تجاوز به حقوق دیگران

12 شهریور 1403 - خواندن 9 دقیقه - 721 بازدید


همانطور که تکریم شخصیت افراد ، سبب محبت و دوستی و مایه سازگاری بزرگسالان و جوانان است ، اهانت و تحقیر شخصیت آنان نیز منشا دشمنی و عداوت و باعث ناسازگاری و تضاد خانوادگی و اجتماعی است . 

همانطور که احترام به حقوق طبیعی و اجتماعی مردم موجب همکاری و حسن تفاهم است و اعضای خانواده و اجتماع را با هم مرتبط میسازد تجاوز به حقوق و حدود آنان نیز موجب اختلاف و پراکندگی است و در محیط خانواده و اجتماع عداوت و جنگ و ستیز ببار میآورد .

علل و عوامل متعددی می تواند در انسانها اثر بگذارد و بر خلاف حق و فضیلت آنان را وادارد که به شخصیت دگران بی احترامی و اهانت کنند ، به حقوق و حدودشان تجاوز نمایند ، و باعث بی نظمی و اختلال گردند . یکی از آن عوامل که بدون مبالغه میتوان گفت از علل مهم این موضوع است ، قدرت طلبی و ریاست خواهی است .

قسمتی از مشاجرات و ناسازگاریهائی که در خانواده و اجتماع بروز میکند و گاهی مفاسد سنگینی را به بار می آورد از برتری جوئی و تفوق طلبی افراد خودخواه سرچشمه می گیرد. ( برای توضیح مطلب در این فصل پیرامون آن بحث و گفتگو میشود .)

غریزه قدرت طلبی و برتری جوئی یکی از غرائز نیرومندی است که در نهاد آدمیان آفریده شده است . به نظر بعضی از دانشمندان ، این غریزه بزرگترین محرک بشر در فعالیتهای اجتماعی است و قدرتش از سایر غرائز انسان بیشتر است . غریزه قدرت طلبی از دوران کودکی فعالیت خود را آغاز می کند و تا روزگار پیری و پایان عمر همچنان در ضمیر آدمی فروزان و مشتعل باقی می ماند .


" بنا به نظر آدلر ؛ نخستین تجربه و مشاهده کودک در مقایسه ی خود با جهان غیر از خود ، احساس زبونی ، ناتوانی ، و برخورد با موانع است . کودک ملاحظه می کند که افرادی مستقل و نیرومند در اطراف وی رفت و آمد می کنند ، آنها قادرند به میل خود همه کاری را انجام دهند و برعکس او قادر نیست حتی خود را سرپا نگاه دارد و حرکات خویش را در اختیار گیرد .

تنها کوشش و آرزوی وی این است که مانند دیگران بتواند سرپای خود بایستد و گریبان خویشتن را از چنگ قدرت دیگران و ناتوانی بی انتهای خویش برهاند . به عبارت دیگر در نظر او قدرت و توانایی نخستین (خیر ) و ضعف و زبونی تنها (شر ) مزاحم است . بدین ترتیب کوشش طبیعی و اصلی فرد در زندگی چیزی جز تلاش برای رهائی از ضعف و دسترسی به قدرت نیست . راسل میگوید : کودک چون قدرت چندانی ندارد همواره در آرزو و در پی تحصیل آن است .عشق و علاقه به کسب قدرت است که طفل را بر آن می دارد که عضلات خویش را پرورش دهد و به درس بچسبد . به گمان من کنجکاوی و میل به کسب دانش را باید از متفرعات عشق به تحصیل قدرت محسوب داشت . اگر دانائی توانایی است ، در این صورت عشق به کسب دانش ، علاقه به کسب قدرت نیز هست .؟

