مدارا
مدارا در سیره پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم از منظر آیت الله العظمی مکارم شیرازی مد ظله العالی
سیره عملی، و رفتار و معاشرت های اجتماعی بزرگان دینی و رهبران و پیشوایان اسلامی، مملو از رحمت و عطوفت و محبت با پیروان خویش، بلکه با دشمنان اسلام است![1] در تاریخ زندگی پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم جلوه های فراوانی از این مطلب دیده می شود.[2] که به ذکر چند نمونه بسنده می شود:[3]
خلق عظیم پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم
بدون شک هر گونه خشونت و بدخلقی که مایه پراکندگی و انزجار مردم است برای پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و امام علیه السلام عیب بزرگی است، و آنها از چنین عیبی منزهند، وگرنه بسیاری از فلسفه های وجودی عقیم خواهد ماند.[4]
خداوند در قرآن کریم به توصیف و تعریف پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم پرداخته، و در یک جمله کوتاه اما بسیار پرمعنا، اخلاق آن حضرت را چنین به تصویر میکشد: «وانک لعلی خلق عظیم؛ و تو اخلاق عظیم و برجسته ای داری».[5]
در بعضی از روایات «حسن خلق» به خوش رویی، نرمش و خوبی گفتار تفسیر شده، از جمله در حدیثی که در «نور الثقلین» نقل شده می خوانیم: از امام صادق علیه السلام پرسیدند: حسن خلق چیست؟ فرمود: «تلین جانبک و تطیب کلامک و تلقی اخاک ببشر حسن؛ حسن خلق آن است که رفتار خود را آمیخته با نرمش، و کلام خود را پاکیزه و محبتآمیز کنی، و با چهره گشاده برادر مسلمانت را ملاقات نمایی».[6]
مدارا در برابر اهانت کنندگان
تمام پیامبران الهی در مسیر تبلیغ آیین خود با مشکلات و سختی هایی رو به رو بودند، اما پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بیشترین مشکلات و ناملایمات و شکنجه های جسمی و روحی را متحمل شد، تا آنجا که فرمود:« ما اوذی احد مثل ما اوذیت فی الله؛ هیچ یک از انسان ها همچون من در راه خدا اذیت و آزار نشده است!»[7] و سخت ترین آزارهای دشمنان، آزارهای روحی و زخم زبان بود که از نیش مار و عقرب نیز دردناک تر است.[8]
الف: می دانیم که یکی از حربه های ناجوانمردانه مشرکان و دشمنان لجوج پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم انواع هتک و توهین ها و دشنام ها و نسبت های ناروایی بود که به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می دادند که قلب مبارک آن حضرت را سخت آزار می داد، ولی با این همه، خداوند به او دستور می دهد که در برابر آن شکیبایی کند و همه را نادیده بگیرد، و هجر جمیل نماید.
منظور از «هجر جمیل» (دوری شایسته) به معنی هجران آمیخته با محبت و حسن خلق و دلسوزی و دعوت به سوی حق است، و این یکی از روش های تربیتی در برابر افراد لجوج و نادان می باشد، که اگر در برابر آنها بایستند بر لجاجت آنها افزوده می شود، لذا دستور داده شده است که در برابر هتاکی و بدگویی آن ها بی اعتنا بگذرد.[9]
ب: مشرکان به هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در شب تلاوت قرآن می کرد و در کنار خانه کعبه نماز می گذارد آن حضرت را آزار می دادند، و او را با سنگ می زدند و مانع دعوت مردم به اسلام می شدند.[10]
اما پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم همواره مشرکان مکه را با بیان شیرین و دلایل روشن به اسلام فرا می خواند، و آنها هم مرتب حضرت را تهدید و آزار و اذیت می کردند، به گونه ای که یکی از کارهای همیشگی حضرت خدیجه پس از بازگشت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به منزل، بستن زخم های ناشی از پرتاب سنگ و چوب توسط مشرکان بود.[11]
ج: مگر بزرگ ترین مبلغ بشریت، پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله نبود که انبوه دشمن در احد دور او را گرفته، پیشانی و دندان او را شکسته، و خون صورت او را گرفته بود، و می فرمود: «اللهم اهد قومی، فانهم لایعلمون». او هرگز نفرین نکرد، بلکه می گفت: «خدایا آن ها را هدایت و فروغ خود را در دل آن ها بیفکن».[12]
د: او پیامبری بود که شکمبه شتر و خاکروبه به سرش ریختند، و سنگ به قدمش زدند، و در برابر همه اذیت ها فقط دعا می کرد.[13]حضرت همسایه ای یهودی داشت که وی را بسیار اذیت میکرد، هر روز از پشت بام خاکستر همراه آتش بر روی سر آن حضرت می ریخت.[14]
این کار در ظاهر به عنوان ریختن زباله و خاکستر در کوچه، و در حقیقت به منظور ابراز خشم و کینه یهودی نسبت به پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم انجام می شد، و پیامبر کریمانه از کنار آن می گذشت. تا اینکه یک روز خبری از مرد یهودی نشد، پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم از غیبت آن مرد سوال کرد.
