سعید کیوان پور:شیرانی بیدآبادی
361386 : Researcher ID نویسنده و پژوهشگر مبانی جرم شناسی و روانشناسی اجتماعی Author and resear
192 یادداشت منتشر شدهمعایب آزادی مطلق


بهترین زندگی اجتماعی و عالیترین تمدن انسانی آن تمدنی است که حقوق و حدود افراد جامعه بر مبنای حق و انصاف تعیین شده باشد به علاوه مردمش به نسبت ، دارای لیاقت و شایستگی بیشتری باشند .
در زندگی اجتماعی همه ی مردم از فوائد تعاون و همکاریهای عمومی برخوردارند و به شایستگی راه تکامل را می پیمایند ؛ ولی قانون به احدی اجازه ی ستمکاری و تجاوز به حقوق دگران را نمی دهد .
در تمدن عالی انسانی تمام افراد جامعه دارای آزادی فردی هستند و میتوانند آزادانه در راه صلاح و رستگاری خود گام بردارند ولی حق ندارند به افراط کاری و لاابالیگری دست بزنند و از آزادی فردی خود سوء استفاده نمایند .

در زندگی اجتماعی اگر افراد از مقررات تمدن اطاعت نمایند و تمایلات خود را با شرایط آن هم آهنگ سازند می توانند یک عمر آزادی خود را به شایستگی حفظ کنند و آزادانه از مزایای تمدن بهره مند گردند .
برعکس اگر کسی از مقررات عادلانه آن سرپیچی نماید نه تنها به آزادی بیشتری نائل نمی شود بلکه به سبب تجاوزکاری و تعدی به حقوق دیگران آزادی قانونی نیز برای همیشه یا مدت معینی از وی سلب می گردد و در بعضی از مواقع از حق حیات محروم میشود . ( حضرت علی علیه السلام فرموده است : هرکس به شرائط و لوازم حریت عمل کند شایسته آزادی است و هرکس در انجام وظائف و مقررات آزادی کوتاهی نماید به ذلت بردگی برمیگردد . ) دانشمندان فن در این باره فرموده اند : در دنیای کنونی این جمله زبانزد عموم مردم در کشور های متمدن است که " در جامعه هر فردی حق دارد از آزادی به مقداری استفاده کند که مضر به آزادی دگران نباشد " این عبارت کوتاه و جامع ، به مردم همه ی کشورهای متمدن فهمانده است که تحدید آزادی فردی و چشم پوشی از اعمال پاره ای از خواهشهای نفسانی ، شرط اساسی اساسی استفاده از زندگی اجتماعی است . کسی که می خواهد از مزایایی تمدن بهره مند گردد و در جامعه با مردم زندگانی کند باید آزادی خود را با آزادی دگران تطبیق دهد و تمایلات خویش را با توجه به مصلحتهای جامعه اعمال نماید و اگر از این دستور سرپیچی کند مورد مواخذه قرار میگیرد و نسبت به تناسب تخلفش از مجرای قانونی مجازات می شود . مدلول این عبارت ، مطلب جدیدی نیست که تصور شود دنیای متمدن امروز به تازگی آن را فهمیده و برای حفظ حقوق افراد جامعه و استقرار تمدن عملا بکار بسته است . این موضوع در دنیای چهارده قرن و اندی قبل در روزگار پایه گذاری تمدن اسلام ، مورد توجه رسول اکرم بوده و در کمال صراحت از آزادیهای فردی مضر به حقوق و آزادی دگران جلوگیری کرده است . در هر صورت تمدن با قوانین مصلحت آمیز و مقررات اجتماعی خود ، توانسته است به مقدار قابل ملاحظه ای غریزه تهاجم و تخریب آدمیان را مهار کند و افراد جامعه را از شر تجاوز و تعدی یکدیگر مصون نگاه دارد . تمدن در طول قرنهای متمادی و در پرتو نظم و امنیت به بشر فرصت داد که با بسیاری از بیماریهای خانمانسوز مبارزه کند و به وسیله ی نیروی علم ، مردم را در مقابل خطرات گوناگون ناشی از طبیعت محافظت نماید .
