کرامت انسانی در معنای خاص در قرآن کریم و سیره معصومین(علیه السلام)

17 اردیبهشت 1403 - خواندن 9 دقیقه - 352 بازدید

کرامت انسانی به معنای اخص:
دین مبین اسلام کامل ترین و جامع ترین دین الهی است از این رو هیچ موضوعی در زندگی انسان را بدون پاسخ و مسکوت نگذاشته حتی کوچک ترین و جزئی ترین مسائل. اگر دستورات اسلام را در موارد گوناگون مورد بررسی قرار دهید قطعا با جلوه ای از کرامت انسانی مواجه می شوید که در ذیل بخشی از آن ها مورد بررسی قرار می گیرد.
آیه هفدهم سوره مبارکه فجر چنین بیان می دارد: کلا بل لا تکرمون الیتیم (قرآن، فجر:17)این چنین نیست که می پندارید، بلکه [زبونی، خواری و دور شدن شما از رحمت خدا برای این است که] یتیم را گرامی نمی دارید. کرامت فرد یتیم به قدی اهمیت دارد که عدم رعایت آن باعث دور شدن از رحمت خداوند می شود پس می توان چنین گفت که رعایت نکردن کرامت انسانی و عدم توجه به این مهم نوعی گناه محسوب می شود و از این رو می توان استدلال کرد که حفظ کرامت انسانی واجب است.
همچنین در آیه بیست و سوم سوره مبارکه اسراء خداوند چنین می فرماید: وبالوالدین احسانا ۚ ... وقل لهما قولا کریما(قرآن، اسراء:23) و به پدر و مادر نیکی کنید ... و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!
انسان علاوه بر اینکه فی الذات دارای کرامت است وقتی به مقام والای پدر و مادر نائل می شود ارجمندی و ارزش فراتری می گیرد و بر فرزندان واجب است که احترام آن ها را به جا بیاورند. در همین باب چند حدیث از ولی نعمتمان حضرت رضا علیه السلام نقل شده است:
فیما کتب الرضا علیه السلام للمامون: بر الوالدین واجب و ان کانا مشرکین و لا طاعه لهما فی معصیه الخالق(بحارالانوار،1386: 72)
در نوشته حضرت رضا (علیه السلام) به مامون آمده است: نیکی به پدر و مادر واجب و لازم است اگر چه مشرک و کافر باشند، ولی در معصیت خدا نباید اطاعتشان کرد.
عن ابی الحسن علیه السلام قال: قال رسول الله صلی الله علیه و آله: کن بارا واقتصر علی الجنه و ان کنت عاقا فاقتصر علی النار(اصول کافی،1379: 348)
از امام رضا (علیه السلام) نقل شده که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: نسبت به پدر و مادر نیکو کار باش تا پاداش تو بهشت باشد ولی اگر عاق آنها شوی جهنمی خواهی بود.
و قال الرضا علیه السلام: علیک بطاعه الاب و بره و تواضع و الخضوع والاء عظام و الاء کرام له و حفض الصوت بحضرته(فقه الرضا علیه السلام، 1399: 334)
امام رضا (علیه السلام) فرمود: بر تو باد که از پدر، فرمانبرداری کنی، به او نیکی کنی، در برابرش فروتنی و کرنش و بزرگداشت و احترام داشته باشی و صدایت را در حضور او پایین بیاوری.
همان طور که در احادیث فوق اشاره شده است انسان اگر به درجه پدر و مادری برسد احترامش چند برابر می شود، با توجه به بیانات فوق می توان کرامت را در انسان به دو دسته ذاتی و اکتسابی تقسیم بندی کرد. همه انسان ها بعد ذاتی کرامت را دارا هستند و فرد به محض تولد از این کرامت بهره مند می شود، اما در مقابل دسته ای از کرامت اکتسابی است و فرد همان طور که پیش تر گفته شد با ترقی و پیشرفت در مسیر الهی به آن دست پیدا خواهد کرد مانند کرامت بر اساس تقوا و کرامت والدین.
در آیه سی و دوم سوره مبارکه مائده چنین نقل می شود: من قتل نفسا بغیر نفس او فساد فی الارض فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا(قرآن، مائده:32) هر کس، انسانی را بدون ارتکاب قتل یا فساد در روی زمین بکشد، چنان است که گویی همه انسان ها را کشته.