گفتند: خوشبختانه بیمار گشته، و بر اثر بیماری مزاحمت هایش قطع شده است. فرمود: باید به عیادتش برویم! به سمت خانه اش حرکت کرد. در خانه یهودی را کوبید.
همسرش به پشت درآمد و سوال کرد: کیست؟ حضرت فرمود: پیامبر مسلمانان به دیدار و عیادت همسایه بیمار خود آمده است! زن ماجرا را به شوهرش گفت. مرد یهودی که بسیار تعجب کرده بود، و در مقابل عملی غیر قابل پیش بینی قرار گرفته بود، گفت: در را باز کن تا داخل شوند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وارد شد، و کنار بستر بیمار نشست.
و از حال بیمار پرسید، و به گونه ای برخورد کرد که گویا هیچ اذیت و آزاری از این مرد یهودی به آن حضرت نرسیده است. مرد یهودی که از فرط خجالت صورت خویش را می پوشانید و در برخورد با این اخلاق کریمانه پیامبر اسلام مبهوت شده بود، از آن حضرت پرسید: این نوع برخورد آیا اخلاق شخصی شماست، یا جزء دستورات دینی محسوب میشود؟ حضرت فرمود: جزء دستورات دینی است، و ما به همه مسلمین سفارش می کنیم که چنین کنند. مرد یهودی با برخورد زیبا و پرجاذبه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم مسلمان شد. حقیقتا که در وصف چنین انسانی باید گفت: «وانک لعلی خلق عظیم».[15]
ذ: در صحیح «بخاری» و «مسلم» و بسیاری از کتب تفسیر، نقل شده که گروهی از یهود، خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آمدند و به جای «السلام علیک»گفتند: «السام علیک یا ابا القاسم»، که مفهومش مرگ بر تو یا ملالت و خستگی بر تو بود، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در جواب آنها فرمود: و علیکم! (همین بر شما باد!) «عایشه» می گوید: من متوجه این مطلب شده گفتم: «علیکم السام و لعنکم الله و غضب علیکم؛ مرگ بر شما، خدا لعنت کند شما را، و بر شما غضب کند»! پیامبر به من فرمود: مدارا کن و از خشونت و بدگوئی بپرهیز![16]
مدارا در برابر جاهلان
اصل اولی در برخوردها، محبت و مدارا و تحمل است، و نباید در اولین برخورد با انسان جاهل و نادان، خشمگین شد، و از کوره در رفت، و با شدت و تندی و همانند آن جاهل یا شدیدتر از او جوابش را داد. چرا که روش انبیا این نبوده، بلکه در مقابل رفتار بی ادبانه آن ها، اظهار محبت می کردند.[17]
قرآن کریم کسانی را که نسبت به مقام والای پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم احترام لازم را نمی کردند، افراد کم فکر و نادان می شمرد؛ میفرماید: «ان الذین ینادونک من وراء الحجرات اکثرهم لایعقلون؛ کسانی که از پشت حجره ها [ی خانه ات] بلند صدا می زنند، اکثرشان نمی فهمند».[18]
این آیه اشاره به کسانی است که وقت و بی وقت، پشت در خانه پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می آمدند و بلند صدا می زدند: «یا محمد! یا محمد! اخرج الینا!؛ ای محمد! ای محمد! بیرون بیا [با تو کار داریم]!».[19]
راه و رسم پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم همیشه همین بود که در برابر جاهلان و نابخردان نهایت صبر و حوصله و تحمل و بردباری را نشان می داد و هرگز به خاطر سخنان ناموزون و کارهای بی ادبانه آنها خشم و غضب بر او چیره نمی شد.[20]
مدارا در برابر دشمنان
پیامبران راستین، آنها هستند که حتی در جنگ های خود نیز اصول انسانی را محترم می شمرند، و در سختی ها و گرفتاری ها هرگز از آن عدول نمی کنند به هنگام پیروزی، اصول عدالت و عفو و گذشت را درباره دشمن به فراموشی نمی سپارند، و در مواقع خطر و احتمال شکست متوسل به وسایل غیر انسانی نمی شوند.