اگر تمدن انسانی و مقررات عادلانه اش الغاء گردد و امنیت قانونی در هم شکسته شود ، اگر محدودیتهای اجتماعی از میان برود و غرائز سرکش و متجاوز آدمیان از هر جهت آزاد گردد ، از یک طرف مردم مانند درندگان به جان هم افتاده و با رفتار خشن و بیرحمانه ی خود به بزرگترین جرائم و جنایات دست می زنند و موجبات بدبختی و سیه روزی و احیانا نابودی یکدیکر و حتی طبیعت را فراهم می آورند و از طرف دیگر فساد و ناامنی و جنایت و خونریزی زمینه را برای شیوع بیماری و گرسنگی و سایر مصائب و آلام طبیعی آماده می کند و مردم به سرعت از پای درمیآیند . در این موقع است که طرفداران آزادی نامحدود غرائز ، از ستم و بیداد لجام گسیختگان و از مصائب و آلام طبیعی به جان می آیند و صمیمانه تمدن قانونی و محدودیت غرائز و تمایلات نفسانی را آرزو می کنند . طرفداران آزادی کامل نه تنها با اساس تمدن و مقررات آن که سرکوب کننده قسمتی از غرائز و تمایلات طبیعی است مخالفت دارند بلکه با هر قسم از قوانین دینی یا مدنی که مجری قوانین تمدن است تیز مخالفند و آن را مزاحم خوشبختی و سعادت انسانها می دانند . اینان عقیده دارند اگر قوانین تمدن به کلی ملغی شود و حکومتها از میان بروند طبیعت فضیلت خواه بشر ، با راهنمایی عقل ، جایگزین آن میشود و نظم و انظباط را برقرار خواهد کرد ولی به نظر دانشمندان واقع بین ، این عقیده جز توهمی بیش نیست زیرا در صورت الغاء قوانین اجتماعی، غرائز نیرومند و سرکش ، قدرت را در دست میگیرند و مجالی برای عقل و فضیلت باقی نمی گذارند . به همین جهت بعضی از طرفداران این فکر پس از دقت و تعمق بیشتر ، تغییر عقیده دادند و ضرورت تمدن و مقررات آن را تایید کردند. " ویل دورانت میگوید : گودوین مطمئن بود که طیبعت انسانی با فضیلت فطری خود میتواند بدون کمک قانون ، نظم را نگاه دارد و اگر همه ی قوانین ملغی شوند عقل و خوی و خلق انسانی به نحو بی سابقه و بی مانندی میشکند . " مدتها پس از آ اتکا گودوین از این اعتقاد دست برداشت ، تازه (شلی ) آن را به نظم درآورد و این آزادی خواهی نوین را با ازدواج با دختر گودوین عملی کرد و حق این فیلسوف را در اینکه پس از سالها میتواند در عقاید خود تجدید نظر کند رعایت نکرد . در سالهای 1848 _ 1840 پرودن نوشت حکومت انسان بر انسان به هر شکلی که باشد نوعی از بنده کردن است . جامعه وقتی در کمال عالی خویش است که نظم را بی احتیاج به دولت مستقر سازد . ویلیام موریس در انگلستان احترام خود را به دولت چنین بیان کرد که می خواهد روزی را ببیند که در آن روز ساختمان های پارلمان جای انباشتن کود برای مدینه فاضله باشد .؟ اما اجتماع بر حقیقت و طبیعت انسان بنا شده است نه بر خیالات و تصورات ما ، این خیالات و توهمات برای آن است که طبیعت انسان را از چشم خود او و از چشم جهانی پنهان کند . بشر به طبع اولی و غریزی خود مانند حیوانات ، مهاجم و متجاوز است و برای ارضای غرائز و تمایلات خویش مائل است آزادانه از تمام نیرو و قدرتی که در اختیار دارد استفاده کند ، به ضعیف تر از خود بتازد ، او را از پای درآورد یا مطیع و برده ی خویش سازد و بدین وسیله راه لذت و کامرانی خویش را هموارتر نماید و مرکب مراد را آنطور که می خواهد بتازد .
