درس گفتاری در شیرینی عشق

17 مرداد 1403 - خواندن 2 دقیقه - 249 بازدید

دلنشین ترین شور و شوق انسان در جهان ، عشق است . 


بی تردید جدای از تمام دل مشغولی ها و حواس پرتی ها و خستگی های مرده جهان ماشینی که ارمغان نظام سرمایه داری است و جهان سومی ها به اجبار ، مجبور به پذیرش نسخه های استعمارگرایانه غربی های متجدد جهان اول هستند تنها زمزمه عشق است که تو را با بالی از جنس آرامشی شور انگیز در آغوش معشوق می آرامد . 

عشق فراتر از پردازش عقلانی و برداشت های احساسی است که آدمی بتواند برای آن حدود و ثغور قائل شود . دقیقا در همان لحظه که می خواهی از خودخواهی ها و هوس های همنوعانت که روز به روز پلیدتر می شوند و به قول توماس هابز انسان گرگ انسان است ، رهایی یابی ، می بینی پرنده عشق بر شانه ات می نشیند و نوازش عطر گیسوان یار را بر قلب غمگینت می ریزد و حالت دگرگون می شود . 

منظور از دگرگونی در عشق هم همین است که از دنیای دیگر به دنیایی دیگر قدم نهی ، جایی که تنها ماه شب های عاشقی انتظارت را می کشد تا چشم ظلمت زده ات را ستاره باران کند . خدا می دانست بنده اش بی عشق می میرد ، از روح مسیحایی خود در او دمید تا تنهایی جهان بی جان نیازاردش.

به قول حضرت مولانا 


جنتی کرد جهان را ز شکر خندیدن 

آنکه آموخت مرا همچو شرر خندیدن 

گر چه من خود ز عدم دلخوش و خندان زادم

عشق آموخت مرا شکل دگر خندیدن