محرک های سیاست سازمانی

27 آذر 1403 - خواندن 4 دقیقه - 528 بازدید

سیاست سازمانی به عنوان هسته ای از هنجارها و ارزش ها، اهداف و استراتژیکها تعریف می شود که رفتار و مسیر اقدامات سازمانی را هدایت می کند. سیاست سازمانی تحت تاثیر عوامل متعددی از جمله اخلاق و فناوری، شرایط اقتصادی و ترکیب نیروی کار قرار دارد. همچنین، با منافع رقابتی و متضاد که به ایجاد و حفظ نظم در سازمان کمک می کند، سر و کار دارد. در سال های اخیر، سیاست سازمانی به یکی از عوامل اصلی هدایت مدیران و فرآیند برنامه ریزی، ایجاد فرهنگ سازمانی و روابط بین کارکنان تبدیل شده است. سیاست سازمانی بر تصمیم گیری تاثیر دارد که شامل ارزیابی نیروهای کلی است که مستقیما بر فعالیت های کوتاه مدت سازمان تاثیر نمی گذارند، اما می توانند بر استراتژی های بلندمدت آن تاثیر بگذارند. مدیریت دانش به ارتباط افراد در سازمان هایی که از راه دور عمل می کنند کمک می کند و فرصتی برای استفاده از مطالب چاپی یا منابع دیگر ندارند. اول اینکه شرکت کنندگان در رویداد سازمانی از طریق انتخاب محدود و با تاثیرگذاری نسبی بر محتوا و جهت گیری اقدام، نقش نسبی در عمل دارند. همچنین، آنها قادر به ارزیابی منطقی پیامدها و در نتیجه کسب آگاهی از رویداد هستند. سیاست سازمانی سیستمی از قواعد است که همه کارکنان از آن پیروی می کنند و ارزش قائل می شوند. سیاست سازمانی نشان دهنده یک سیر رفتاری در مورد آنچه باید یا آنچه نباید انجام شود. سیاست سازمانی نقطه ای است که در آن برنامه ها، سیاست ها و اهداف به اقدامات مشخص تبدیل می شوند. اعضای تیم دانش را از رشته های مختلف ارائه و به کار می برند که به آنها در حل مسائل و وظایف پیچیده کمک می کند. که می تواند از محیط داخلی و خارجی باشد. عوامل محرک عبارتند از عدم توافق و اجماع، تنوع فرهنگی و سوء مدیریت، ابهام و فقدان آموزش و غیره. چنین دانشی که از چنین رویدادهایی نشات می گیرد و توسط آنها شکل می گیرد، به بهترین وجه با درک فرآیند رویدادها ساخته می شود، نه صرفا با کاوش در متغیرها. برای هر سازمانی نقش مدیران آن در توسعه موفق و عملکرد بازار بسیار مهم است. توجه مناسب به عملکرد پرسنلی یک مدیر به بهبود کارایی نیروی کار و به طور کلی سطح عملکرد سازمانی کمک می کند. رهبری و مدیریت کارآمد، قوانین و مقررات، کنترل و نظارت سطوح اصلی سیاست سازمانی هستند. مدیران از تکنیک های مختلفی برای شکل دادن به رفتار کارکنان و بهبود بهره وری استفاده می کنند. انگیزه، پاداش و تعهد ابزارهای اصلی هستند که به تاثیرگذاری بر رفتار کارکنان کمک می کنند. ایجاد انگیزه در افراد دیگر به این معنی است که آنها را وادار کنید تا در مسیری که می خواهید بروند تا به نتیجه برسند. مدیران از پاداش ها و تحریم هایی استفاده می کنند که بر اساس ماهیت موقعیت و اختیارات مدیر اعمال می شود. در این مورد، ایجاد تعادل بین تکنیک ها و ابزارهای مختلف برای دستیابی به بهترین نتایج مهم است. تعهد به اهداف تابعی از پاداش های مرتبط با موفقیت کارکنان است. بنابراین ارزیابی عملکرد یک فعالیت حیاتی در عملکرد پرسنل و مدیریت منابع انسانی است. همچنین مدیران می توانند رفتار کارکنان را از طریق فرهنگ و تشریفات وارد شده در بافت سازمانی شکل دهند. یک تصمیم گیری می تواند به کاهش مناطق درگیری و بهبود روابط و ارتباطات انسانی کمک کند. بخشی جدایی ناپذیر از هر فرآیند کسب و کار که شامل انتخابی است که به موجب آن یک فرد در مورد یک موقعیت نتیجه گیری می کند. با تاکید بر هدایت و کنترل، یک سیستم ارزیابی می تواند مبنایی برای تصمیم گیری های کلیدی مدیریتی مانند تصمیم های مربوط به، به عنوان مثال، تخصیص وظایف و مسئولیت ها، پرداخت، تفویض اختیار، سطوح نظارت، ترفیعات، نیازهای آموزشی و توسعه، و پایان کار فراهم کند.