امیر عباس صادقی
38 یادداشت منتشر شدهمعرفی کامل ۷ مهارت سواد رسانه ای و کارکردهای آن
برای سواد رسانه ای 7 مهارت کلیدی وجود دارد. این مهارت ها ابزاری اند که ما در رویارویی با پیام ها و پردازش اطلاعات به کار می بریم.
در ادامه هریک از مهارت ها جداگانه ارائه می گردد. هنگامی که تنها یک مهارت را به کار می بندیم، به ندرت به مشکلی برمی خوریم. این مهارت ها اغلب در ترکیب متنوع با یکدیگر و با ترکیب های متفاوتی به کار می روند.
1- ارزیابی (Analysis): تجزیه یک پیام به عناصر با معنا. ارزیابی اساسی ترین مهارت است، زیرا دست آوردهای آن، مواد خام 6 مهارت دیگر را تشکیل می دهد.
سه نوع ارزیابی وجود دارد:
- ارزیابی متمرکز: به معنای جست و جوی یک موضوع در انبوهی از اطلاعات است. نمونه ای ساده از این دست که زمانی است که فرهنگ واژگان را برای یافتن معنای یک واژه می جوییم. در اینجا نیازی به خواندن کل فرهنگ واژگان نداریم؛ تنها چیزی که مهم است، واژه و تعریف آن است. بر پایه دانش خود می دانیم که فرهنگ های واژگان، بر اساس حروف الفبا مرتب شده اند، پس این اطلاعات مرتب شده ما را به واژه مورد نظر راه برده و به ما می گوید که از بقیه اطلاعات چشم بپوشیم (پاتر، 1393: 158).
- ارزیابی جزئی: عبارت است از تجزیه پیام به بخش های آن. برای نمونه، ما می توانیم یک گزارش خبری را به عناصر آن تجزیه کنیم: چه کسی، چه چیزی، کی، کجا و چرا. هر پیام بر اساس نیاز به ارزیابی می تواند به بخش های متنوع و متقاوتی تجزیه شود. از سویی دیگر ساختار اطلاعات یکی از جنبه های ممکن برای ارزیابی است، ما می توانیم این اخبار را به بندها، جمله ها یا واژگان تجزیه کنیم. جنبه دیگر، اندازه و شکل عناصر است؛ می توانیم این اخبار را به متن، بندها، گرافیک ها و تیتر ها تجزیه کنیم. اما جنبه دیگر اطلاعات، منبع آن است؛ ما می توانیم همین اخبار را بر اساس منبع اطلاعاتی تجزیه کنیم. تقریبا همه پیام ها ابعاد بسیاری از برای ارزیابی دارند؛ بنابراین، تقریبا همیشه ارزیابی، یک مساله نیمه مشخص است. ما باید به همه ابعاد قابل دسترس برای یک ارزیابی بیاندیشیم، سپس سودمندترین را برای نیاز خود برگزینیم (پاتر، 1393: 158).
- ارزیابی ساختاری: تجزیه کامل پیام به بخش ها و زیر بخش های آن است. در نتیجه زمینه پیوند و سازمان دهی بخش های پیام آشکار می شود. این ارزیابی نخست به شکل جزئی انجام می شود، اما در گام بعد جزئی تر اعمال می شود. معمولا از این ارزیابی نسبت به دوگونه دیگر کمتر استفاده می شود چرا که به تلاش بیشتری نیاز دارد.
2- ارزشیابی (Evaluation): قضاوت درباره ارزش یک عنصر؛ این قضاوت با مقایسه عنصر مورد نظر با برخی معیارها انجام می شود (پاتر، 1393: 157).
این برآورد با مقایسه یک عنصر با برخی معیارها انجام می شود. این معیار معمولا دقت یا سودمندی است. برای نمونه، در مورد اطلاعات شناختی، اطلاعات درون یک پیام رسانه ای را با حقیقت برگرفته از برخی منابع موثق که به درستی آن اعتماد داریم، مقایسه می کنیم. اگر اطلاعات درون پیام با واقعیت موجود در دانسته هایمان جور درآید، حکم به درستی آن پیام می دهیم. (در اینجا معیار درستی و دقت است).