اگر این اصل کلی را با زندگی پیغمبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم بسنجیم و رفتار او را با دوستان و دشمنان در موقع پیروزی و شکست در سختی ها و راحتی ها مورد توجه قرار دهیم به خوبی میتوانیم قبول کنیم که او از کسانی بود که در انتخاب وسایل نیل به هدف، سختگیر و کنجکاو و پیرو ارزش های خاصی بود و هیچ گاه در مواقع خطر، به امور غیر انسانی متوسل نشد و مسائل دقیق اخلاقی را حتی در میدان نبرد رعایت کرد.[21]
برخورد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با دشمنانش پس از فتح مکه یک نمونه از این سیره عملی است.[22] او به هنگام پیروزی بر خطرناک ترین دشمنان خود، (یعنی فتح مکه) فرمان عفو عمومی را صادر کرد، و حتی قاتلان و جنایتکاران جنگی را بخشید.[23]
گفتنی است پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم سیزده سال قبل از هجرت به مدینه، در مکه مکرمه بسیار آزار دید، به گونه ای که مکه یادآور آلام و مصیبت ها و نامردمی ها و مشکلات و گرفتاری های فراوانی برای آن حضرت بود؛ چرا که سرسخت ترین دشمنان آن حضرت در مکه بودند.[24]
لذا مکه کانون تمام دشمنان اسلام بود. هر دسیسه و توطئه و جنگی که بر ضد اسلام رخ می داد از مکه نشات می گرفت، و مشرکان مکه به نوعی در آن سهیم بودند. مکیان در جنگ احد پیشانی و لب و دندان آن حضرت را شکسته و حامی بزرگ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، حضرت حمزه علیه السلام را به همراه هفتاد تن از مسلمانان فداکار به شهادت رساندند و ... .
مکیان تسلیم شدند، و لشکریان اسلام بدون هیچ درگیری و خونریزی مکه را فتح کردند. پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم پس از تحمل آن همه سختی ها و آزارها، اکنون تمام آزاردهندگان را در اختیار دارد و به هر شکلی که مایل باشد می تواند از آنان انتقام گیرد، اما او پیامبر رحمت است.[25]
او کسی بود که بزرگ ترین دشمن خود ابوسفیان یعنی آتش افروز خطرناک جنگ های ضد اسلامی را بخشید و خانه او را هنگام فتح مکه، پناهگاه و محل امن برای مردم مکه قرار داد و مکیانی که مرتکب جنایات زیاد بر ضد او و پیروانش شده بودند را مورد عفو عمومی قرار داد.[26]
در حالی که آنها قاتلان اصحاب و یاران پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم بودند ولی حضرت با یک فرمان عمومی، همه را را عفو کرد و حتی «وحشی» قاتل معروف عمویش «حمزه» را که جنایتی بسیار وحشتناک انجام داده بود بعد از پذیرش اسلام بخشید و هنگامی که به مدینه آمد و خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید و اسلام را ظاهرا پذیرفت حضرت او را عفو کرد ولی فرمود: در اینجا نمان، زیرا دیدن تو خاطره شهادت عمویم حمزه را در نظرم زنده می کند. «وحشی» از آنجا به شام رفت و در آنجا ماند.[27]
و یا هنگامی که شنید یکی از فرماندهان سپاه، شعارهای انتقام جویانه سر داده است و میگوید: «الیوم یوم الملحمه الیوم تستحل الحرمه، الیوم اذل الله قریشا؛ امروز روز جنگ وخونریزی و انتقام است، امروز احترام افراد پایمال می گردد، امروز روزی است که خداوند قریش را ذلیل کرده است»، فورا دستور برکناری او را صادر کرد و فرمود: به جای این شعار [زشت و ناروا] چنین شعار دهند: «الیوم یوم المرحمه ... الیوم اعز الله قریشا؛ امروز روز بخشش است ... امروز خداوند قریش را عزیز کرد».[28]
حتی موقعی که بزرگان مکه صف کشیده بودند ببینند پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم درباره آنها چه حکمی صادر می کند و بسیاری از مردم انتظار شدت عمل و خشونت فوق العاده ای را از این دشمنان کینه توز داشتند رو به آنها کرده فرمود: «چه می گویید و چه گمان می برید از من نسبت به خودتان»؟ سران مکه گفتند: «ما جز نیکی از تو گمان نداریم». پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «من به شما همان می گویم که یوسف به برادران جفاکار خود گفت: «لا تثریب علیکم الیوم یغفر الله لکم و هو ارحم الراحمین اذهبوا و انتم الطلقاء؛ توبیخ و ملامتی امروز بر شما نیست، خداوند شما را می بخشد و او ارحم الراحمین است. بروید همه شما آزادید».[29]
