تمثیلی از رابطه خوشنویس با قلم

3 تیر 1403 - خواندن 2 دقیقه - 353 بازدید



[مولانا جلال الدین محمد بلخی]

غزل 2530

1- دلم همچون قلم آمد در انگشتان دلداری

که امشب می نویسد زی نویسد باز فردا ری

2- قلم را هم تراشد او رقاع و نسخ و غیر آن

قلم گوید که تسلیمم تو دانی من کیم باری

3- گهی رویش سیه دارد گهی در موی خود مالد

گه او را سرنگون دارد گهی سازد بدو کاری

4- به یک رقعه جهانی را قلم بکشد کند بی سر

به یک رقعه قرانی را رهاند از بلا آری

5- کر و فر قلم باشد به قدر حرمت کاتب

اگر در دست سلطانی اگر در کف سالاری

6- سرش را می شکافد او برای آنچ او داند

که جالینوس به داند صلاح حال بیماری

7- نیارد آن قلم گفتن به عقل خویش تحسین

نداند آن قلم کردن به طبع خویش انکاری

8- اگر او را قلم خوانم و اگر او را علم خوانم

در او هوش است و بی هوشی زهی بی هوش هشیاری

9- نگنجد در خرد وصفش که او را جمع ضدین است

چه بی ترکیب ترکیبی عجب مجبور مختاری

***

[یزدانپناه عسکری]

تمثیلی از رابطه خوشنویس با قلم و مسخری قلم که امشب می نویسد زی ( زندگی کن ) نویسد باز فردا ری. 2- قلم دل سالک ، مقصود از دل رفتار کلی سالک ، اقتدار تصمیم می گیرد.