مثل سرگردان یک آتنی....

27 آذر 1403 - خواندن 2 دقیقه - 89 بازدید


سر فصل : یادداشت های تنهایی...

.

زئوس
دلیلت بر نهاد هراکلیوس بر بشری جهل پذیر
چه بود؟
ای آفرودیت
حال پس از گذر زمان در زمین و آسمان
چه کسی معنای عشق را داد
مادری برای فرزند
پدری برای مادر
یا عشقی که حاصل فرزندانت شد آفرودیت
و
سرانجام این حس عشق بود و آفرودیت , سنبل آن؟؟؟
ای پوزئیدون
در زمان تقسیم کیهان آب جز بر غرق شدن حقیقت ها
چه بود که
نا خواسته مفهوم حقیقت را میدهد؟
ای تئوس
آنچه ماند از پدیده دموکراسی در آتن
سرنوشت تثلیث و جهانیان را به کیهان آورد
حال چه ماند؟؟؟
ای هادس
خدای خدایان مردگان
ای حسادت کننده ی حقیقت
که در زمان قضاوت تنها تو حقیقتی
ای مقدس ترین اهریمن
چه خواهد شد؟؟؟
در جهانی مملو از نادرستی ها
که تنها درستی ها هستند
از تناقضی که مفهوم درستی
و
حقیقتی که مفهوم جهل است
چه خواهد شد
در این کیهان کوچک
محجوب از جهان
و در هر کجای و ناکجای
تنها مفهوم رسیدن به نرسیدن
در مقدس ترین اهریمن نهاده
ای من
رویای جوانی را به گور
و
انتهای،این حقیقت را به گورستان خواهم کشید
بر پایه انتقام تنها خواستار عدالت در جهلی بی انتها
در تابلو ای گوشه ی زندگیم به نامی ز زندان در بند قانون اراده در انتخاب...
ای الله
حال سزای این خواستار
حقی از واقعیت است..؟
یا
حق ، واقعیت است؟!؟