در نهاد آدمی دو قسم تمایل به قضاء حکیمانه ی الهی آفریده شده است : یک قسم خواهشهای غریزی و انگیزه های شهوانی است که مشترک بین انسان و حیوان است و قسم دیگر تمایلات عالیه انسانی است که به بشر اختصاص دارد مانند توحید ، علاقه ی بشر به شرافت و عزت نفس ، میل به عدل و انصاف ، خواهش وفاء به عهد و اداء امانت ، تمایل به عفو و احسان و نظائر آنها . ارضاء غرائز و تمایلات طبیعی مایه ادامه زندگی و جلب لذائذ و تامین خوشبختی مادی است و احیای تمایلات عالیه انسانی باعث تکامل روح و تعالی روان و نیل به سعادت معنوی است . حیوانات با هدایت تکوینی خداوند ، غرائز خود را آزادانه به کار می بندند و این آزادی کمترین ضرری به مصلحتهای فردی و نوعی آنها نمی زند ، ولی انسان نمی تواند در اعمال غرائز خود مانند حیوانات ، آزادی بی قید و شرط داشته باشد زیرا مواردی اتفاق می افتد که ارضاء غریزه ی حیوانی مستلزم سرکوب کردن تمایل معنوی و شرف انسانی است . به عنوان مثال کسی که دختر پاکدامنی را با مکر و فریب اغفال میکند و با وی می آمیزد و برای همیشه بدبخت و بی آبرویش می سازد خواهش جنسی خود را ارضاء کرده ولی با این عمل خائنانه ، تمایل شرف انسانی خویش را لگدکوب کرده است . کسی که از راه چاپلوسی و تملق ، مقام رفیعی به دست می آورد غریزه جاه دوستی و تفوق طلبی خود را راضی کرده ولی با تن دادن به ذلت و زبونی ، تمایل شرافت خواهی و عزت نفس خویش را سرکوب نموده است . سعادت جامع و کامل نصیب انسانی است که بر وفق قانون آفرینش زندگی کند و از هیچ یک از خواهشهای مادی و روحانی خود غافل نباشد .
از مجموع بحث ، این نتیجه به دست می آید که تعدیل تمایلات و تحدید آزادی ، شرط اساسی حفظ تمدن و حسن سازگاری نسل های مختلف در خانواده و اجتماع است . خداوند از طرفی به بشر آزادی عطا کرده و او را مختار آفریده است ؛ و از طرف دیگر وجدان اخلاقی و عقل را در نهادش مستقر ساخته و با سرشتش آمیخته است تا با الهام و هدایت این راهنمای باطنی و استمداد از وحی الهی آزادی خود را اندازه گیری کند و امیال غریزی و خواهشهای نفسانی خویش را در حدود مصلحت فردی و اجتماعی برآورده سازد . بعضی تصور کرده اند که موازین قانونی و اخلاقی سد راه آزادی است و میگویند بشر باید خود را از این قیود رها سازد و مانند حیوان ، مطیع قوانین طبیعت باشد تا با خشنودی و رضایت خاطر زندگی کند و به کمال لایق خویش نائل گردد . آنان از این نکته غافلند که اگر بر فرض مثال روزی تمام مقررات اخلاقی و قانونی را ترک گوئیم و مصمم شویم تنها پیرو طبیعت خود باشیم باز هم نمی توانیم مانند حیوان زیست کنیم و ناچار میشویم دوباره از پی اخلاق و قانون برویم و از آن اطاعت کنیم ، زیرا وجدان اخلاقی و عقل جزء ساختمان طبیعی انسان است و پیروی از این نیروی طبیعی و فطری ، ما را وامیدارد که اصول اخلاقی را بپذیریم و به محدودیتهای عقلانی تن در دهیم و این خود معنی لزوم اطاعت از موازین اخلاقی و مقررات قانونی در زندگی انسان ها است ...
راه و رسم زندگی ص 64
لذت فلسفه ص 344
تحف العقول ص321
آئین جوان گفتار استاد فلسفی 232
حقوق بر اساس انصاف و کیفر تجاوز به حقوق دیگران سعید کیوان پور ( شیرانی )