مجازات و پیامدهای روان شناختی آن

16 تیر 1403 - خواندن 18 دقیقه - 613 بازدید

مجازات، به عنوان یکی از ستون های اصلی نظم اجتماعی، اغلب برای جلوگیری از رفتارهای غیرقانونی به کار می رود. با این حال، تاثیر آن بر روان انسان مسئله ای پیچیده است که کم تر به آن پرداخته شده است. این مقاله به بررسی پیامدهای روان شناختی مجازات می پردازد.

پیامدهای مجازات نه تنها بر فرد محکوم، بلکه بر اطرافیان او و حتی کل جامعه تاثیرگذار است. درک چگونگی تاثیر مجازات بر روان، به ما کمک می کند تا سیستم های عدالت کیفری کارآمدتر و انسانی تری ایجاد کنیم. بسیاری مدعی هستند که مجازات ها برای تغییر رفتارهای نابهنجار مجرمین به رفتارهای جامعه پسند و موازی هنجار صورت می گیرد؛ اما همواره میزان موفقیت این دیدگاه مورد سوال متخصصین مربوطه بوده است. رفتار جامعه پسند[1] به مجموعه گسترده ای از رفتارها از قبیل کمک کردن، داوطلب شدن، کمک های خیریه و رفتار مشارکتی اطلاق می شود که اغلب به نفع دیگران است اما برای فرد انجام دهنده با هزینه ای شخصی همراه است (پنر[2] و همکاران، 2005). رفتارهای جامعه پسند برای روابط بین فردی، گروه ها و جوامع در کل برای عملکرد خوب، حیاتی هستند (کری[3] و همکاران، 2018).

دیدگاه های مختلفی در ارتباط با مفید یا غیرمفید بودن مجازات مطرح شده که از این میان موارد پیش رو از اقبال بیشتری برخوردار شده اند.

دیدگاه نتیجه گرا[4]:

فلسفه مطلوبیت گرایی[5] مجازات را ابزاری برای دستیابی به رفاه همگانی[6] می داند. از آنجایی که هر مجازاتی باعث تحمل رنج و ناراحتی می شود (و در نتیجه رفاه جمعی را کاهش می دهد)، تنها زمانی توجیه پذیر است که از رنج و ناراحتی بیشتر جلوگیری کند. رویکرد نتیجه گرا بر پیامدهای مطلوب مجازات در آینده برای مجرم، قربانی و کل جامعه تاکید می کند (هادسون[7]، 2003) و مستلزم آن است که مجازات مجموعه ای از اهداف اجتماعی را برآورده سازد (هیست[8]، 2008):

- مجازات زمانی عادلانه است که به کاهش جرم در آینده منجر شود و مجرمان بالقوه را منصرف کند؛ یعنی بازدارندگی[9] داشته باشد.

- دور نگه داشتن مجرمان از جامعه (محکومیت زندان) به طور موقت، توانایی آن ها را برای ارتکاب جرم های بعدی کاهش می دهد.

- بازپروری مجرمان بر اصلاح متمرکز است و به دنبال تغییر نگرش مجرم نسبت به جرم می باشد.

رویکرد کیفری/جزایی[10]:

رویکرد جزایی دو جنبه دارد: 1) مجازات کیفری به عنوان نوعی انتقام اجتماعی: از این دیدگاه، الزاما تناسبی میان شدت جرم و میزان مجازات وجود ندارد و هدف اصلی مجازات، ارضای حس انتقام جویی جامعه است.2) مجازات کیفری تناسب لازم میان شدت عمل و درجه مجازات را داشته باشد (هادسون، 2003).

دیدگاه توان بخشی[11]:

این رویکرد بر اصلاح مجرم و تغییر نگرش او نسبت به جرم تمرکز دارد. هدف تنها دور نگه داشتن مجرم از جامعه نیست، بلکه کاهش احتمال بازگشت او به فعالیت های مجرمانه است. این امر از طریق ارائه درمان های فردی یا گروهی محقق می شود. همچنین، بر اساس این رویکرد، تا حد امکان باید از محاکمه و مجازات مجدد[12] اجتناب کرد و برای دستیابی به حداکثر اثربخشی، نوع و شدت مجازات باید باتوجه به ویژگی های خاص هر مجرم تعیین شود. مطالعات انجام شده نشان می دهند اگرچه افکار عمومی پیشگیری از جرم در آینده (رویکرد پیامدگرا) را در اولویت قرار داده، اما در واقعیت مجازات های سخت تر را بر اساس شدت جرم (رویکرد کیفری) ترجیح می دهند (لوی[13]، 2022).