بعد از پیروزی، پیامبر مردم را مجبور به گرویدن به اسلام نکرد، بلکه فرمود: سه جا نقطه امن است، اول کسانی که وارد مسجد الحرام شوند، دوم کسانی که وارد خانه ابوسفیان شوند و سوم کسانی که در خانه خود بمانند و اسلحه را زمین بگذارند. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فقط بت ها را شکست اما اجبار به ترک بتپرستی هم نکرد ولی در عین حال می بینیم که «یدخلون فی دین الله افواجا»،[30] مردم فوج فوج به طرف اسلام میآمدند با اینکه زور نظامی نبود. ببینیم چه عاملی باعث شد که مردم عصر جاهلی که فاقد سواد و تمدن و مردمی خشن و متعصب بودند، به سوی اسلام گرایش پیدا کردند.[31]
در بعضی از تواریخ آمده است هنگامی که پیغمبر اکرم ص در کنار در خانه کعبه ایستاده بود فرمود:« لا اله الا الله وحده وحده، انجز وعده، و نصر عبده، و هزم الاحزاب وحده، الا ان کل مال او ماثره او دم تدعی فهو تحت قدمی هاتین؛ معبودی جز خدا نیست، یگانه است، یگانه، سرانجام به وعده خود وفا کرد، و بنده اش را یاری نمود، و خودش به تنهایی تمام احزاب را درهم شکست، ای مردم! بدانید هر مالی، هر امتیازی، هر خونی مربوط به گذشته و زمان جاهلیت است همه در زیر پاهای من قرار گرفته (یعنی دیگر گفتگویی از خون هایی که در زمان جاهلیت ریخته شد، یا اموالی که به غارت رفت نکنید، و همه امتیازات عصر جاهلیت نیز باطل شده است، و به این ترتیب تمام پرونده های گذشته بسته شد)».
این یک طرح بسیار مهم و عجیب بود که به ضمیمه فرمان عفو عمومی، مردم حجاز را از گذشته تاریک و پرماجرای خود برید، و در پرتو اسلام زندگی نوینی به آنها بخشید که از کشمکش ها و جنجال های مربوط به گذشته کاملا خالی، بود. و این کار فوق العاده به پیشرفت اسلام کمک کرد و سرمشقی است برای امروز و فردای ما.[32]
مدارا قبل از جنگ
در جنگ بدر لشکر کوچک اسلام با روحیه ای نیرومند در برابر دشمن صف کشیدند. قبلا پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به آنها پیشنهاد صلح کرد تا عذر و بهانه ای باقی نماند و نماینده ای به میان آنها فرستاد که من دوست ندارم شما نخستین گروهی باشید که مورد حمله ما قرار می گیرید، بعضی از سران قریش مایل بودند این دستی را که به عنوان صلح به سوی آنها دراز شده بفشارند و صلح کنند، ولی ابو جهل مانع شد.[33]
مدارا حین جنگ
رحمت و رافت اسلامی بقدری وسیع و فراگیر است که در میدان جنگ نیز بروز و ظهور دارد؛ یعنی، اسلام آن قدر به محبت و عطوفت و رحمت اهمیت می دهد که حتی در کانون خشونت و تندی، پیروانش را نسبت به آن سفارش میکند! بدین جهت در روایاتی که پیرامون آداب جنگ بحث می کند، نکات جالبی در این زمینه به چشم می خورد:[34]
الف: دستورات حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم نشانگر اوج رافت و رحمت اسلامی در میدان جنگ و نبرد است، توجه بفرمایید: «و ایما رجل من ادنی المسلمین او افضلهم نظر الی احد من المشرکین فهو جار حتی یسمع کلام الله، فان تبعکم فاخوکم فی الدین و ان ابی فابلغوه مامنه؛ هرگاه یکی از لشکریان اسلام، چه برترین مقام باشد و چه پایین ترین سرباز، به یکی از دشمنان اسلام پناه داد، آن شخص در امان است؛ باید او را به پشت جبهه منتقل کنند، و با صبر و حوصله و زبان خوش و سعه صدر، معارف اسلام و دستورات و احکام اسلامی را برایش بیان کنند، اگر اسلام را پذیرفت و به سلک مسلمانان وارد شد، او هم مسلمانی است همانند شما، و از تمام حقوق مسلمانان برخوردار خواهد شد؛ و اگر اسلام را نپذیرفت، یا مهلتی برای تفکر پیرامون دستورات اسلامی درخواست کرد، باید او را صحیح و سالم به کشورش بازگردانید، و به هیچ عنوان حق ندارید او را اذیت و آزار کنید.[35]
ب: در بعضی از روایات می خوانیم هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم وضع دردناک شهادت عمویش حمزه بن عبد المطلب را دید - که دشمن به کشتن او قناعت نکرده، بلکه سینه و پهلوی او را با قساوت عجیبی دریده، و کبد یا قلب او را بیرون کشیده است، و گوش و بینی او را قطع نموده بسیار منقلب و ناراحت شد - و فرمود: «اللهم لک الحمد و الیک المشتکی و انت المستعان علی ما اری؛ خدایا حمد از آن تو است و شکایت به تو می آورم، و تو در برابر آنچه می بینم یار و مددکار مایی».
