حی و حیوان

[ابوسعید ابوالخیر] (1)
معشوقه موحدان آن سر پاک است و این سر باقی بود آن سر به نظر حق قایم است و حق راست و از نصیب خلق پاک است و درین قالب عاریتی است هر کرا آن سر هست حی است و هر کرانیست او حیوانست.
***
مولانا به زیبایی این نکته را در دیوان شمس توضیح می دهد:
[مولانا جلال الدین مولوی] (2)
غزل 729 (اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند) :
اینک آن خضری که میر آب حیوان گشته بود زنده را بخشد بقاء و مرده را حیوانکند
غزل 603 (گویند به بلاساغون، ترکی دو کمان دارد) :
جز غمز چشم شه ، جز غصه خشم شه و الله ! که نیندیشد ، هر زنده که جان دارد.
زنده = حیوان . جان دارد = حی . در اینجا در این شعر حی یک مرتبه بالاتر از حیوان است و شاعر اشاره کرده که خیلی از زنده ها جان ندارند.
یزدانپناه عسکری
1403/3/23
________
1 - اسرارالتوحید فی مقامات الشیخ ابی سعید تالیف محمد بن منور ابی سعد بن ابی طاهربن ابی سعید میهنی، بخش اول مقدمه، تصحیح و تعلیقات دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی –تهران : انتشارات آگاه 1385
2 - کلیات دیوان شمس تبریزی ، مولانا جلال الدین محمد بلخی به کوشش دکتر ابوالفتح حکیمیان – تهران: انتشارات پژوهش 1383 غزل 729