پیامدهای روان شناختی مجازات:

دکتر کرگ هینی[14] استاد دانشگاه کالیفرنیا [15] است. او از دهه ۱۹۷۰ به خاطر مطالعاتش روی مجازات اعدام و تاثیر روانی حبس و انفرادی در زندان شناخته شده است. وی در مقاله ارزشمند خود [16]به تاثیر روانی حبس بر زندانیان و توانایی آن ها برای بازگشت به جامعه پس از آزادی پرداخته است. نکات مرتبط و مهم این مقاله بررسی و در ادامه گردآوری شده است.

ایالات متحده با افزایشی چشمگیر از دهه 1970، بالاترین میزان حبس را در سطح جهان دارد. این افزایش تعداد زندانیان باعث ازدحام شدید زندان ها شده است. این امر شرایط زندگی را بدتر کرده، امنیت زندانیان را به خطر انداخته و دسترسی به برنامه های مورد نیاز آنها را را محدود می کند. توانبخشی به عنوان هدف اجرای حکم حبس کنار گذاشته شده و مجازات، ناتوان سازی[17] به معنی عدم توانایی (فیزیکی) برای ارتکاب جرم، که معمولا به دلیل زندانی بودن رخ می دهد (سرل[18]،2022) و همچنین بازداری[19] مجرم جایگزین آن شده که عواقب ناگواری به همراه داشته اند. در این میان می توان به موارد زیر اشاره کرد:

§ توجه کمتر به رفاه زندانیان و برنامه های مورد نیاز آن ها

§ افزایش استفاده از اقدامات سخت انضباطی

§ تضعیف خدمات حمایتی زندانیان

§ محکومیت های درازمدت و ازدحام بیش از حد، زندانیان را برای مدت طولانی در معرض استرس و فشار روانی قرار می دهد (هینی[20]،2003).

در نتیجه افراد بیشتری برای مدت طولانی تری تحت شرایط سخت تر زندانی می شوند که به طور بالقوه منجر به مشکلات طولانی مدت پس از آزادی شده و بازگشت به جامعه را سخت تر می کند. سازگاری با زندان دشوار است و می تواند الگوهای ذهنی و رفتاری ناسالم ایجاد کند. اثرات روانی حبس در افراد مختلف متفاوت است. همه کسانی که زندانی می شوند، از نظر روانی ناتوان یا آسیب دیده نیستند؛ اما افراد کمی هستند که این تجربه را کاملا بدون تغییر یا آسیبی دیدگی پشت سر بگذارند. زندان می تواند برای برخی افراد منجر به آسیب های روانی درازمدت شود. شدت و دشواری شرایط زندان در میزان آسیب روانی زندانیان نقش مهمی دارد. گرچه باید اشاره کرد که اکثر زندانیان بدون اختلال روانی دائمی به دنیای آزاد بازمی گردند. حتی منتقدان به دیدگاهی که معتقد است محکومیت حبس می تواند منجر به آسیب های روان شناختی شود اذعان داشته اند که زندان برای حداقل برخی از افراد می تواند تغییرات منفی و ماندگاری ایجاد کند. زندان می تواند تجربه ای دردناک و طاقت فرسا باشد و سلامت روان زندانیان را به خطر بیندازد. در نتیجه نیاز به برنامه های حمایتی برای کمک به زندانیان هم در دوران حبس و هم پس از آزادی وجود دارد. در اینجا لازم است به مفهوم مهم «نهادینه سازی[21]» یا «زندان زدگی[22]» به عنوان تاثیر روانی حبس پرداخته شود.

