نظریه انتخاب ویلیام گلاسر (یادداشت۵)

8 آبان 1403 - خواندن 4 دقیقه - 198 بازدید

نظریه انتخاب ویلیام گلاسر (یادداشت 5): دنیای مطلوب هر فرد از چه زمانی شکل می گیرد؟

توجه به عملکرد یک نوزاد به ما نشان می دهد که نوزاد در کمتر از یک یا دوهفته،یاد می گیرد که درد،گریه وغذاخوردن را کنار هم بگذارد، و از این ترکیب،برای رسیدن به غذا استفاده می کند و گریه اش را تا زمان رسیدن به هدفش ادامه می دهد؛زیرا سیرشدن احساس خوبی در او ایجاد می کند. او به زودی چیزهایی در مورد مکیدن و شیر خوردن یاد می گیرد و متوجه می شود رسیدن به غذا در او احساس خوبی ایجاد می کند. این دانش ودرکی که نوزاد نسبت به ادامه حیات و بقا پیدا می کند،احساس خوب را در او بوجود می آورد و این آغاز دنیای مطلوب اوست. 

چند هفتگی- طی چند هفتته دیگر،کسی که به کودک غذا می دهد وبه او کمک می کند که احساس خوبی داشته باشد،تبدیل به یک آدم و سپس یک فرد خاص می شود،وآن شخص که عمدتا مادر کودک خواهد بود،اولین کسی است که کودک او را وارد دنیای مطلوب خود می کند.

شش ماهگی _زمانی که نوزاد شش ماهه می شود،کاملا می داندکه احساسات خوب با تصویر او از مادرش در دنیای مطلوبش مرتبط است.طفل کم کم متوجه می شود که مادرش همیشه سعی دارد به او کمک کند،هرچند گاهی موفق نمی شود. پس این می تواند دلیل خوبی باشد برای اینکه طفل مادرش را در دنیای مطلوب خودش همچنان نگاه داشته باشد؛اما او همچنان می آموزد،مهم نیست که چقدر مادر خوبی دارد،اما کمک کردن طفل به خودش ایده خوبی است و طفل وقتی یاد می گیرد به خودش کمک کند،شروع به قرار دادن تصویری قوی از خودش در دنیای مطلوبش می نماید. اینجاست که او اکنون بذر آزادی شخصی را می کارد. و هرچه دیگران در دنیای مطلوب مان به ما اجازه دهند که ما خودمان کارها را انجام دهیم ،بیشتر یاد می گیریم که از خود مراقبت کنیم.

دوسالگی_وقتی کودک دوساله است،آن تصویر قوی از خودش که در حال شکل گیری است،اکنون ضربه ای غیرمنتظره به او وارد می کند و اکنون ناراحتی عجیبی در کودک ایجاد می شود که خودش از آن بی خبر است. اما دلیل این ناراحتی کودک برای ژنهایش امری شناخته شده است و این همان جایی است که کودک قدرت می خواهد و چه کسی بهتر از والدین که این قدرت را به وی ببخشند تا او را از شر این نومیدی نجات دهند. کودک در موارد کم اهمیت با کوچک ترین تفاوتی بین آنچه می خواهد و آنچه که در دنیای مطلوبش قرار دارد- مثل یک اساب بازی گمشده- تصمیم می گیرد فریاد بزند و به فریاد زدن ادامه می دهد و مهم نیست مادر و یا پدرش چه کاری انجام می دهند. 

کودک اکنون تحت تاثیر همان قدرت می خواهد بفهمد آیا رفتارهای کنترل کننده اش که هم بسیار خوب کار کرده اند ،می توانند به اندازه درستی عمل کنند که او را از شر ناراحتی های پیش رو خلاص کند یا نه؟ و این همان هدف نهایی قدرت است. کودک اکنون با خود می گوید: چرا نمی توانم بفهمم که چقدر دیگران را می توانم وادار کنم تا برای من کاری را انجام دهند. بخش زیادی از این کارهای کودک برای دستیابی به قدرت است اما با گذشت زمان برای آزادی و تفریح نیز تلاش می کند.