الزامات سیاست ورزی در مدیریت مهاجرت

4 تیر 1403 - خواندن 8 دقیقه - 464 بازدید

الزامات سیاست ورزی در مدیریت مهاجرت

مهاجرت پدیده ای چند وجهی با ابعاد مختلف اقتصادی ، اجتماعی و سیاسی و برآمده از نیروهای رانشی و کششی داخلی و بین المللی است که با تاثیر بر ساختارهای جمعیتی، اجتماعی، اقتصادی و سیاسی می تواند کشور را با فرصتها و تهدیدهای ناشی از آن روبه رو سازد. در میان سه وجه مهاجرت ( مهاجرت به داخل ، مهاجرت به خارج و مهاجرین گذری) که کشورما از آن برخوردار است، افزایش مهاجرت در بین نیروی کار دارای مهارت و خروج سرمایه علمی و اقتصادی به جهت اثرات آن بر منافع ملی، از اهمیت قابل توجهی برخورداراست. به ویژه آنکه شواهد میدانی وآماری نیز حکایت از افزایش میل و تصمیم به مهاجرت در بین اقشار اجتماعی صاحب فن ، تخصص و سرمایه اقتصادی دارد . میل به مهاجرت خاص کشور ما نبوده و بسیاری از کشورها با بهره گیری از دانش مدیریت مهاجرت و اعمال سیاست های مهاجرتی در پی نظم­بخشی و ساماندهی به این فرایندها برای به حداکثر رساندن نکات مثبت مهاجرت و کاهش تهدیدات آن در راستای حفظ منافع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورشان بوده­اند.

براساس تعاریف بین المللی مدیریت مهاجرت به رویکردهای برنامه ریزی شده برای پیاده سازی و عملیاتی کردن چارچوب های سیاستی، تقنینی و اداری گفته می شود که توسط نهادهای متولی مهاجرت توسعه یافته اند. سیاست های کلی مدیریت مهاجرت در سه وجه نگهداشت، جذب و مشارکت قراردارد که در کشورهای مختلف دنبال می شوند . بررسی سیاست ها و برنامه های مهاجرتی در کشورهای مهاجر فرست همچون هند و چین بیانگر آنست که این کشورها برای بهره مندی از فواید اجتماعی – اقتصادی مهاجرت تلاش کرده اند برنامه ها و سیاست هایی را در راستای برنامه های توسعه ملی خود در دو لایه اجرا نمایند . لایه اول در جهت بازگشت و یا بهبود فضای کسب و کار برای مهاجران با مهارت بالا و توسعه علم و فناوری در داخل با هدف جذب و مشارکت مهاجران بوده است و درکنار آن سیاست های مربوط به لایه دوم بصورت پشتیبان و به طور هم زمان با لایه اول پیگیری شده که مبتنی بر تسهیل قوانین مهاجرتی و اقامتی مانند قوانین تابعیت و شهروندی بوده است.

در بررسی پدیده مهاجرت باید به این مهم توجه داشت که بین میل و اقدام به مهاجرت تفاوت وجود دارد. میل به مهاجرت تنها در پاسخ به مشکلات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و یا بلایای طبیعی در کشور مبدا شکل نمیگیرد، بلکه این بستگی بسیاری به اطلاعات ، ادراک و دستگاه ارزشی جامعه مبدا دارد و در نسبت با "تصویر ذهنی" از مقصد، در سازه های ذهنی جامعه مبدا برساخت میشود و ترویج می یابد. این تصویر ذهنی اغلب در سنین پایین ایجاد شده و الزاما مربوط به دوران بزرگسالی و مبتنی بر محاسبه ریز هزینه فایده نیست؛ شناخت این تفاوت بر محتوا و کارایی پاسخهای موجود به سوال از مهاجرت چه از سوی دولتها و چه از سوی افراد تاثیر تعیین کننده ای دارد.

میل و سودای مهاجرت از ساختارهای حاکم بر سازه های ذهنی ؛ نوعی شیفتگی و آرمان سازی ذهنی از غرب در قالب کلیشه غرب در مقام آرمان شهرو بستری برای شکوفایی استعدادها و پیشرفت نشات می گیرد و در مسیر عملیاتی تر اقدام به مهاجرت از علل و عوامل رانشی ساختارهای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم در جامعه مبدا همچون ناامیدی نسبت به آینده و فقدان چشم انداز و افق امید بخش ، تحولات سیاسی و شرایط تحریمی کشور، بحران اشتغال ، پایین بودن دستمزدها در مقایسه با کشورهای توسعه یافته ، عدم تطباق برنامه آموزشی با برنامه های اقتصادی متاثر است و در مقابل عوامل کششی همچون امکانات صنعتی کشورهای پیشرفته، دسترسی به فرصت های آموزشی و شغلی بهتر، درآمد بالاتر و جذابیت های زندگی مدرن و جهانی شدن و به تبع آن کاهش موانع جابجایی و شغل های بدون مرز، زنجیره ای از علل و عوامل مهاجرتی را فراهم می نمایند . در این بین عوامل مداخله گر و شتابدهنده همچون شبکه­های اجتماعی و تسهیلگران مهاجرت در قالب موسسات مهاجرتی در تشدید پدیده مهاجرت نیز قابل توجه اند.