اگر عنصری را درون یک پیام رسانه ای بیابیم که با دانسته هایمان جور در نمی آید، باید تصمیم بگیریم که آیا این پیام جدید ارزشمند بوده و ساختار دانش مان را تغییر می دهد، یا دانسته های موجودمان با ارزش تر بوده و آن پیام را نادیده بگیریم.(در اینجا معیار سودمندی وجود دارد) یعنی تعیین می کند آیا اطلاعات جدید نسبت به دانسته هایمان سودمند تر است یا نه.
برای یک ارزشیابی خوب باید از دانشی بهره گرفت که اطلاعات گسترده در 4 حوزه زیر را در بر داشته باشد: اطلاعات شناختی، حسی، زیبایی شناختی و اخلاقی. هر چه دانسته های پیشین یک فرد بیشتر باشد، درباره اطلاعات جدید آسان تر می تواند داوری کند.
3- گروه بندی (Grouping): تعیین این که چه عناصری از چه جهاتی با یکدیگر مشابه اند؛ و چه عناصری از چه جهاتی با یکدیگر متفاوت اند (پاتر، 1393: 157).
این مهارت بر مقایسه و مقابله تمرکز دارد. یعنی تعیین این که عناصر پیام چه شباهت ها و چه تفاوت هایی با یکدیگر دارند. بنابراین، چیدن عناصر درون گروه ها باید به گونه ای باشد که عناصر درون یک گروه شباهت هایی داشته باشند و آن هایی که درون گروه نیستند، آن شباهت ها را نداشته باشند (پاتر، 1393: 161).
در مواردی که می توان مقایسه و مقابله را انجام می دهیم:
- نگریستن به رسانه ها در مقایسه با یکدیگر: زمانی که یک پیام از قید و بند یک رسانه رها شده و در قید و بند رسانه دیگر می افتد، چه تغییری در آن روی می دهد؟ برخی عناصر پیام دگرگون می شوند.
- توجه به ابزار انتقال پیام: در هر رسانه ابزار متفاوتی هست. مقایسه بین ابزارهای انتقال، دیدگاه های تدوین، محدودیت های تجاری و تصور مخاطب را آشکار می کند.
نکته دیگر در مقایسه، مرور قسمت های یک نمایش داستانی است تا پیشرفت یک شخصیت را ببینیم، یا مرور اجراهای یک هنر پیشه خاص است تا دامنه فعالیت وی را ببینیم. نکته های امکان پذیر فراوانی در مقایسه هست، و همه آن ها به یک اندازه سودمند نیستند. کلیدی برای یه کارگیری این مهارت های پیشرفته، داشتن یک برنامه دستوری ای است که مجموعه گسترده تر و ژرفا تری از مفهوم پیام ها را ارزیابی کند، سپس این مهارت ها را برای رسیدن به آن هدف، آگاهانه به کار بندید. (پاتر، 1393: 162).
4- استقرا (Induction): اشاره به یک ویژگی در بین مجموعه کوچکی از عناصر، سپس تعمیم آن به همه عناصر مجموعه. (پاتر، 1393: 157)
برای رسیدن به یک الگوی مشترک بین چند عنصر از مهارت استقرا بهره می گیریم. سپس ویژگی بدست آمده را برای توضیح همه عناصر مجموعه، تعمیم می دهیم. استقرا عبارت است از مشاهده نمونه های اندک، کشف یک ویژگی مشترک بین آن نمونه ها و سپس ساختن یک اصل کلی که بیان گر آن ویژگی به دست آمده باشد.
یکی از تاثیرات موذیانه رسانه ها، عرضه نمونه های صوری فراوان و هدایت مخاطبان به کشف ویژگی های مشترک بین آن هاست تا معیاری برای همه طبقات باشد. برای نمونه، کسانی که یک خبر درباره سرقت غیر عادی از بانک را می خوانند که از روی یک فیلم عامه پسند تقلید شده است، شاید نتیجه بگیرند همه فیلم ها بد هستند(پاتر، 1393: 165).
راهبردهای استقرای صحیح عبارت است از:
1- از منابع قابل اعتماد بهره بگیریم.
2- در نتیجه گیری ها تجربی تر باشیم. دیدگاه ما می تواند این باشد که، باید یافته هایمان را پیوسته با مشاهدات بیشتر بررسی کنیم. اگر چیزی یافتیم که با نتایج مورد انتظارمان تناسب ندارد، نباید مشاهدات را کم کنیم، بلکه باید انتظارات خود را تعدیل کنیم.
