سیددانیال سجادی
9 یادداشت منتشر شدهسرهنگ سیدحسن سجادی
یکی از رجال نظامی خاندان سجادی شاخه سنندج، سیدحسن (قطب الدین) سجادی مشهور به سرهنگ سجادی فرزند سیدعلی ملقب به مجدالاشراف (برادرزاده سیدعبدالرحمان نظام الاسلام) هستند. ایشان در اواخر دوره قاجار در عمارت مرحوم مجدالاشراف واقع در کوچه سجادی محله قلعه چهارلان شهر سنندج متولد شدند. مرحومین حاج سیدعبدالمجید (وکیل پایه یک و از قضات معتبر دادگستری در دوره پهلوی) و سیدحسین (رییس دارایی زاهدان) برادرانشان هستند. بتول خانم همسر آقای باقر دانش (سفیر و کاردار ایران در وازرت امورخارجه به ویژه کشورهای اروپایی) خواهرشان بود. (از فرزندان خواهرشان ۱ دختر باقیمانده است که ساکن آمریکا هستند، پسرانشان همگی فوت شده اند). نسب اجدادشان به امام سجاد نبیره ی عبدالمطلب (پدربزرگ پیامبر ص) که ملقب به زین العابدین بودند میرسد. از طریق مادر امام صادق هم نسبشان به حضرت ابوبکر (رض) میرسد. (امام صادق بن ام فروه بنت قاسم بن محمد بن حضرت ابوبکر)
دوران خدمت
سیدحسن در دوره پهلوی اول به استخدام ارتش شاهنشاهی درآمدند. آن مرحوم خیلی منظم و مقرراتی بود، به گفته تعدادی از افرادی که او را از نزدیک دیده بودند هیچ افسر و سربازی جرات اظهار بیان در محضر سید حسن را نداشت، ایشان در دوران خدمت رییس نظام وظیفه کردستان بوده اند.
سرهنگ سجادی در حزب سعادت (جبهه ملی) به رهبری دکتر محمد مصدق عضو بودند. خانواده آصف دیوان جزو حزب مردم (اتحاد ملی) بودند. از این رو همواره با هم اختلاف داشتند. با سرنگون شدند دولت دکتر محمد مصدق و اختلافاتی که با خانواده آصفی داشتند باعث شد که سیدحسن با اینکه حتی دوره نظامی تیمساری در آمریکا را دیده بودند مانع رسیدن ایشان به درجه تیمسار گشتند.

خاطره ای چند از سرهنگ
به گفته چند تا از پیرمردان روستایی در شهرستان دهگلان آقای محمدکریم معتمدوزیری (در دوره پهلوی دوم در سنندج نشریه داشتند چون چند روزنامه از ایشان مورد مشاهده بنده قرار گرفته) فرزند فتح الله و نوه ی محمد علی ملقب به میرپنج، یک قطعه زمین در سال ۱۳۳۹ در روستایی در همان منطقه خریدند. بعد از چند روز که میخواهند به دیدین زمین مذکور بروند میبینند که افراد زیادی در زمین هستند و آن را تصاحب کردند، چون در چند مورد دیگر هم مرحوم سرهنگ با اشرار و غاصبان در استان کردستان برخورد داشتند به ایشان مراجعه میکنند.(البته اجداد دو طرف در محله قلعه چهارلان کوچه معتمد وزیری و سجادی منزل داشتند و به نوعی هم محله بودند.) بعد از درمیان گذاشتن موضوع با ایشان فورا چند کامیون از سربازان تحت فرمانشان را به منطقه مذکور میفرستند و افراد غاصب هم فرار را بر قرار ترجیح میدهند.(افرادی که با سرهنگ درگیر شدند ۲۰۰-۳۰۰ نفر برآورد میشود).
یکبار دیگر در منطقه مذکور دعوایی بر سر زمین بین مرحوم محمد کریم و این بار مردم عادی رخ میدهد که در این مورد مردم صاحب حق هستند، طرفین تصمیم میگیرند که پیش مرحوم سرهنگ بروند و بینشان قضاوت کنند، در آخر ایشان حق را به مردم میدهدند. به آقای معتمدوزیری هم میگوید این که هم محله هستیم دلیل نمیشود که حق را به شما بدهم ایشان هم میپذیرند و مسئله خاتمه پیدا میکند.
در یک مورد دیگر رعایای یکی از نوادگان آصف دیوان که نفوذ زیادی در کردستان داشته از او شکایت پیش سرهنگ سجادی میبرند و میگویند که به ما ظلم کرده. او هم فورا از پادگان بیرون می آید و به منزل آصف دیوان مراجعه میکند و در تعجب همگان به او سیلی میزند و از او میخواهد که با مردم خوب رفتار کند.
فرزندان و نوادگان
لازم به ذکر است بیشتر فرزندان و نواده هایشان در خارج از کشور به سر میبردند. از ایشان ۲ پسر و ۲ دختر به جاماند. یکی از پسران آن مرحوم مهندس سیدفرشید بود که چند سال قبل در تهران فوت کردند. بقیه فرزندان و نوادگان در کشورهای بلژیک و ایتالیا و ... ساکن هستند.
منابع
- بخشی از مصاحبه بنده با نوه ی مرحوم مجد الاشراف و نوه ی مرحوم نظام الاسلام
- بخشی از مصاحبه بنده با چند تن از افرادی که مرحوم سرهنگ را میشناختند یا به نوعی با او در ارتباط بودند.