سپس فرمود: «لئن ظفرت لامثلن و لامثلن و لامثلن؛ اگر من بر آنها چیره شوم آن ها را مثله می کنم، آنها را مثله می کنم، آنها را مثله می کنم و طبق روایت دیگری فرمود هفتاد نفر آن ها را مثله خواهم کرد.
در این هنگام آیه نازل شد: «و ان عاقبتم فعاقبوا بمثل ما عوقبتم به و لئن صبرتم لهو خیر للصابرین».[36]
بلافاصله پیامبر عرض کرد: «اصبر اصبر؛ خدایا صبر می کنم، صبر میکنم»![37] با اینکه این لحظه شاید دردناک ترین لحظه ای بود که در تمام عمر بر پیامبر گذشت، ولی باز پیامبر بر اعصاب خود مسلط گشت و راه دوم که راه عفو و گذشت بود انتخاب کرد. و چنان که در تاریخ در سر گذشت فتح مکه می خوانیم، آن روز که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، بر این سنگدلان پیروز و مسلط شد فرمان عفو عمومی صادر کرد، و به وعده خودش در جنگ احد وفا نمود.[38] و به راستی اگر انسان بخواهد نمونه عالی بزرگواری و عواطف انسانی را ببیند باید داستان احد را در کنار داستان فتح مکه بگذارد و آن دو را با هم مقایسه کند.[39]
ج: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در عمل، به تمام امور پایبند بود تا آنجا که در جنگ خیبر که مدت ها قلعه های مستحکم آن ها محاصره بود و به آسانی گشوده نمی شد کسی پیشنهاد کرد من راه آب قلعه را می دانم و به شما نشان می دهم تا آن را ببندید. پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم فرمود: «من آب را به روی آنها هرگز نمی بندم».
همچنین هنگامی که چوپانی که چهارپایان یهود را در اختیار داشت گفت: «حاضرم همه این ها را در اختیار شما بگذارم»، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم راضی نشد در امانتی که به وی سپرده اند خیانت کند.[40]
مدارا پس از اتمام جنگ
الف: در جنگ احد با اینکه سخت ترین ضربه بر پیکر اسلام و مسلمین به خاطر عدم انضباط گروهی از تازه مسلمانان و فرار گروه دیگری وارد آمد، و علاوه بر شهادت جمعی از بزرگان اسلام شخص پیغمبر صلی الله علیه وآله وسلم نیز شدیدا مجروح شد؛ ولی بعد از پایان جنگ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در برابر مسلمین هیچگونه خشونتی نشان نداد؛ و جز با کلام لین با آنها سخن نگفت؛ و حتی در مورد دشمنان جنایتکار نیز دعا برای هدایتشان نمود.[41]
[آن حضرت] باز فرمان عفو عمومی صادر کرد و همه را بخشید تا آنجا که آیه زیر در این زمینه نازل گشت: «فبما رحمه من الله لنت لهم ولو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم واستغفر لهم وشاورهم فی الامر؛ به سبب رحمت الهی، در برابر مومنان، نرم و مهربان شدی! و اگرخشن و سنگدل بودی، از اطراف تو، پراکنده می شدند. پس آن ها را ببخش و برای آن ها آمرزش بطلب؛ و در کارها، با آنان مشورت کن!».[42]
ب: بنا به گفته «ابن اثیر» در کامل طایفه بزرگ «هوازن» هنگامی که از فتح مکه با خبر شدند رئیسشان «مالک بن عوف» آنها را جمع کرد و به آنها گفت ممکن است «محمد» بعد از فتح مکه به جنگ با آن ها برخیزد، و آنها گفتند پیش از آنکه او با ما نبرد کند صلاح در این است که ما پیش دستی کنیم.