اصطلاح «نهادینه شدن» برای توصیف فرآیندی به کار می رود که در آن زندانیان توسط محیط های نهادی که در آن زندگی می کنند، شکل گرفته و متحول می شوند. بعضا در محیط های اصلاحی به آن «زندان زدگی» نیز گفته می شود، این اصطلاح به تاثیرات منفی روانی زندان اشاره دارد. این فرایند توسط متخصصین علوم انسانی و اجتماعی به طور گسترده مورد مطالعه قرار گرفته است و شامل مجموعه ای منحصر به فرد از سازگاری های روانی[23]است که اغلب در درجات مختلف،در پاسخ به نیازهای استثنائی زندگی زندان رخ می دهد. به طور کلی، فرآیند زندان زدگی شامل درونی کردن هنجارهای زندگی زندان در عادات تفکر، احساس و رفتار فرد می باشد (هینی،2003).

این سازگاری ها به خودی خود پاتولوژیک (بیمارگونه) نیستند، اما در صورت مزمن، افراطی یا با درونی شدن می توانند کارکردی معکوس پیدا کنند. با گذشت زمان، زندانیان با محدودیت ها سازگار شده و مکانیزم های روانشناختی مختلفی که برای سازگاری (و در برخی از محیط های اصلاحی خشن و خطرناک، برای بقا) باید به کار گرفته شوند، به تدریج طبیعی، عادت و تا حدی درونی می شوند.

نهادینه سازی به تدریج و اغلب به صورت ناخودآگاه اتفاق می افتد و زندانیان اغلب از این تحول بی اطلاع هستند. فرایند نهادینه شدن در مواردی تسهیل می شود که افراد در سنین پایین وارد چنین محیط هایی شوند. هر چه فرد مدت بیشتری در یک موسسه بماند، احتمال اینکه فرایند نهادینه سازی او را متحول کند بیشتر است. فرایند نهادینه سازی شامل برخی یا همه سازگاری های روانی زیر می شود:

· وابستگی به ساختار و روال های زندان[24]

· زندانیان در زندان به اجبار، آزادی و استقلال خود را از دست می دهند. این امر می تواند منجر به وابستگی به ساختار و برنامه ریزی زندان برای تصمیم گیری و رفتار روزمره شود. در برخی موارد، این وابستگی می تواند چنان شدید باشد که زندانیان پس از آزادی قادر به زندگی مستقل نیستند. علاوه بر این، زندان ها نظارت دقیق و مداوم را اعمال می کنند و تخلفات از قوانین را به سرعت مجازات می کنند در نتیجه، برخی از زندانیان ممکن است توانایی ابتکار عمل و قضاوت خود را از دست بدهند.

· گوش به زنگی، بدبینی و سوءظن بین فردی[25]

زندان ها مکان های خطرناکی هستند و زندانیان برای بقا باید مراقب و هوشیار باشند. مطالعات مکورکل [26]درباره زندان امنیتی تنسسی[27]، یکی از معدود تحقیقاتی بود که تلاش کرد انواع استراتژی های رفتاری که زندانیان برای بقا در محیط های خطرناک زندان به کار می برند را کمی سازی کند. این تحقیقات نشان می دهد که ترس بر زندگی بسیاری از زندانیان حاکم است و آنها برای مقابله با این ترس، استراتژی های مختلفی را به کار می برند؛ به عنوان مثال اجتناب از عبور از قسمت های پرخطر زندان، گذراندن زمان بیشتر در سلول، برخورد قاطع با دیگر زندانیان، به همراه داشتن سلاح برای دفاع از خود و غیره. نوع استراتژی ای که یک زندانی انتخاب می کند، به سن او بستگی دارد. زندانیان جوان تر بیشتر از استراتژی های اجتناب پرخاشگرایانه[28]استفاده می کنند، درحالی که زندانیان مسن تر تمایل به استفاده از استراتژی های سازگارانه تر دارند (مکورکل، 202).

