برای حواس پنجگانه سقفی نیست

1 اردیبهشت 1403 - خواندن 2 دقیقه - 92 بازدید



برای حواس پنجگانه سقفی نیست

[مولانا جلال الدین محمد بلخی- مثنوی معنوی- دفتر اول]

این سخن پایان ندارد هوش دار - هوش سوی قصه خرگوش دار

گوش خر بفروش و دیگر گوش خر - کین سخن را در نیابد گوش خر

رو تو روبه بازی خرگوش بین - مکر و شیراندازی خرگوش بین

خاتم ملک سلیمانست علم - جمله عالم صورت و جانست علم

آدمی را زین هنر بیچاره گشت - خلق دریاها و خلق کوه و دشت

زو پلنگ و شیر ترسان همچو موش - زو نهنگ و بحر در صفرا و جوش

زو پری و دیو ساحلها گرفت - هر یکی در جای پنهان جا گرفت

آدمی را دشمن پنهان بسیست - آدمی با حذر عاقل کسیست

خلق پنهان زشتشان و خوبشان - می زند در دل بهر دم کوبشان

بهر غسل ار در روی در جویبار - بر تو آسیبی زند در آب خار

گرچه پنهان خار در آبست پست - چونک در تو می خلد دانی که هست

خارخار وحیها و وسوسه - از هزاران کس بود نه یک کسه

باش تا حسهای تو مبدل شود - تا ببینیشان و مشکل حل شود

تا سخنهای کیان رد کرده ای - تا کیان را سرور خود کرده ای

***

[یزدانپناه عسکری]

برای حواس پنجگانه سقفی نیست، ابزار تداوم حس انسان است که به دلیل ناتوانی در افزایش برد حس آدمی به ابزار متوسل شده است.