محسن علمداری
281 یادداشت منتشر شدهتحلیلی بر مدیریت فرهنگ سازمانی در عصر جدید
بزرگترین دغدغه هر مدیر سازمانی رسیدگی موثر بر مسائل فرهنگی است که می تواند سازمان را ناپایدار کند. مدیران و رهبران در سازمان تنها زمانی مطمئن خواهند بود که چشم اندازهایی وجود داشته باشد که نشان دهد سازمان پایدار خواهد بود . با این حال، محیط فرهنگی که سازمان در آن فعالیت می کند بسیار پویا خواهد بود. محیط سازمان دارای نیروها، نهادها و عوامل متعددی است که به عنوان مثال خارج از کنترل سازمان بوده و بر عملکرد کل سازمان تاثیر. می گذارد. قبل از قرن بیست و یکم ، مدیران سازمان تنها انگیزه سود را به عنوان بزرگترین کارکرد پایداری در نظر می گرفتند، نه پرداختن به مسائل فرهنگی، که اثرات نامطلوبی نیز در مدیریت آن دارد. در مدیریت مشکلات فرهنگی، رهبری در سازمان باید بسیار سخت تلاش کند تا اطمینان حاصل شود که تنوع فرهنگی به اندازه کافی مورد توجه قرار گرفته است. این رویکرد باعث می شود که مشکلات مربوط به تقابل های فرهنگی به حداقل برسد و متعاقبا از بین برود. رهبران همچنین معتقدند که اگر یک نهاد نتواند در طول سال ها تضاد فرهنگی را حل کند، به دلیل کشمکش های پیش بینی شده بر سر وابستگی های قومی، ناپایدار خواهد بود. در این راستا، برای اینکه سازمان بتواند خود را حفظ کند، مدیریت باید اطمینان حاصل کند که استراتژی هایی برای تنظیم رفتار سازمان و فرهنگ متعاقب آن وجود دارد. پایداری معادل سودآوری است، به این معنی که فرهنگ سازمان باید به این روند متمایل باشد. ایدئولوژی از آن زمان به دلیل پیچیدگی های موجود در فرهنگ و محیط سازمان تغییر کرده است. مدیران فعلی به منظور اطمینان از پایداری، با مسائل فرهنگی بی شمار سر و کار دارند و ارتباط انسانی با دنیای طبیعی، انگیزه سود را در اولویت قرار می دهد. در محیط سازمانی امروزی، مدیران بیشتر به مشکلات فرهنگی و تاثیرگذاری بر شرکت توجه می کنند و از این طریق به راه هایی برای به حداقل رساندن آنها کمک می کنند. بنابراین، مدیران متوجه شده بودند که دلیل اساسی برای پایداری از تجزیه و تحلیل تاثیر سازمان بر و واکنش به فرهنگ استخراج می شود. در شرکت، فرهنگ های مرتبط با روابط بین ذینفعان مختلف وجود دارد تا سازمان بتواند تولید را با حداقل تعارض حفظ کند . پیش از این، مدیران تعامل فرهنگی در سازمان را در محیط بیرونی میدانستند و توجه نداشتند که کارکنان شرکت عامل اصلی پویایی فرهنگی هستند. این بدان معناست که مدیران باید سیاست هایی را اتخاذ کنند که بتواند بدون تعصب، تفاوت های فرهنگی بین بازیگران سازمان را گرد هم آورد و هماهنگ کند. تحقیقات نشان می دهد که برون سازی این مشارکت های فرهنگی به سازمان، بدون حل مشکلات داخلی مربوط به شیوه های فرهنگی کارکنان، تنها اثرات منفی فرهنگ سازمانی را بر عملکرد کارکنان افزایش می دهد.بیرونی سازی تاثیرات فرهنگی سازمانی همچنین نحوه عملکرد واحد و همچنین تضعیف سیستم های حمایت اجتماعی را تهدید می کند. نکته قابل توجه این است که ادغام فرهنگی فعلی در سازمان وظیفه هماهنگ کردن جهت گیری های قومی را بر عهده دارد، بنابراین یک محیط فرهنگی دوستانه ایجاد می کند که فرهنگ های خاص محل کار را به نمایش می گذارد.