مشغولیت روزمره دنیا بدون استراتژی

مردی نزدیک پارسامردی کیسه پر درم به دست گرفته گفت : یا استاد ! دلم تاریک شده است مرا پندی ده !
پارسا گفت : اندر آن کیسه چه داری ؟
گفت : درم .
گفت : چند است ؟
گفت : هزار درم . چیزی خواهم خرید.
گفت : سر کیسه باز کن !
باز کرد .
پارسامرد ، یک درم برگرفت و گفت : پیش تر آی !
پیش تر آمد.
پارسا آن درم بر چشم وی نهاد و گفت : چشم باز کن و بنگر !
گفت : این درم بر چشم من است نمی بینم .
گفت : ای مرد ! یک درم بر چشم سر نهادی دنیا را نمی بینی پس هزار درم بر دل نهاده یی چگونه چشم دل تاریک نشود تا عقبی را بینی ؟ (1)
***
[یزدانپناه عسکری]
مشغولیت روزمره دنیا برای یک فرد عادی که بدون استراتژی است ، باعث عدم تعقل قلب و ترس می شود و مزید بر آن تداخلات ذهن اغواگر. مولانا غزل 1247 : لنگری از گنج ما دون بستهای بر پای جان - تا فروتر میروی هر روز با قارون خویش
***
_______
1 –رساله بستان العارفین
- تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران ، صوفیانه ها و عارفانه ها ، بخش اول ، نادر ابراهیمی – تهران : پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی ، چاپ دوم 1377 ص 262