باز پس گیری آگاهی در ساحت ذات

[مولانا] (1)
در هر که تو از دیده ی بد می نگری - از چنبره ی وجود خود می نگری
ای خروسان از وی آموزید بانگ - بانگ بهر حق کند نه بهر دانگ
صبح کاذب آید و نفریبدش - صبح کاذب عالم و نیک و بدش
اهل دنیا عقل ناقص داشتند - تا که صبح صادقش پنداشتند
صبح کاذب کاروانها را زده ست - که به بوی روز بیرون آمده ست
صبح کاذب خلق را رهبر مباد - کاو دهد بس کاروانها را به باد
ای شده تو صبح کاذب را رهین - صبح صادق را تو کاذب هم مبین
گر نداری از نفاق و بد امان - از چه داری بر برادر ظن همان
بد گمان باشد همیشه زشت کار - نامه ی خود خواند اندر حق یار
آن خسان که در کژیها مانده اند - انبیا را ساحر و کژ خوانده اند
و آن امیران خسیس قلب ساز - این گمان بردند بر حجره ی ایاز
کاو دفینه دارد و گنج اندر آن - ز آینه ی خود منگر اندر دیگران
شاه می دانست خود پاکی او - بهر ایشان کرد او آن جستجو
کای امیر آن حجره را بگشای در - نیم شب که باشد او ز آن بی خبر
تا پدید آید سگالش های او - بعد از آن بر ماست مالش های او
مر شما را دادم آن زر و گهر - من از آن زرها نخواهم جز خبر
این همی گفت و دل او می طپید - از برای آن ایاز بی ندید
که منم کاین بر زبانم می رود - این جفا گر بشنود او چون شود
باز می گوید به حق دین او - که از این افزون بود تمکین او
کی به قذف زشت من طیره شود - وز غرض وز سر من غافل بود
مبتلا چون دید تاویلات رنج - برد بیند کی شود او مات رنج
صاحب تاویل ایاز صابر است - کاو به بحر عاقبت ها ناظر است
همچو یوسف خواب این زندانیان - هست تعبیرش به پیش او عیان
خواب خود را چون نداند مرد خیر - کاو بود واقف ز سر خواب غیر
گر زنم صد تیغ او را ز امتحان - کم نگردد وصلت آن مهربان
داند او کان تیغ بر خود می زنم - من وی ام اندر حقیقت او منم
***
[یزدانپناه عسکری]
1- ماهیت اشیاء را دیدن. 2- خود آگاهی. 3- باز پس گیری ودیعه فیض و آگاهی در ساحت ذات. 4 ظن بد. 5- رویا دیدن.
_______
1 - مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، مثنوی معنوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی - تهران، چاپ: اول، 1373. ص 719 ، 720