نگاهی کوتاه به فیلم "اتوبوسی به نام هوس " اثر "الیا کازان"

21 شهریور 1403 - خواندن 5 دقیقه - 1651 بازدید

نام فیلم: اتوبوسی به نام هوس (A Streetcar named Desire)

سال ساخت: 1951

کارگردان: الیا کازان

نویسنده: تنسی ویلیامز

ستارگان: مارلون براندو (استنلی کوالسکی)، ویوین لی (بلانش)، کیم هانتر (استلا)، کارل مالدن (میچ)

بلانش دی بویس، که مشکلات زیادی را در زندگی داشته است ،بر سر پاره ای از مشکلات از مدرسه اخراج می شود،پس از اخراج از مدرسه ،تصمیم می گیرد به دیدن خواهرش استلا برود، شوهر خواهرش «استنلی کوالسکی» مردی خشن،قمارباز و بددهن،رک است که از بدو ورود بلانش سر ناسازگاری با وی دارد و از طریق یکی از رفقایش از گذشته بلانش باخبر می شود و…

در ابتدا اینطور به نظر می رسد که یک فیلم قدیمی و سیاه و سفید برای مخاطب 2024 که به رنگ و جلوه های ویژه کامپیوتری عادت کرده است ، نمی تواند چندان جذاب باشد. اما این ظاهر داستان است، کازان با بهره گیری از حرکات دوربین استثنایی همچون حرکت کرین در دقیقه 3 فیلم در زمانی که بلانش به نزدیک خانه ی خواهر خود می رسد تصاویری به شدت جذاب و فراتر از دهه ی 50 سینمای آمریکا برای مخاطب خود به تصویر می کشد، کات های منطقی و به جا،پن و تیلت های مناسب ،حرکات دالی هماهنگ با حالات بازیگران و بازی فاخر بی اندازه دقیق بازیگران با صدا بردای خوب و دیالوگ های عامیانه ،مکتبی و فلسفی معجونی رویایی ایجاده کرده که بعد از گذشت بیش از نیم قرن باز این فیلم ،این داستان و این روایت برای تماشاگر جذابیت دارد.حرکت زیرکانه ی و استعاری کازان در سکانس ابتدای فیلم ،جایی که بلانش سوار بر تراموای می شود که عنوان آن desire یا هوس است به خوبی وسعت دید و قدرت تفکر کازان در بکارگیری میزانسن برای روایت داستان را نشان می دهد.طراحی صحنه و لباس چنان است که مخاطب خود را در خیابان های شهر نیوارولئان دهه 50 می بیند.کارگردان به شدت از عناصر غیر واقعی در طراحی صحنه اجتناب کرده است،گویی شاهد صحنه های مستند همراه با بازی فاخر بازیگران تاتر در قالب یک فیلم بلند سینمایی هستیم.چینش بازیگران وهماهنگی حرکات دوربین در تغییر این چینش ها از نکات برجسته ی این اثر است.در سکانس ورود بلانش به محل زندگی خواهرش دوربین که تنها بلانش را به تصویر کشیده با یک پن نرم و صحیح همگام با حرکت بلانش به یک چینش سه نفره می رسد و در آنجا یک نمای فول شات ثابت برای هر سه بازیگر ایجاد می کند.گویی شاهد یک از تابلو های عصر رونق مسیحیت هستیم.کارگردان با دوری از کات های زیاد و نابجا اجازه می دهد دوربین روایتگری کند و بی مورد ذهن مخاطب را از جریان اصلی داستان پرت نمی کند. در دقیقه 8 دوربین چنان نرم با بلانش واستلا می نشیند و بلند می شود که مخاطب هیچ نابجایی و حرکت اضافی را نه از دوربین و نه از بازیگر احساس نمی کند. تغییر میزانسن بصورت سیال در خدمت روایتگری داستان است.پن های شلاقی به درستی در خدمت روایتگری اضطراب و نقاط درگیری شخصیت ها و چالشهای آنها هستند،در دقیقه 10 بلانش سرا سیمه از خواهرش دوری می کند و با دویدن او شاهد یک پن شلاقی بجا همراه شنیدن صدای مهیب قطار هستیم که خود روایتگر آشفتگی درون و شدت اضطراب بلانش است.ترکیب صحیح بازی ،صدا و حرکت دوربین اوج مهارت کازن برای بهره گیری از عناصر اصلی فیلم سازی را نشان می دهد.بعد از آن به درستی شاهد نمای کلوز آپ هستیم تا بلانش درون آشفته ی خود را با دیالوگ های فلسفی و عمیق در هنگام درددل با خواهرش نشان دهد. کازان خود نویسنده ای چیره دست است و با نویسندگان نامی زیادی همکاری داشته و حتی فیلمنامه را از روی نمایشنا مه ای به همین نام نوشته ی تنسی ویلیامز اقتباس کرده است.بی دلیل نیست که این فیلم یک اثر فاخر ماندنی است،جایی که 11 جایزه اسکار را به خود اختصاص می دهد،از بهترین فیلم گرفته تا بهترین موسیقی و بهترین بازیگر نقش اول و مکمل زن و مرد ،بهترین فیلمبرداری،بهترین فیلمنامه اقتباسی،و البته بهترین کارگردانی.