خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است

[سهراب سپهری Sohrab Sepehri]
اهل کاشانم. پیشه ام نقاشی است:
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شما
تا به آواز شقایق که در آن زندانی است. دل تنهایی تان تازه شود.
چه خیالی ، چه خیالی ، ... می دانم . پرده ام بی جان است.
خوب می دانم، حوض نقاشی من بی ماهی است. (1)
I’m a native of Kashan , I’m a painter
Now and then I build a cage by paint, sell it to you to refresh your heart
With the song of anemone which is imprisoned in it , What a faint dream, What a dream I know
My music is lifeless , I know well, my painting pond contains no fishes
[یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari]
خودآگاهی سهراب نسبت به تجریدی نبودن و البته اهمیت خود را از دست دادن. پندار خود مهم بینی، مانع دریافتن دنیای اطراف آدمی است . و تفاوت شکل دادن نه ، خلاقیت. خود آگاهی بر اساس پندار نیست. تجریدی است. راهی است، برای تکامل خارج از چارچوب های اجتماعی و فراسو را نشانه روی نمودن و تکامل بسوی تجرید.
[کشف الاسرار و عده الابرار ]
تجرید : مجرد شدن از رسوم انسانیت، چنانک تیغ مجرد شود از نیام خویش و تیغ ما دام که در نیام باشد هنرش آشکارا نگردد و فعل ازو پیدا نیاید. همچنین دل تا در غلاف انسانیت است هنر وی آشکارا نگردد و از وی کاری نگشاید.
___________
1 - هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- صفحه 273 و274