مردم از نظر کشش روحی و تمایلات نفسانی با یکدیگر متفاوتند به همین جهت هر فردی به طبع ابتدایی خود مائل است غریزه قدرت طلبی خویش را از راهی که بیشتر با خواهشهای درونیش سازش دارد ارضاء نماید . بعضی دوستدار ثروتند و غریزه قدرت خود را در جمع مال اقناع می نمایند . بعضی عاشق علمند و به وسیله ی فراگرفتن دانش ، خود را نیرومند می کنند ، بعضی خواستار محبوبیت اجتماعی و نفوذ در افکار مردمند و از راه جاه طلبی به قدرت دست می یابند ، و بعضی با ورزش و نیل به مقام قهرمانی به خواهش قدرت خود جامه ی تحقق می پوشند ، بعضی شیفته ی ریاست و فرمانروایی هستند و غریزه قدرت طلبی خویش را در حکومت کردن بر این و آن پیاده می کنند . گرچه قدرت زمامداران و صاحبان مقام در خانواده ها و جوامع بشری یکسان نیست و قلمرو حکومت و فرمانروایی آنان از نظر کمیت و کیفیت با یکدیگر متفاوت است ولی در تمام موارد معیار اساسی ریاست و حکمرانی در هر درجه و مقامی که باشد یک چیز است و آن ارضاء غریزه قدرت طلبی و برتری جوئی است . بزرگسال یا جوانی که می خواهد در محیط خانواده حکومت کند ، دهیاری که فکر ریاست یک روستا را در سر می پروراند ، مدیری که علاقه دارد در کارخانه رئیس کارگران و کارمندان باشد ، کسی که مائل است به فرمانروایی یک محله یا یک شهر دست یابد ، و خلاصه هر کس به هر مرتبه ای از مراتب ریاست و فرمانروایی ابراز علاقه می کند ، برای این است که عطش قدرت خود را فرو نشاند و خواهش غریزه قدرت طلبی خویش را برآورده می سازند . نکته قابل ملاحظه آن که بعضی از افراد در خانواده و اجتماع واجد شرائط فرمانروایی هستند ، اینان روی لیاقت و شایستگی یا بر اثر اوضاع و احوالی که به نفعشان پیش میآید مستقیما قدرت را در دست می گیرند و غریزه خویش را ارضاء می نمایند ، و بعضی خود را واجد شرائط لازم نمی دانند به صاحبان قدرت می پیوندند و با وابستگی به آنان خود را نیرومند میکنند و بدینوسیله خواهش تفوق طلبی خویش را برآورده می سازند . گاهی در محیط خانه نوجوانان و کودکان برای کسب قدرت می کوشند که نیرومندترین افراد خانواده را به خود متوجه سازند و با اطاعت از دستورهای وی رضایت خاطرش را جلب کنند تا با پشتیبانی او قدرتی به دست آورند و غریزه ی تفوق طلبی خود را ارضاء نمایند . گاهی در محیط اجتماع بعضی از افراد برای کسب قدرت محلی یا سلطه صنفی یا پیروزی های اجتماعی و دیگر اموری نظائر اینها به پناه صاحبان قدرت می روند و به اطاعتشان تن می دهند تا در پرتو آنان قدرتمند شوند و بدین وسیله تمایلات غریزی خویش را اقناع کنند . خلاصه بشر به قدرت و نیرومندی علاقه دارد و از ضعف و ناتوانی متنفر است . غریزه ی قدرت طلبی بر همه ی انسانها حکومت می کند و تمام افراد ، آگاهانه یا ناآگاه برای اقناع آن در تلاش و کوششند .

غریزه قدرت طلبی مانند سایر غرائز ، کور و بیشعور است ، عدل و انصاف نمی فهمد ، فضیلت و اخلاق را درک نمی کند ، تنها ارضاء خود را می طلبد و در راه رسیدن به هدف ، حد و مرز نمی شناسد . اگر این غریزه ی نیرومند آزاد باشد و آدمیان ، بی قید و شرط از فرمانش اطاعت نمایند جامعه به هرج و مرج کشیده می شود ، اقویا به ضعفاء زور میگویند و قدرتمندان بزرگ ، قدرتهای کوچک را به ناحق درهم می شکنند و مردم در معرض تجاوز و تعدی و جرم و جنایت قرار می گیرند . در چنین شرایطی زندگی برای انسانها طاقت فرسا و جانکاه میشود و جوامع بشری به انواع مصائب بزرگ و آلام غیر قابل جبران دچار می گردند . برای آنکه جامعه از بی نظمی و اختلال مصون بماند و ضعفا و اقویا بتوانند با ایمنی و آرامش خاطر در کنار هم زندگی کنند ملل و اقوام بشری ناگزیر گردیدند اولا با وضع مقررات قانونی و اخلاقی ، حدود و حقوق تمام افراد را معین کنند و مرزهای روا و نا روا متمایز سازند ، و ثانیا برای آنکه قدرت طلبان خودپرست به محدودیتهای قانونی و اخلاقی تن در دهند و از تجاوزکاری و افراط باز ایستند ناگزیر شدند قدرت بزرگی به نام حکومت پایه گذاری کنند که ناظر حسن اجرای قوانین باشد تا افراد جامعه در پناه آن قدرت بزرگ از شر قدرتهای کوچک محفوظ بمانند و به حقوق و منافع مشروع خود دست یابند . وجود حکومت یعنی یک قدرت بزرگ به منظور تنظیم روابط اجتماعی ، تامین حقوق مردم ، جلوگیری از تعدی خود خواهان متجاوز ، و خلاصه برای اجرای قانون از ضروریات جوامع بشری است و این مطلب در گذشته ضمن روایات اسلامی خاطرنشان شده و امروز نیز دانشمندان جامعه شناس به آن تصریح نموده و در کتابهای خود آورده اند .


تجاوز به حقوق دیگران از منظر روانشناسی و مبانی جرم شناسی؟


جامعه شناسی ساموئل کینگ ص 162

امیدهای نو ص 104

گفتار فلسفی بزرگسال و جوان نشر معارف اسلامی ص230