هنگامی که این خبر به گوش پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسید به مسلمانان دستور داد آماده حرکت به سوی سرزمین هوازن شوند.[43]
[سپاه اسلام] حمله سختی از هر جانب به سپاه دشمن کردند، و با یاری پروردگار به پیشروی ادامه دادند، آن چنان که طایفه «هوازن» به طرز وحشتناکی به هر سو پراکنده شدند و پیوسته مسلمانان آنها را تعقیب می کردند.حدود یکصد نفر از سپاه دشمن کشته شد و اموالشان به غنیمت به دست مسلمانان افتاد و گروهی نیز اسیر شدند،[44] پس از پایان جنگ نمایندگان قبیله هوازن خدمت پیامبر آمدند و اسلام را پذیرفتند و پیامبر محبت زیاد به آنها کرد و حتی «مالک بن عوف» رئیس و بزرگ آن ها اسلام را پذیرفت، پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم اموال و اسیرانش را به او بر گرداند، و ریاست مسلمانان قبیله اش را به او واگذار کرد.[45]
مدارا در برابر مخالفان
از بعضی از تواریخ معروف استفاده می شود که تفکر خارجی حتی در زمان پیغمبر هم در میان بعضی آشکار شد و آن اینکه در میان اصحاب شخصی به نام «ذوالخویصره» بعد از جنگ با هوازن هنگامی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می خواست غنائم جنگی را در میان جنگجویان تقسیم کند برخاست و عرض کرد: «ای محمد من کار تو را دیدم»، رسول خدا فرمود: «چگونه دیدی»؟ عرض کرد: «عدالت را رعایت نکردی»! پیامبر خشمگین شد، فرمود: «وای بر تو اگر عدالت نزد من پیدا نشود نزد چه کسی پیدا خواهد شد»؟! عمر گفت: «ای رسول خدا اجازه می دهی من او را به قتل برسانم»؟ پیامبر فرمود: «نه او را وارونه می بینم در آینده پیروانی می یابد که [به گمان خود] در دین تعمق پیدا می کنند به گونه ای که از دین خارج می شوند، همان گونه که تیر از چله کمان خارج می شود».[46]
مدارا در برابر منافقان
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم همواره با منافقان به خاطر اظهار اسلام کردن تا آنجا که ممکن بود مدارا می کرد، زیرا مامور به ظاهر بود و جز در موارد استثنایی آن ها را مجازات نمی کرد، چه اینکه ظاهرا در صفوف مسلمانان بود و ممکن بود مجازات آن ها به یک نوع تصفیه حساب شخصی تفسیر شود.[47]
مدارا با عاملان ترور
گروهی از منافقان در یک جلسه سری، برای قتل پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم توطئه کردند که پس از مراجعت از تبوک در یکی از گردنه های سر راه به صورت ناشناس کمین کرده، شتر پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را رم دهند، و حضرت را به قتل برسانند. خداوند پیامبرش را از این نقشه آگاه ساخت، و او دستور داد جمعی از مسلمانان مراقب باشند، و آنها را متفرق سازند. هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به آن عقبه (گردنه) رسید، «عمار» مهار مرکب پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم را در دست داشت، و «حذیفه» از پشت سر آن را می راند؛ در این هنگام گروه منافقان که گویا صورت های خود را پوشانده بودند فرا رسیدند؛ پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به حذیفه فرمود: به صورت مرکب های آنها بزن و آن ها را دور کن! حذیفه چنین کرد.
هنگامی که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم بدون خطر از عقبه گذشت به حذیفه فرمود: آن ها را نشناختی؟
عرض کرد نه، هیچ یک از آن ها را نشناختم؛ سپس رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نام همه آنها را برای او برشمرد. حذیفه عرض کرد: حال که چنین است چرا گروهی را نمی فرستی آنها را به قتل برسانند؟ فرمود: «دوست ندارم عرب بگویند هنگامی که محمد بر یارانش پیروز شد، به کشتن آن ها پرداخت».[48]
مدارا با پیمان شکنان
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم روزی با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوی قبیله بنی نضیر که در نزدیکی مدینه زندگی می کردند آمد و می خواست از آن ها کمک یا وامی بگیرد، و شاید پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم و یارانش می خواستند در زیر این پوشش وضع «بنی نضیر» را از نزدیک بررسی کنند، مبادا مسلمانان غافلگیر شوند.
