الزامات سیاست ورزی در مدیریت مهاجرت
الزامات سیاست ورزی در مدیریت مهاجرت
مهاجرت پدیده ای چند وجهی با ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و برآمده از نیروهای رانشی و کششی داخلی و بین المللی است که با تاثیر بر ساختارهای جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند کشور را با فرصتها و تهدیدهای ناشی از آن روبه رو سازد. در میان سه وجه مهاجرت ( مهاجرت به داخل ، مهاجرت به خارج و مهاجرین گذری) که کشورما از آن برخوردار است، افزایش مهاجرت در بین نیروی کار دارای مهارت و خروج سرمایه علمی و اقتصادی به جهت اثرات آن بر منافع ملی، از اهمیت قابل توجهی برخورداراست. به ویژه آنکه شواهد میدانی وآماری نیز حکایت از افزایش میل و تصمیم به مهاجرت در بین اقشار اجتماعی صاحب فن ، تخصص و سرمایه اقتصادی دارد . میل به مهاجرت خاص کشور ما نبوده و بسیاری از کشورها با بهره گیری از دانش مدیریت مهاجرت و اعمال سیاست های مهاجرتی در پی نظمبخشی و ساماندهی به این فرایندها برای به حداکثر رساندن نکات مثبت مهاجرت و کاهش تهدیدات آن در راستای حفظ منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورشان بودهاند.
براساس تعاریف بین المللی مدیریت مهاجرت به رویکردهای برنامه ریزی شده برای پیاده سازی و عملیاتی کردن چارچوب های سیاستی، تقنینی و اداری گفته می شود که توسط نهادهای متولی مهاجرت توسعه یافته اند. سیاست های کلی مدیریت مهاجرت در سه وجه نگهداشت، جذب و مشارکت قراردارد که در کشورهای مختلف دنبال می شوند . بررسی سیاست ها و برنامه های مهاجرتی در کشورهای مهاجر فرست همچون هند و چین بیانگر آنست که این کشورها برای بهره مندی از فواید اجتماعی – اقتصادی مهاجرت تلاش کرده اند برنامه ها و سیاست هایی را در راستای برنامه های توسعه ملی خود در دو لایه اجرا نمایند . لایه اول در جهت بازگشت و یا بهبود فضای کسب و کار برای مهاجران با مهارت بالا و توسعه علم و فناوری در داخل با هدف جذب و مشارکت مهاجران بوده است و درکنار آن سیاست های مربوط به لایه دوم بصورت پشتیبان و به طور هم زمان با لایه اول پیگیری شده که مبتنی بر تسهیل قوانین مهاجرتی و اقامتی مانند قوانین تابعیت و شهروندی بوده است.
در بررسی پدیده مهاجرت باید به این مهم توجه داشت که بین میل و اقدام به مهاجرت تفاوت وجود دارد. میل به مهاجرت تنها در پاسخ به مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا بلایای طبیعی در کشور مبدا شکل نمیگیرد، بلکه این بستگی بسیاری به اطلاعات ، ادراک و دستگاه ارزشی جامعه مبدا دارد و در نسبت با "تصویر ذهنی" از مقصد، در سازه های ذهنی جامعه مبدا برساخت میشود و ترویج می یابد. این تصویر ذهنی اغلب در سنین پایین ایجاد شده و الزاما مربوط به دوران بزرگسالی و مبتنی بر محاسبه ریز هزینه فایده نیست؛ شناخت این تفاوت بر محتوا و کارایی پاسخهای موجود به سوال از مهاجرت چه از سوی دولتها و چه از سوی افراد تاثیر تعیین کننده ای دارد.
میل و سودای مهاجرت از ساختارهای حاکم بر سازه های ذهنی ؛ نوعی شیفتگی و آرمان سازی ذهنی از غرب در قالب کلیشه غرب در مقام آرمان شهرو بستری برای شکوفایی استعدادها و پیشرفت نشات می گیرد و در مسیر عملیاتی تر اقدام به مهاجرت از علل و عوامل رانشی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم در جامعه مبدا همچون ناامیدی نسبت به آینده و فقدان چشم انداز و افق امید بخش ، تحولات سیاسی و شرایط تحریمی کشور، بحران اشتغال ، پایین بودن دستمزدها در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ، عدم تطباق برنامه آموزشی با برنامه های اقتصادی متاثر است و در مقابل عوامل کششی همچون امکانات صنعتی کشورهای پیشرفته، دسترسی به فرصت های آموزشی و شغلی بهتر، درآمد بالاتر و جذابیت های زندگی مدرن و جهانی شدن و به تبع آن کاهش موانع جابجایی و شغل های بدون مرز، زنجیره ای از علل و عوامل مهاجرتی را فراهم می نمایند . در این بین عوامل مداخله گر و شتابدهنده همچون شبکههای اجتماعی و تسهیلگران مهاجرت در قالب موسسات مهاجرتی در تشدید پدیده مهاجرت نیز قابل توجه اند.
