فرا خوانی قصد به اشاره

[سهراب سپهری]
سایه شدم ، و صدا کردم :
کو مرز پریدن ها، دیدن ها ؟
کو اوج « نه من »، دره « او »؟
و ندا آمد : لب بسته بپو.
_ _ _
به سراغ من اگر می آیید ،/ پشت هیچستانم ./
پشت هیچستان جایی است ./ پشت هیچستان رگ های هوا ، پر قاصد هایی است/ که خبر می آرند ، از گل واشده دورترین بوته خاک ./ روی شن ها هم ، نقش های سم اسبان سواران ظریفی است که صبح/ به سر تپه معراج شقایق رفتند ./ پشت هیچستان ، چتر خواهش باز است
***
صدق، فرا خوانی قصد به اشاره را در بر می گیرد، صدق، وضوح و تمرکز خواست انسان از نیرویی که او را در برگرفته است می باشد . انسانی که با خودش درگیری ندارد و این عدم درگیری در عمل به صورت صدق منعکس می شود . یعنی یک مورد را واضح از بی کرانگی می خواهد . نمی دانم ، شاید ، اگر ، کدام بهتر است، ندارد. صدق جزئی از قصد نرمش ناپذیر است ، یعنی تو باید از خاصیت خواسته خودت مطمئن باشی ، یعنی با خودت صادق باشی تا بتوانی به صورت نرمش ناپذیر قصد آن را نگاه داری. آدمی نمی تواند روح حاکم بر جهان را مجسم کند، به همین لحاظ از درون خویش با اشاره آن را فرا می خواند.
یزدانپناه عسکری
1403/3/19
_________
هشت کتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- صفحه 250 و 251 و 360 ، 8:57