پس از ذکر داستان فرزندان آدم یک نتیجه گیری کلی و انسانی در این آیه شده است، نخست می فرماید: «به خاطر همین موضوع بر بنی اسرائیل مقرر داشتیم که هر گاه کسی انسانی را بدون ارتکاب قتل، و بدون فساد در روی زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است»(ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه)
چگونه قتل یک انسان مساوی است با قتل همه انسان ها و نجات یک نفر مساوی با نجات همه انسان ها؟
آنچه می توان گفت این است که قرآن در این آیه یک حقیقت اجتماعی و تربیتی را بازگو می کند زیرا، کسی که دست به خون انسان بی گناهی می آلاید در حقیقت چنین آمادگی را دارد که انسان های بی گناه دیگری را به قتل برساند، او در حقیقت یک قاتل است و طعمه او انسان بی گناه، و می دانیم تفاوتی در میان انسان های بی گناه از این نظر نیست، همچنین کسی که به خاطر نوع دوستی و عاطفه انسانی، دیگری را از مرگ نجات بخشد این آمادگی را دارد که این برنامه انسانی را در مورد هر بشر دیگری انجام دهد و با توجه به این که قرآن می گوید: «فکانما قتل الناس جمیعا ومن احیاها فکانما احیا الناس جمیعا» (قرآن، مائده:32)
مقصود این است که مرگ و حیات یک نفر اگر چه مساوی با مرگ و حیات اجتماع نیست اما شباهتی به آن دارد. قابل توجه این که، کسی از امام صادق (علیه السلام) تفسیر این آیه را پرسید، امام فرمود: منظور از «کشتن» و «نجات از مرگ» که در آیه آمده نجات از آتش سوزی یا غرقاب و مانند آن است، سپس امام سکوت کرد و بعد فرمود: تاویل اعظم و مفهوم بزرگتر آیه این است که دیگری را دعوت به سوی راه حق یا باطل کند و او دعوتش را بپذیرد.(ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه)
و همچنین آیه صد و هفتاد و نهم سوره مبارکه بقره می فرماید: ولکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب لعلکم تتقون (قرآن، بقره:179) و برای شما در قصاص، حیات و زندگی است، ای صاحبان خرد! شاید شما تقوا پیشه کنید.
این آیه با یک عبارت کوتاه و بسیار پرمعنی پاسخ بسیاری از سوالات را در زمینه مساله قصاص بازگو می کند.
این آیه آن چنان جالب است که به صورت یک شعار اسلامی در اذهان همگان نقش بسته، و به خوبی نشان می دهد که قصاص اسلامی به هیچ وجه جنبه انتقام جویی ندارد. از یکسو ضامن حیات جامعه است، زیرا اگر حکم قصاص به هیچ وجه وجود نداشت و افراد سنگ دل احساس امنیت می کردند جان مردم بی گناه به خطر می افتاد. همان گونه که در کشورهایی که حکم قصاص به کلی لغو شده آمار قتل و جنایت به سرعت بالا رفته است.
و از سوی دیگر مایه حیات قاتل است، چرا که او را از فکر آدمکشی تا حد زیادی باز می دارد و کنترل می کند.
آیا خون مرد رنگین تر است؟
ممکن است بعضی ایراد کنند که در آیات قصاص دستور داده شده که نباید «مرد» بخاطر قتل «زن» مورد قصاص قرار گیرد، مگر خون مرد از خون زن رنگین تر است؟ در پاسخ باید گفت: مفهوم آیه این نیست که مرد نباید در برابر زن قصاص شود، بلکه اولیای زن مقتول می توانند مرد جنایتکار را به قصاص برسانند به شرط آن که نصف مبلغ دیه را بپردازند.
توضیح این که: مردان غالبا در خانواده عضو موثر اقتصادی هستند و مخارج خانواده را متحمل می شوند، بنابراین تفاوت میان از بین رفتن «مرد» و «زن» از نظر اقتصادی و جنبه های مالی بر کسی پوشیده نیست، لذا اسلام با قانون پرداخت نصف مبلغ دیه در مورد قصاص مرد، رعایت حقوق همه افراد را کرده و از این خلاء اقتصادی و ضربه نابخشودنی، که به یک خانواده می خورد جلوگیری نموده است.(ناصر مکارم شیرازی، 1380)
اسلام هرگز اجازه نمی دهد که به بهانه لفظ «تساوی» حقوق افراد دیگری مانند فرزندان شخصی که مورد قصاص قرار گرفته پایمال گردد.
در هر دو آیه فوق اهمیت جان انسان مورد اشاره قرار گرفته است که بر همین اساس در شریعت اسلامی قاعده ای با عنوان «احتیاط در دماء» وجود دارد که به طور خلاصه این طور تعرف می شود: هرگونه حکم یا ارتکاب عمل که به مرگ یک انسان منجر می شود، باید با استناد به دلیلی قطعی یا اماره باشد و در موارد دیگر باید با احتیاط و به دور از هرگونه شبهه باشد که نشانه محدودبودن حکم به مجازات سلب حیات در دین اسلام است.
این قاعده در حقوق کیفری ما بسیار پر کاربرد است و در مجازات های قصاص نفس و مجازات حدی اعدام اثر گذار است.