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در بیرون قلعه یهود بود و با «کعب بن اشرف» در این زمینه صحبت کرد، در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه ای پاشیده شد، و با یکدیگر گفتند:
یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمی بر او بیفکند و ما را از دست این مرد راحت کند! یکی از یهود اعلام آمادگی کرد و به پشت بام رفت.
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم از طریق وحی آگاه شد برخاست و به مدینه آمد، و اینجا بود که پیمان شکنی یهود بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم مسلم شد، و دستور آماده باش برای جنگ به مسلمانان داد.
هنگامی که آنها با خبر شدند، به قلعه های مستحکم و دژهای نیرومند خود پناه بردند، و درها را محکم بستند، محاصره چند روز طول کشید و پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم برای پرهیز از خونریزی به آنها پیشنهاد کرد که سرزمین مدینه را ترک گویند آنها نیز پذیرفتند.[49]
مدارا با پیروان ادیان
در اسلام مساله همزیستی مسالمتآمیز با پیروان ادیان آسمانی دیگر مورد تاکید قرار داده شده، و در آیات و روایات و فقه اسلامی بحث های مشروحی در این زمینه تحت عنوان«احکام اهل ذمه» آمده است.[50]
الف: در سرزمین مدینه سه گروه از یهود زندگی می کردند «بنی نضیر» و «بنی قریظه» و «بنی قینقاع» و گفته می شود که آن ها اصلا اهل حجاز نبودند ولی چون در کتب مذهبی خود خوانده بودند که پیامبری از سرزمین مدینه ظهور می کند به این سرزمین کوچ کردند، و در انتظار این ظهور بزرگ بودند.
هنگامی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به مدینه هجرت فرمود با آن ها پیمان عدم تعرض بست.[51]
ب: در تاریخ اسلام کرارا دیده می شود که مسلمانان هنگامی که شهرها را فتح می کردند، پیروان مذاهب دیگر را همانند مسلمان ها آزادی می دادند.
و اگر مالیات مختصری به نام «جزیه» از آنان دریافت می شد به خاطر تامین امنیت و هزینه نیروهای حافظ امنیت بود زیرا که جان و مال و ناموس آن ها در پناه اسلام محفوظ بود و حتی مراسم عبادی خویش را آزادانه انجام می دادند.
تمام کسانی که با تاریخ اسلام سرو کار دارند این حقیقت را می دانند و حتی مسیحیانی که در باره اسلام کتاب نوشته اند به این موضوع اعتراف کرده اند. مثلا در کتاب «تمدن اسلام و عرب» می خوانیم: «رفتار مسلمانان با جمعیت های دیگر به قدری ملایم بود که روسای مذهبی آنان اجازه داشتند برای خود مجالس مذهبی تشکیل دهند».
و در پاره ای از تواریخ نقل شده: جمعی از مسیحیان که برای گزارش ها و تحقیقاتی خدمت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رسیده بودند، مراسم نیایش مذهبی خود را آزادانه در مسجد پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم در مدینه انجام دادند.[52]
مدارا در خانواده
خداوند در آیه شریفه قرآن می فرماید: «و اذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا فلما نبات به و اظهره الله علیه عرف بعضه و اعرض عن بعض؛[53] به خاطر بیاورید هنگامی را که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم یکی از رازهای خود را به بعضی از همسرانش گفت، ولی او رازداری نکرد و به دیگران خبر داد، و خداوند پیامبرش را از این افشای «سر» آگاه ساخت، او قسمتی از آن را برای همسرش بازگو کرد و از قسمت دیگر آن خودداری نمود».
گفتنی است بعضی از همسران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم نه تنها او را با سخنان خود ناراحت می کردند، بلکه مساله رازداری، که از مهم ترین شرایط یک همسر با وفا است، نیز در آنها نبود. اما به عکس، رفتار پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم با آنها با تمام این اوصاف چنان بزرگوارانه بود که حتی حاضر نشد تمام رازی که همسرش افشا کرده بود به رخ او بکشد، بلکه تنها به قسمتی از آن اشاره کرد.[54]
سخن آخر
پس از این که رحمت و رافت اسلامی را در سیره [پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم] مطالعه کردیم، می توانیم با تمام وجود تصدیق نماییم که دین مقدس و هماهنگ با فطرت بشری اسلام، آئین محبت و رحمت است و نه آئین خشونت،[55] و آنان که به این آئین سراسر رحمت و رافت، برچسب خشونت زده اند، یا انسان های دورافتاده از تعالیم اسلامی هستند، یا دشمنان کینه توزی هستند که اسلام را مانع مطامع و منافع نامشروع خویش می بینند.[56]
پژوهش، تهیه و تنظیم، معاونت تحریریه خبر پایگاه اطلاع رسانی
دفتر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی makarem.ir
منابع:
1. آیین رحمت
2.تفسیر نمونه
[1] آیین رحمت، ص45.
