واقعیت و حقیقت

1 شهریور 1403 - خواندن 2 دقیقه - 351 بازدید



[توشی هیکو ایزوتسو]

1 رویا و حقیقت ( خیال و حق )

بنا برعرف معمول، عالم محسوسی که ما را احاطه کرده است، «حقیقت» می پنداریم. و نسبت به این اطلاق اصطلاحی خود هیچ شک و شبهه ای نداریم؛ و این استنباط ناشی از القای دریافت های حسی و نظام مندی های عقلانی ماست. اما از منظر ابن عربی، عالم محسوس رویا یا خیالی بیش نیست؛ چون به معنای واقعی کلمه، مصداق «حقیقتی»، ندارد. به بیانی دیگر، نمود ظاهری عالم را نباید حقیقت وجود بدانیم. چرا؟ چون تا زمانی که در این عالم زندگی می کنیم، این ادراک ما از وجود، به معنای حقیقی متافیزیکی آن، به مراتب ضعیف تر از ادراک حقیقت نمودی[1] آن اعیان حدوثی[2] است، که در رویاهایمان می بینیم. 3

[دیوان شمس غزل 1475]

بجوشید بجوشید که ما اهل شعاریم - بجز عشق بجز عشق دگر کار نداریم

در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک - بجز مهر بجز عشق دگر تخم نکاریم

چه مستیم چه مستیم از آن شاه که هستیم - بیایید بیایید که تا دست برآریم

چه دانیم چه دانیم که ما دوش چه خوردیم - که امروز همه روز خمیریم و خماریم

مپرسید مپرسید ز احوال حقیقت - که ما باده پرستیم نه پیمانه شماریم

شما مست نگشتید وزان باده نخوردید - چه دانید چه دانید که ما در چه شکاریم

نیفتیم بر این خاک ستان ما نه حصیریم - برآییم بر این چرخ که ما مرد حصاریم

***

[یزدانپناه عسکری]

می توان حقیقت را معادل « خودآگاهی» گرفت. حرکت از واقعیت به سوی تجرید حقیقت است.

[1] - phenomental reality

[2] - phenomental things

3 - مفاتیح الفصوص، محیی الدین ابن عربی (بررسی مفاهیم کلیدی فصوص الحکم)، توشی هیکو ایزوتسو، مترجم: حسین مریدی، دانشگاه رازی کرمانشاه ۱۳۸۵.ص 25