فاطر السماوات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الآخره
تعین اول را حقیقت محمدیه نیز نامند زیرا انسان ختمی صعودا و عروجا بحسب ارتقاء و اعتلاء وجودی خود به اذن الله تعالی از همه تعینات برتر رود و فانی در مقام وحدت حقه حقیقیه گردد که دیگر تعینات شئونات او گردند.
لذا در معراج به جایی رسید که جبرئیل بدو عرض کرد: لو دنوت انمله لاحترقت .
گفت بیرون زین حد ای خوش فر من گر زنم پری بسوزد پر من
این حقیقت محمدیه فرمود: لی مع الله وقت لایسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل، که ملک و نبی نکره در سیاق نفی اند شامل خود آن حضرت هم هست که در این مقام همه تعینات را زیر پر دارد.
از این مقام در صحف عرفانیه به فوق خلافت کبری نام برده شد، و در این مقام ظهور سلطان دولت ولایت مطلقه است نه نبوت. و اینکه فرمود «وقت » نفرمود «مقام »، برای فرق بین مرتبه رسالت و مرتبه ولایت است، زیرا دعوی رسالت با ادعای مقام در آنجا سازگار نیست بلکه آن مرتبه با وقت مناسبت دارد.
مقام شهود دائم است به خلاف وقت، فرق میان وقت و مقام نظیر فرق میان حال و ملکه است.
«ولی » از اسماءالله است، (و ینشر رحمته و هو الولی الحمید)، و اسماءالله باقی ودائم اند، (فاطر السماوات و الارض انت ولیی فی الدنیا و الآخره )، لذا انسان کامل مظهر اتم و اکمل این اسم شرف و صاحب ولایت کلیه است که در ماده کائنات می تواند تصرف کند و دارای مقام «کن» می باشد که موثر ولایت و انسان کامل را برای مقام شانی خاص است. و موثر ولایت تکوینی نیز در مقام به کار آید.
و بدان که ولایت به حسب رتبت اعلی و ارفع از رسالت و نبوت است چون ولایت باطن نبوت و رسالت است و نیل به این دو مبتنی بر ولایت است.
مفاد این سخن نه این است که ولی مطلقا اعلی از رسول و نبی است بلکه مراد این است که ولایت رسول اعلی از رسالت او است و نیز ولایت نبی اعلای از نبوت او است، زیرا ولی متبوع مثلا خاتم صلی الله علیه و آله و سلم به حسب ولایت افضل از تابعانش است، چه مفضول غیر متبوع است و افضل غیر تابع، هرچند یک شخص که نبی است از آن حیث که ولی است افضل است از آن حیث که نبی است نه اینکه ولی تابع، افضل از او است، فافهم!