با این وصف در تبیین دلایل و ریشههای قرار گرفتن جامعه ایران در نقطه اوج مهاجرتی در کنار ضرورت توجه به نیروهای رانشی جامعه مبدا و نیروهای کششی جامعه مقصد، توجه به ساختارهای ذهنی در دو سطح از کنشگران این فرایند یعنی مردم بعنوان بازیگران اصلی مهاجرت و نخبگان سیاسی بعنوان خط مشی گذاران ، از الزامات سیاستگذاری است. در سطح توده ، سازه های ذهنی حاکم براذهان عمومی همچون شیفتگی و آرمان سازی کشور مقصد در یک جامعه زمینه ورود به فاز « مهاجرت عام » یا « مهاجرت تود ه وار » و بروز موج های مهاجرتی را فراهم می نماید و در صورتیکه کنترل و مدیریت نشود تبعات جدی برای جامعه و فرایند رشد و توسعه کشور خواهد داشت. در سطح نخبگان سیاسی نیز فقدان رویکرد تحول یافته در قبال موضوع مهاجرت، نگاه سنتی و غیرمتوازن ، امنیتی ، سلبی و ابزاری ، مبهم و غیر شفاف منجر به خط مشی گذاری و سیاستگذاری ناکارآمد شده و پراکندگی و عدم انسجام در سیاستها را بدنبال دارد ور درنهایت حلقه های زنجیره مهاجرتی را تقویت و تسریع می نماید .
جامعه ایران در حال حاضر در وضعیت خاص پیوستگی کلیه حلقههای خرد و کلان زنجیره مهاجرت قرارگرفته است و با شکلگیری نوعی همه انگاری و سندروم مهاجرت در سطح جامعه و حتی سطح حاکمیت مواجه شده است . قدرت کنترل و یا مدیریت این زنجیره مهاجرت با توجه به مقدورات و امکانات موجود، بسیار سخت و دشوار مینماید و تشدید مهاجرت درمیان اقشار مختلف اعم از کارگران، ورزشکاران، پزشکان، محققان، کارآفرینان، سرمایه گذاران از یک سو و از سوی دیگر روند رو به افزایش و به دور از برنامه ریزی راهبردی در مهاجرت به داخل کشور ، حکایت از این واقعیت دارد که در زمینه مدیریت مهاجرت دچار نوعی جاماندگی(LAG) شده ایم و در عرصه رقابت برای نگهداشت و یا جذب نیروی کار متخصص و ماهر از بسیاری از کشورهای منطقه عقب مانده ایم که عدم توجه به تبعات منفی آن می تواند خسارتهای جبرانناپذیری را متوجه کشور سازد. بیشک اگر راه حلی برای مهار میل به مهاجرت در میان جامعه ایرانی وجود داشته باشد، باید معطوف به سیاستگذاریها و اقداماتی باشد که نهایتا تغییر در ذهنیت ایرانیان را بدنبال داشته باشد؛ گفتمانی ملی برای درک پدیده مهاجرت به طور عام و توجه به مدیریت جامع ، انسجام یافته و هماهنگ مهاجرت در سطوح عملیاتی و اجرایی. بعبارتی در عین حال که نیازمند رویکرد کلان در سیاستگذاری در جهت افزایش ضریب امید، اعتماد ، همبستگی و جاذبه سرزمینی در میان جوانان ، دانشجویان و متخصصان و نگهداشت و بازگشت آنان از یک سو و از سوی دیگر جذب مهاجرین متخصصین و صاحب فن به داخل کشور هستیم ، لازم است در سطحی عملیاتی تر رویکردهای سیاستگذاری در عرصه مدیریت مهاجرت را در سه سطح متمرکز نماییم . سطح اول نهاد سازی به واسطه ایجاد ساختارهای سیاستگذاری و برنامه ریزی در امور مهاجرت ، سطح دوم شبکه سازی از طریق ایجاد شبکه میان مهاجران به خارج با نهادها، سازمانها ، دانشگاهها ، کسب و کارها و صاحبان سرمایه در داخل کشور و در نهایت سطح سوم بر ایجاد و تقویت زیر ساخت و مشوق سازی از طریق ایجاد زیر ساخت و مشوق های مختلف برای حفظ و بازگشت مهاجران کتمرکز است . بسیاری از کشورها توانسته اند با استناد به این سیاستها تجربیات قابل توجهی را در مدیریت مهاجرت نیروی ماهر و متخصص کسب نمایند که این تجربیات می تواند مارا در سیاست گذاری و مدیریت جامع و بهینه مهاجرت رهنمود سازد.