر حاضر ، سطح فکری و اخلاقی مردم را تنزل نداده است ؟ چرا باید هرسال چندین بیلیون دلار برای مبارزه با جنایتکاران صرف شود ؟ چرا باید در برابر چنین خرج گزافی باز هم دزدان و راهزنان به بانک ها حمله برند ، مامورین انتظامی را بکشند و کودکان را آزار دهند ؟ چرا روح انسان از درک کیفیت و لذت مظفریتهای خویش محروم است ؟ علت این عدم تعادل چیست و ریشه ی این درد روحی کجاست ؟
در پاسخ این پرسش باید گفت : ناکامی و محرومیت بشر امروز ناشی از خودناآگاهی و معلول خودناشناسی است . تمدنی که هم اکنون در جهان حاکم است با سرشت فطری و ساختمان طبیعی انسان منطبق و هم آهنگ نیست ، چه در این تمدن ، انسان فراموش شده ، انسانیت سرکوب گشته و موازنه ی ماده و معنی برهم خورده است . در این تمدن ، جنبه حیوانی بشر که نیمی از انسان است بیش از حد ، مورد حمایت واقع شده و جنبه ی معنوی بشر که نیم مهمتر انسان است مورد بی اعتنائی قرار گرفته است . در تمدن کنونی تقریبا تمام توجه مردم به مادیات معطوف گردیده و سعادت را تنها در ارضای غرائز ، اقناع شهوات و ازدیاد لذائذ جستجو می کنند و برای تعالی معنوی و تکامل روحی ارزشی قائل نیستند .
دانشمندان در دنیای پیشرفته امروز ضمن برسی و تحقیق در مجموعه ی جهان و موالید آن به شناخت بشر نیز پرداخته اند و با کمک ابزارهای مادی یا استدلال های عقلی و فلسفی ، کم و بیش جسم و جان انسان را مورد مطالعه قرار داده و تا اندازه ای به رموز و اسرارش واقف شده اند . ولی هدف آنان در این جستجو و کاوش ، پی بردن به جهات مادی و بهبود بخشیدن به زندگی دنیوی انسان بوده و جنبه های روحانیش مورد توجه قرار نگرفته است . به همین جهت تا کنون آدمی را آنطور که باید نشناخته اند و به ارزش واقعیش پی نبرده اند ... اگر از آغاز نهضت علمی و بنیانگذاری تمدن صنعتی ، موازنه ی ماده و معنی رعایت می شد، انسان و جهان با هم مورد مطالعه قرار می گرفت، و بشر به موازات شناخت طبیعت، خود را هم می شناخت و نیازهای درونی خویش را دوشادوش نیازهای برونی برآورده می ساخت جهان امروز در وضع دگری بود و بشر تا این حد از ظلم و ستم ، جرم و جنایت ، و ناپاکی و فساد اخلاق رنج نمی برد . بدبختانه چنین نکرد ، از خود غافل شد ، تمام نیروی خویش را در راه برسی کتاب طبیعت و پیشبرد علوم طبیعی به کار انداخت و در نتیجه انسانیت فدای مسائل مادی گردید...
سمینار ملی رویکردهای نوین آموزش و پژوهش در انقلاب صنعتی چهارم
![](/media/o/69/8.webp)
لذات فلسفه ص۸۶
زمینه جامعه شناسی ص۲۸۶
گفتار فلسفی، بزرگسالان و جوان ص ۳۱۰
سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی
اشتباهی که همه عمر پشیمانم کرد
اعتمادیست که بر مردم دنیا کردم...