محسن علمداری
180 یادداشت منتشر شدهبررسی نقش اهداف در سازمان
شناخت و تعیین اهداف یک وظیفه بسیار مهم برای سازمانهاست. افرادی که هدف دارند از دیگران پیشی می گیرند و افراد زمانی عملکرد بهتری دارند که اهدافی داشته باشند که به آنها انگیزه می دهد. همیشه نیاز به مشخص بودن هدف وجود دارد، که باید مجری را در مورد آنچه قصد انجام آن دارد راهنمایی کند. اهداف مبهم نامربوط هستند و نیاز به تعیین هدف در بازه های زمانی عددی خوب و واقعی وجود دارد. اهداف باید مشخص باشند زیرا آنها توجه را به آنچه که باید انجام شود و در چه زمانی باید انجام شود جلب می کند، همچنین به کاهش ابهام در فکر و تغییر در عملکرد کارکنان کمک می کند. اهداف ضروری هستند زیرا به اجراکننده اطلاع می دهند که به طور خاص چه کاری انجام دهند و کجا و چه زمانی تمرکز کنند. اهداف اساسی هستند، زیرا آنها را قادر می سازند تا یک استراتژی از قبل آزمایش شده را از طریق انجام و ایجاد یک استراتژی بهبود یافته بازبینی کند. اهداف باعث ایجاد انگیزه و همچنین افزایش توانایی و توانایی فرد می شوند. هدف گذاری به عملکرد موثر و افزایش یافته بر اساس زمینه بازخورد ترجمه می شود. آنها فرد را قادر می سازند تا آنچه را که اتفاق می افتد و پیشرفت خود را به سمت اهداف تعیین شده پیگیری کند. برای عملکرد بهتر یک کارمند، نیاز به بازخورد و هدفی وجود دارد که او را قادر می سازد تا عملکرد را به حداکثر برساند. پذیرش هدف یک متغیر مهم در تعیین اهداف است و در چارچوب روابط بین فردی انجام می شود که در آن فرد تلاش می کند تا دیگران را به هدف برساند. اهداف تنها زمانی عملکرد را بهبود می بخشند که درونی شوند. برای مثال، رهبران محل کار، با ارائه یا تهیه پیش نویس چشم اندازی قانع کننده برای آینده شرکت، توانایی کارمندان خود را بهبود می بخشند. اهداف زمانی محقق می شوند که انگیزه ها یا پاداش های بیرونی وجود داشته باشد. مشوق هایی مانند پول، بورس تحصیلی و شناخت عمومی این قدرت را دارند که با تعیین اهداف قابل اندازه گیری بر شاهد تاثیر بگذارند.