· کنترل بیش از حد عاطفی، بیگانگی و فاصله گیری روانی[29]

زندانیان برای حفظ امنیت خود در محیط زندان، مجبور به کنترل و سرکوب احساسات خود شده و اصطلاحا ماسک زندان[30] بر چهره می زنند. این امر باعث غیر قابل نفوذ شدن آنها شده و عواقبی منفی مانند بیگانگی از خود و دیگران، کاهش توانایی در احساس و بیان عواطف [31] و دشواری در روابط اجتماعی را موجب می شود. زندانیان باید احساسات خود را کنترل کنند تا از سوءاستفاده در امان بمانند. ماسک زندان چهره بیرونی غیرقابل نفوذی است که زندانیان برای محافظت از خود انتخاب می کنند.

· کناره گیری و انزوا اجتماعی[32]

برخی از زندانیان برای حفظ امنیت خود، به طور کامل از اجتماع کناره گیری می کنند و خود را منزوی می کنند. این انزوا می تواند منجر به بی تفاوتی، عدم اعتماد به دیگران و افسردگی شود. زندانیان با حبس طولانی مدت به طور ویژه در معرض خطر این نوع انزوا و افسردگی هستند.

· درونی کردن هنجارهای استثمارگرانه فرهنگ زندان[33]

زندانیان برای حفظ امنیت و سلامت روان خود در محیط زندان، به ناچار باید از فرهنگ و قوانین نانوشته زندان پیروی کنند. این فرهنگ بر زور، سلطه و سرکوب احساسات تاکید دارد و می تواند به انزوای اجتماعی، خشونت و مشکلات روانی در زندانیان منجر شود.

· کاهش حس ارزشمندی و ارزش فردی[34]

زندانیان در زندان از حقوق اولیه حریم خصوصی و کنترل زندگی خود محروم می شوند. این شرایط می تواند به احساس حقارت، انزوا و کاهش حس ارزشمندی در آن ها منجر شود. در موارد شدید، زندانیان ممکن است این شرایط تحقیرآمیز را به عنوان هویت خود بپذیرند.

· واکنش استرس پس از رویداد آسیب زا به رنج و آلام دوران حبس[35]

برای برخی از زندانیان حبس چنان طاقت فرسا و از نظر روحی دردناک است که به نوعی استرس ناشی از سانحه جدی تبدیل می شود (هینی،2003). مدل عوامل خطر به توضیح پیچیدگی های ناشی از درهم آمیختگی تجربیات تلخ دوران کودکی (مانند فقر، بدرفتاری، بی توجهی و سایر اشکال قربانی شدن) در سوابق اجتماعی بسیاری از مجرمین کمک می کند. مستن و گارمیزی[36]اشاره داشته اند، وجود این عوامل خطر زمینه ای و آسیب های دوران کودکی، احتمال مواجه شدن فرد با مشکلات متعدد در آینده، از جمله بزهکاری و جرم را افزایش می دهد (مستن[37]،1990). باتوجه به این سابقه، محیط خشن و بی رحم زندان برای بسیاری از زندانیان تجربه ای دوباره از تروماست. آن ها با انضباط سخت، خشونت، احتمال آزار و اذیت، سلطه و بی احترامی در زندان روبرو هستند که این موارد می تواند خاطرات و واکنش های منفی دوران کودکی را برای آن ها زنده کند. عوارض منفی زندان زدگی همیشه به طور واضح پس از آزادی آشکار نمی شوند؛ اما این عوارض می توانند به شکل آشفتگی درونی، استرس و ترس بروز پیدا کنند. آن گونه که اشاره شد افراد به شدت نهادینه شده ممکن است فاقد شبکه حمایتی باشند که به آن ها در سازگاری با پیچیدگی های زندگی خارج از زندان کمک کند. چالش های غیرمنتظره می توانند آن ها را تحت الشعاع قرار دهند. بار سنگین چالش های دنیای آزاد برای آن ها طاقت فرسا شده، ممکن است به دلیل از دست دادن ساختار و حمایت های زندان، رفتارهای ناکارآمد یا حتی مخرب از خود نشان دهند (مستن،1990).