5- قیاس (Deduction): بهر ه گیری از قواعد کلی برای تشریح جزئیات. قیاس مهارت بهره گیری از پیش فرض هاست تا با یک فرآیند استدلال منطقی به یافته های خود برسیم. در اینجا رویه بنیادین، پیروی از یک فرآیند استدلال در چارچوبی از قیاس منطقی است. این فرآیند مجموعه ای است از سه بیان. بیان نخست، پیش فرض اصلی خوانده می شود، معمولا یک قاعده یا اصل کلی است. بیان دوم پیش فرض فرعی خوانده می شود؛ معمولا یک مشاهده است. بیان سوم نتیجه ای است که از دو بیان نخست به دست می آید.
قیاس بهره گیری از اصول کلی برای نتیجه گیری از یک موضوع خاص است. به عبارت دیگر، قیاس (که از اصول کلی به جزئیات می رسد) بیشتر در برابر استقرا (که از جزئیات به اصول کلی می رسد) است (پاتر، 1393: 167).
6- ترکیب (Synthesis): سرهم بندی عناصر برای رسیدن به ساختاری جدید. مهارت ترکیب زمانی به کار می رود که مرد عناصر جدیدی را بر گزیده و درکنار بخش های متفاوت ساختار دانش خود می چینند تا ساختار جدیدی از دانش را پیکر بندند. این پیکر بندی جدید تنها افزودن یک بخش به بخش های پیشین و یا افزودن یک نمونه بیش تر به یک ویژگی از پیش مشخص شده، نیست. فرآیند ترکیب، به ایجاد یک بخش کلی، یک شاخه، یا یک سطح جدید در ساختار دانش می انجامد. بنابراین مهارت ترکیب، بر مهارت های دیگر استوار است، اما برای رسیدن به هدفش نگاه فراتری داشته و در اجرا نیز خلاقیت بیشتری دارد. ترکیب به این معناست که مثلا قطعات سه خودرو را از هم جدا کرده، بهترین قطعات را از میان آن سه خودرو برگزیده و به روشی آن ها را کنار هم بچینید تا خودرویی بهتر از هر سه آن ها بسازید، این فرآیند ترکیب می باشد.
در مورد سواد رسانه، ترکیب یعنی سر هم بندی دوباره عناصر با ارزشی (که در فرآیند ارزیابی و ارزشیابی آشکار شده اند) که از پیام ها و دانسته های گوناگون گرفته شده تا ساختار جدیدی از دانش تولید شود. این فرآیند در راستای تولید دیدگاه جدید، عقیده بهتر نسبت به گذشته و یا حل یک مشکل، انجام می شود. برای دست یابی به یک ترکیب خوب، به نوآوری نیاز است، زیرا اموری که در فرآیند ترکیب پیش روست، همواره مسائلی نیمه مشخص اند. اگر این فرآیند، مسئله کاملا مشخصی را بر می گرفت، به جای این که ترکیب باشد تنها سر هم بندی بود.
7- تلخیص (Abstraction): ارائه چکیده دقیق، کوتاه و روشنی از یک پیام در چارچوب چند واژه به جای انتقال کل پیام.
این مهارت، توانایی سرهم بندی شرحی کوتاه، روشن و دقیق از یک پدیده است. تلخیص همان تعریفی است که پس از خواندن یک کتاب یا تماشای یک فیلم برای دوست خود ارائه می دهید. برای این کار نخست باید پیام را ارزیابی کرده و همه بخش های آن را بشناسیم. سپس مهم ترین آن بخش ها را برگزیده و ارزشیابی کنیم. سرانجام، باید از پیام به دست آمده از ارزشیابی پیام ها، توضیح کوتاهی را سر هم کنیم. این مهارت زمانی به کار می آید که مردم می خواهند چکیده پیام را به دیگری منتقل کرده یا برای رسانه ای دیگر رمزگذاری کنند تا بتوانند برای مراجعه آینده به آن تکیه کنند. اگر پیامی که می خواهیم خلاصه کنیم، پیچیده یا تازه باشد و فرمولی برای ادامه کار نداشه باشیم، با چالش بیشتری رودررو خواهیم بود.