[2] پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج12، ص89.
[3] آیین رحمت، ص45.
[4] پنجاه درس اصول عقائد برای جوانان، ص254.
[5] سوره قلم، آیه 4؛ (سوگندهای پر بار قرآن، ص354).
[6] نورالثقلین، ج5، ص391؛ (اخلاق در قرآن، ج3، ص140).
[7] میزان الحکمه، ج1، باب83، ح464.
[8] سوگندهای پر بار قرآن، ص407.
[9] اخلاق در قرآن، ج3، ص422.
[10] برگزیده تفسیر نمونه، ج2، ص642.
[11] قهرمان توحید، شرح و تفسیر آیات مربوط به حضرت ابراهیم (ع)، ص58.
[12] اخلاق اسلامی در نهج البلاغه (خطبه متقین)، ج2، ص41.
[13] همان، ص44.
[14] در تفسیر نمونه، ج24، ص371، اشاره کوتاهی به این داستان شده است.
[15] سوگندهای پر بار قرآن، ص355.
[16] شان نزول آیات قرآن، ص430.
[17] والاترین بندگان، ص85.
[18] سوره حجرات، آیه 4.
[19] اخلاق در قرآن، ج1، ص178.
[20] اخلاق در قرآن، ج3، ص384.
[21] پیام قرآن، ج8، ص393.
[22] آیین رحمت، ص45.
[23] پیام قرآن، ج8، ص393.
[24] آیین رحمت، ص45.
[25] سوگندهای پر بار قرآن، ص356.
[26] پیام قرآن، ج8، ص376.
[27] استیعاب، ج4، ص1564 شرح حال «وحشی بن حرب»؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج13، ص515).
[28] بحار الانوار، ج21، ص105 و130، حبیب السیره، ج1، ص 288، طبری، ج2، ص334، کامل ابن اثیر، ج2، ص246.
[29] سوره یوسف، آیه 92؛ (پیام قرآن، ج8، ص394).
[30] سوره نصر، آیه 2.
[31] گفتار معصومین(ع)، ج2، ص80.
[32] تفسیر نمونه، ج27، ص410.
[33] تفسیر نمونه، ج7، ص98.
[34] والاترین بندگان، ص29.
[35] آیین رحمت، ص37.
[36] سوره نحل، آیه 126.
[37] تفسیر عیاشی و تفسیر در المنثور ذیل آیه مورد بحث (بنا به نقل تفسیر المیزان).
[38] در پاره ای از روایات دیده می شود که این جمله (اگر پیروز شدیم ما بیشتر از این تعداد آنها را مثله خواهیم کرد) را گروهی از مسلمانان گفتند؛ (تفسیر تبیان، ج6، ص440).
[39] تفسیر نمونه، ج11، ص458.
[40] سیره ابن هشام، ج3، ص344؛ (پیام قرآن، ج8، ص397).
[41] پیام قرآن، ج7، ص71.
[42] سوره آل عمران، آیه 159؛ (پیام قرآن، ج8، ص377).
[43] کامل ابن اثیر، ج2، ص261.
[44] مجمع البیان، ج5، ص17- 19.
[45] تفسیر نمونه، ج7، ص342.
[46] ابن هشام در السیره النبویه، ج4، ص496، ابن اثیر در کامل، ج2، ص184، بخاری نیز در صحیح خود این حدیث را در باب «مولفه قلوبهم» آورده است؛ (پیام امام امیر المومنین علیه السلام، ج12، ص574).
[47] تفسیر نمونه، ج3، ص449.
[48] چهره منافقان در قرآن با استفاده از تفسیر پر ارزش نمونه، ص75.
[49] «مجمع البیان» و «تفسیر علی بن ابراهیم»، «تفسیر قرطبی» و «نور الثقلین» ذیل آیات مورد بحث (با اقتباس و تلخیص)؛ (تفسیر نمونه، ج23، ص486).
[50] آیین رحمت، ص78.
[51] برگزیده تفسیر نمونه، ج5، ص134.
[52] تفسیر نمونه، ج2، ص282.
[53] سوره تحریم، آیه 3.
[54] آیات ولایت در قرآن، ص413.
[55] آیین رحمت، ص51.
[56] همان، ص77.