در پژوهشی قابل تامل به عواقب روان شناختی محکومیت نادرست[38]پرداخته شده و نویسندگان با تجزیه و تحلیل ۲۰ مطالعه مرتبط، هشت حوزه را شناسایی کردند که افرادی که متحمل اتهام نادرست شده اند در آن متضرر می شوند. این هشت حوزه شامل ازدست دادن هویت، انگ اجتماعی[39]، مشکلات سلامت روان و جسم، اختلال در روابط، بی اعتمادی به سیستم قضایی، مشکلات مالی، آسیب روانی احتمالی ناشی از بازداشت یا زندان و چالش های سازگاری مجدد پس از رفع اتهام است. این یافته ها بر نیاز به افزایش آگاهی و سیستم های حمایتی برای کمک به این دسته افراد تاکید می کند. به نظر می رسد تاثیر روانی بر افرادی که متحمل اتهام اشتباه شده اند، گسترده، شدید و بلندمدت است. نتایج این مطالعه نشان می دهد که سیستم های حمایتی مناسبی برای حمایت از این افراد و خانواده هایشان مورد نیاز است. وجود مسیرهایی برای بازنگری پرونده ها (مانند کمیسیون تجدیدنظر پرونده های کیفری[40]) مثمرثمر است، با این حال، نقض احکام اولیه ممکن است نیازمند اختصاص خدمات حمایتی تخصصی برای کمک به افراد در جهت بازگشت به زندگی عادی و درمان هرگونه اختلالات روانی باشد که به دلیل این بی عدالتی ایجاد شده است. اصلاحات سیاست های مربوطه، استراتژی هایی برای بهبود درک عمومی از اشتباهات قضایی، تغییر در روایت رسانه ها از چنین پرونده هایی و تامین بودجه برای خدمات تخصصی سلامت روان و گروه های حمایتی به طور خاص برای این دست از افراد می تواند مفید واقع شود (بروکز و گرینبرگ[41]، 2021).

در مطالعه ای دیگر که در کشور پرتغال به انجام رسید به هزینه بالای زندان، هم از لحاظ مالی و هم از نظر سلامت روان زندانیان، پرداخته شده است. نویسندگان معتقدند سرمایه گذاری در خدمات بهداشت روان برای زندانیان نه تنها می تواند سلامت روان آن ها را بهبود بخشد، بلکه منجر به کاهش میزان تکرار جرم و در نتیجه صرفه جویی در هزینه های سیستم قضایی شود (کوئیا[42] و همکاران، 2023).

روان شناس سرشناس دکتر رابرت تی مولر[43] در مقاله خود به تاثیر روانی مجازات اعدام بر خانواده های قربانیان جرم می پردازد. به گفته وی تحقیقات روان شناسی نشان داده است که خانواده و دوستان مقتول بعد از اعدام مجرم احساس بهتری پیدا نمی کنند، بلکه این امر تاثیر منفی روی آن ها می گذارد. همچنین در مطالعه ای دیگر در دانشگاه مینه سوتا داده ها نشانگر این اند که تنها 2.5 درصد از خانواده و دوستان قربانیان با اجرای مجازات اعدام احساس آرامش می کنند، درحالی که 20.1 درصد گفتند که اعدام به بهبود حال آن ها کمکی نکرده است. در 2012 مطالعه ای دیگر توسط دانشکده حقوق دانشگاه مارکت[44]انجام شد، نشان داد که اجرای حکم حبس ابد به جای حکم اعدام، حال جسمی و روحی خانواده و دوستان قربانیان را بسیار بهتر می کند. به گفته لولا ردموند[45]، درمانگری در فلوریدا که با اعضای خانواده های قربانیان قتل کار می کند، «اغلب اوقات، خانواده های مقتولین آرامشی را که انتظار داشتند پس از اعدام احساس نمی کنند. گرفتن جان آن خلا را پر نمی کند، اما معمولا خانواده ها این موضوع را بعد از مراسم اعدام درک می کنند» (مولر، [46] 2016).

بسیاری از دولت ها مجازات اعدام را با حبس ابد جایگزین کرده اند که روشی انسانی تر برای مجازات به نظر می رسد. مجازات اعدام در صورت اجرای اشتباه قابل برگشت نیست، درحالی که حبس با تبرئه فرد بی گناه قابل جبران است. به همین ترتیب، اگرچه هیچ راهی برای جبران اعدام اشتباه وجود ندارد، حبس ناعادلانه را می توان با پرداخت غرامت جبران کرد (امبا و همکاران[47]، 2019).