با این وصف در تبیین دلایل و ریشه­های قرار گرفتن جامعه ایران در نقطه اوج مهاجرتی در کنار ضرورت توجه به نیروهای رانشی جامعه مبدا و نیروهای کششی جامعه مقصد، توجه به ساختارهای ذهنی در دو سطح از کنشگران این فرایند یعنی مردم بعنوان بازیگران اصلی مهاجرت و نخبگان سیاسی بعنوان خط مشی گذاران ، از الزامات سیاستگذاری است. در سطح توده ، سازه های ذهنی حاکم براذهان عمومی همچون شیفتگی و آرمان سازی کشور مقصد در یک جامعه زمینه ورود به فاز « مهاجرت عام » یا « مهاجرت تود ه وار » و بروز موج های مهاجرتی را فراهم می نماید و در صورتیکه کنترل و مدیریت نشود تبعات جدی برای جامعه و فرایند رشد و توسعه کشور خواهد داشت. در سطح نخبگان سیاسی نیز فقدان رویکرد تحول یافته در قبال موضوع مهاجرت، نگاه سنتی و غیرمتوازن ، امنیتی ، سلبی و ابزاری ، مبهم و غیر شفاف منجر به خط مشی گذاری و سیاستگذاری ناکارآمد شده و پراکندگی و عدم انسجام در سیاستها را بدنبال دارد ور درنهایت حلقه های زنجیره مهاجرتی را تقویت و تسریع می نماید .

جامعه ایران در حال حاضر در وضعیت خاص پیوستگی کلیه حلقه­های خرد و کلان زنجیره مهاجرت قرارگرفته است و با شکل­گیری نوعی همه انگاری و سندروم مهاجرت در سطح جامعه و حتی سطح حاکمیت مواجه شده است . قدرت کنترل و یا مدیریت این زنجیره مهاجرت با توجه به مقدورات و امکانات موجود، بسیار سخت و دشوار می­نماید و تشدید مهاجرت درمیان اقشار مختلف اعم از کارگران، ورزشکاران، پزشکان، محققان، کارآفرینان، سرمایه گذاران از یک سو و از سوی دیگر روند رو به افزایش و به دور از برنامه ریزی راهبردی در مهاجرت به داخل کشور ، حکایت از این واقعیت دارد که در زمینه مدیریت مهاجرت دچار نوعی جاماندگی(LAG) شده ایم و در عرصه رقابت برای نگهداشت و یا جذب نیروی کار متخصص و ماهر از بسیاری از کشورهای منطقه عقب مانده ایم که عدم توجه به تبعات منفی آن می تواند خسارت­های جبران­ناپذیری را متوجه کشور سازد. بی­شک اگر راه حلی برای مهار میل به مهاجرت در میان جامعه ایرانی وجود داشته باشد، باید معطوف به سیاستگذاری­ها و اقداماتی باشد که نهایتا تغییر در ذهنیت ایرانیان را بدنبال داشته باشد؛ گفتمانی ملی برای درک پدیده مهاجرت به طور عام و توجه به مدیریت جامع ، انسجام یافته و هماهنگ مهاجرت در سطوح عملیاتی و اجرایی. بعبارتی در عین حال که نیازمند رویکرد کلان در سیاستگذاری در جهت افزایش ضریب امید، اعتماد ، همبستگی و جاذبه سرزمینی در میان جوانان ، دانشجویان و متخصصان و نگهداشت و بازگشت آنان از یک سو و از سوی دیگر جذب مهاجرین متخصصین و صاحب فن به داخل کشور هستیم ، لازم است در سطحی عملیاتی تر رویکردهای سیاستگذاری در عرصه مدیریت مهاجرت را در سه سطح متمرکز نماییم . سطح اول نهاد سازی به واسطه ایجاد ساختارهای سیاستگذاری و برنامه ریزی در امور مهاجرت ، سطح دوم شبکه سازی از طریق ایجاد شبکه میان مهاجران به خارج با نهادها، سازمانها ، دانشگاهها ، کسب و کارها و صاحبان سرمایه در داخل کشور و در نهایت سطح سوم بر ایجاد و تقویت زیر ساخت و مشوق سازی از طریق ایجاد زیر ساخت و مشوق های مختلف برای حفظ و بازگشت مهاجران کتمرکز است . بسیاری از کشورها توانسته اند با استناد به این سیاستها تجربیات قابل توجهی را در مدیریت مهاجرت نیروی ماهر و متخصص کسب نمایند که این تجربیات می تواند مارا در سیاست گذاری و مدیریت جامع و بهینه مهاجرت رهنمود سازد.