طاهره جلالوند
مدرس آموزش خانواده،مشاور تحصیلی و دانش آموخته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش از دانشگاه تهران
39 یادداشت منتشر شدهتوصیف انسان در قرآن (یادداشت ۴).
توصیف انسان در قرآن(یادداشت ۴)-
عقل(حجر،نهیه،لب)- در فرهنگ قرآن "عقل" معنای خاص دارد و نمی توان آن را با پاره ای از معانی متداول و مشهور این کلمه یکی دانست. مفاهیمی چون "قوه تفکر" ،"هوش"، و نظایر آن که گاهی معادل " عقل" در نظر گرفته می شوند با معنایی که قرآن برای این کلمه لحاظ کرده است،مطابقت کامل ندارند.
در لغت عرب، " عقل" به معنای(بند) و (بازداری) است. متضاد کلمه عقل در لغت عرب" جهل" و جهل در اصل به معنای (عمل بدون تامل) یا(عمل ناسنجیده) است.به عبارت دیگر، همانطور که در کلمه عقل،مفهوم بازداری و کنترل مفید و ثمربخش نهفته است،واژه جهل حاکی از " بی گدار به آب زدن" است. و چنین عمل غیرمتفکرانه ای،عموما به نتایجی زیانبار منجر می شود.
تقابل عقل و جهل برای ما کمتر مانوس است تا تقابل علم وجهل،اما در واقع تقابل اصلی، میان عقل و جهل است و تقابل علم با جهل، ناشی از تطورات مفهومی که پس از عصرپیامبر اکرم (ص) رخ داد،می باشد.
برای توضیح بیشتر به ذکر نمونه ای در این باره می پردازیم، در آیه ای از قرآن کریم می خوانیم : " هرکس از شما عمل زشتی را از روی جهالت انجام دهد و پس از آن توبه کند و آثار زیانبار عملش را اصلاح کند،خداوند از خطای او درمی گذرد،زیرا خداوند بخشنده و مهربان است. " ( انعام ۵۴) . اگر جهالت در این جا به معنای نادانی درنظر گرفته شود، با این مشکل مواجه خواهیم بود که چرا در آیه ، فرد مورد نظر به توبه فراخوانده شده است، در صورتی که عمل از روی نادانی را نمی توان خطا یا گناه به حساب آورد،اما اگر جهالت را به معنای عمل ناسنجیده درنظر بگیریم که فرد،مثلا به سبب هجوم خشم یا جذبه شهوت و یا شتابگری به آن دچار می شود،در این صورت،ضرورت توبه و اصلاح، هردوقابل فهم خواهند بود. همچنین است که در حدیثی آمده که " بسا عالمی که قربانی جهل خویش است". اگر میان علم و جهل تقابل باشد،چگونه ممکن است فردی در عین حال که عالم است جاهل نیز باشد؟در صورتی که اگر جهل را به معنای عمل ناسنجیده و بدون تامل در نظر بگیریم، فرض عالم جاهل کاملا میسر خواهد بود.
دو واژه " حجر" و " نهیه" نیز به منزله مترادف های عقل در نظر گرفته شده اند که در هردو مفهوم بازداری وجود دارد." حجر و تحجیر" به معنای سنگ چین کردن است و سنگ چین کردن برای تعیین مرز میان دوچیز و جلوگیری از خلط و خبط یا ایمن نگهداشتن اشیا و یا اشخاص از هجوم ها صورت می پذیرد و عقل به سبب داشتن چنین عملکردهایی، حجر نامیده شده است. " نهیه" نیز که جمع آن " نهی" است،به همین،معناست؛ زیرا از " نهی " به معنای بازداشتن گرفته شده است، به اعتبار این بازداری ، عقل (نهیه ) نامیده شده است. ........
ادامه دارد....
برگرفته از کتاب تعلیم و تربیت اسلامی، اثر ارزشمند دکتر خسرو باقری نوع پرست استاد دانشگاه تهران.