References:

Brooks, S. K., & Greenberg, N. (2021). Psychological impact of being wrongfully accused of criminal offences: A systematic literature review. Medicine, science, and the law, 61(1), 44–54. https://doi.org/10.1177/0025802420949069

C. (2003). The psychological impact of incarceration: Implications for post-prison adjustment. Prisoners once removed: The impact of incarceration and reentry on children, families, and communities, 33, 66.

Curry, O.S., Rowland, L.A., Lissa, C.J., Zlotowitz, S., McAlaney, J., & Whitehouse, H. (2018). Happy to help? A systematic review and meta-analysis of the effects of performing acts of kindness on the well-being of the actor. Journal of Experimental Social Psychology, 76, 320-329.

Cunha, O., Castro Rodrigues, A., Caridade, S., Dias, A. R., Almeida, T. C., Cruz, A. R., & Peixoto, M. M. (2023). The impact of imprisonment on individuals' mental health and society reintegration: study protocol. BMC psychology, 11(1), 215. https://doi.org/10.1186/s40359-023-01252-w

Hudson, B. (2003). Understanding justice: An Introduction to Ideas, Perspectives and Controversies in Modern Penal Theory. Second edition. Maidenhead: Open University Press

Levy, D. A. (2022). Optimizing the social utility of judicial punishment: An evolutionary biology and neuroscience perspective. Frontiers in Human Neuroscience, 16, Article 967090. https://doi.org/10.3389/fnhum.2022.967090

Mbah, R.E., Pruitt, T.S., & Wasum, D.F. (2019). Cruel Choice: The Ethics and Morality of the Death Penalty. Research on humanities and social sciences, 9, 14-22.

Muller. Robert. )2016(. Death Penalty May Not Bring Peace to Victims’ Families, Psychology Today. Psychology Today. Retrieved February 23, 2019 (https://www.psychologytoday.com/us/blog/talking-abouttrauma/201610/death-penalty-may-not-bring-peace-victims-families).

Penner, L. A., Dovidio, J. F., Piliavin, J. A., & Schroeder, D. A. (2005). Prosocial behavior: multilevel perspectives. Annual review of psychology, 56, 365–392. https://doi.org/10.1146/annurev.psych.56.091103.070141

Rolf, J. E., Masten, A. S., Cicchetti, D., Nuechterlein, K. H., & Weintraub, S. (Eds.). (1990). Risk and protective factors in the development of psychopathology. Cambridge University Press. https://doi.org/10.1017/CBO9780511752872

Sarel R. (2022). Crime and punishment in times of pandemics. European journal of law and economics, 54(2), 155–186. https://doi.org/10.1007/s10657-021-09720-7

[1] prosocial

[2] Penner

[3] Curry

[4] The consequentialist approach

[5] utilitarian philosophy

[6] welfare of society

[7] Hudson

[8] Haist

[9] Deterrence

[10] The retributive approach

[11] Rehabilitation

[12] Double jeopardy

[13] Levy

[14] Craig Haney

[15] University of California, Santa Cruz

[16] The Psychological Impact of Incarceration: Implications for Post-Prison Adjustment

[17] Incapacitation

[18] Sarel

[19] containment

[20] Haney

[21]Institutionalization

[22] prisonization

[23] psychological adaptations

[24] Dependence on institutional structure and contingencies

[25]Hypervigilance, interpersonal distrust and suspicion

[26] McCorkle

[27] maximum security Tennessee prison

[28] aggressive avoidance

[29] Emotional over-control, alienation, and psychological distancing

[30] prison mask

[31] emotional flatness

[32] Social withdrawal and isolation

[33] Incorporation of exploitative norms of prison culture

[34] Diminished sense of self-worth and personal value

[35] Post-traumatic stress reactions to the pains of imprisonment

[36] Garmezy

[37] Masten

[38] False imprisonment

[39] stigma

[40] Criminal Cases Review Commission (CCRC)

[41] Brooks & Greenberg

[42] Cunha

[43] Robert T. Muller

[44] Marquette University Law School

[45] Lula Redmond

[46] Muller

[47] Mbah