نیاز فرهنگ ها به مدل های پایه مستقل و متکثر در عصر هوش مصنوعی
1. مقدمه مسئله
ظهور مدل های پایه و به ویژه مدل های زبانی بزرگ (LLMs) جایگاه هوش مصنوعی را از یک «فناوری» صرف، به یک زیربنای شناختی فرهنگی ارتقا داده است. پژوهش های اخیر – از جمله مقاله مهم کدام انسان ها؟ در دانشگاه هاروارد – نشان می دهد که LLMها فراتر از یادگیری الگوهای زبانی، ساختارهای عمیق روان شناختی و شناختی فرهنگ سازنده داده های آموزشی خود را نیز جذب می کنند. عمده مدل های رایج چون GPTمعمولا بر داده هایی آموزش می بینند که به شدت تحت سلطه فرهنگ های WEIRD هستند: غربی، تحصیل کرده، صنعتی، ثروتمند و دموکراتیک. بنابراین، LLMها تنها در ارزش ها، هنجارهای اخلاقی و نگرش های سیاسی سوگیری ندارند؛ بلکه سبک تفکر، تصور از هویت انسان، و حتی سوگیری های ادراکی و شناختی خاص فرهنگ WEIRD را نیز بازتولید می کنند.
نتیجه این وضعیت، شکل گیری یک پدیده عمیق تر است که می توان آن را ورودی WEIRD، خروجی WEIRD نامید: یعنی مدل پایه، یک روان شناسی فرهنگی خاص را به عنوان «وضعیت طبیعی انسان» تثبیت می کند و همچون یک زیربنای شناختی جهانی به جوامع دیگر صادر می کند.
۲. مسئله اصلی: تبدیل شدن LLMها به حاملان ساختار قدرت نرم جهانی
هوش مصنوعی اکنون بخش عمده ارکان قدرت نرم کشورها را لمس، تقویت یا تضعیف می کند:
- مردم و ارزش ها → از طریق شکل دهی به هویت ها و برداشت های اخلاقی
- آموزش و علم → از طریق مدل های معرفتی و شیوه های یادگیری
- رسانه و ارتباطات → از طریق روایت سازی، ترجمه و توزیع محتوا
- فرهنگ و میراث → از طریق بازنمایی فرهنگ ها و تولید نسخه های تعمیم یافته از آن ها
- روابط بین الملل → از طریق اتوماسیون روایت های بین فرهنگی
- حکومت → از طریق تنظیم گری الگوریتم ها
- کسب وکار → از طریق تسلط مدل های پایه بر بازارهای جهانی
در چنین شرایطی، اگر کشوری مدل پایه مستقل از فرهنگ خود نداشته باشد، بخش عمده ای از ارکان قدرت نرم آن در عمل توسط مدل های بیگانه، با روان شناسی بیگانه مدیریت، تعدیل و شکل دهی می شود. این وضعیت به معنای آن است که آینده شناختی نسل بعد، نظام ارزشی جامعه، و حتی شیوه سازمان دهی دانش علمی و رسانه ای، به طور نامحسوس تحت تاثیر یک مدل ذهنی وارداتی قرار می گیرد. استفاده از مدل های باز و تنظیم آن ها نیز مشکل را حل نمی کند؛ زیرا این تنظیم ها بر روی زیرساختی اعمال می شوند که پیش فرض های شناختی و فرهنگی آن غیرقابل تغییر است. نتیجه: حتی با بومی سازی سطحی، کشور فاقد مدل پایه مستقل، در بلندمدت حاکمیت شناختی، فرهنگی و ارزشی خود را از دست می دهد.
۳. دغدغه دوم: تنوع فرهنگی در درون یک کشور – ضرورت مدل های پایه چندگانه
حتی اگر یک کشور توانایی ایجاد مدل پایه مستقل ملی را داشته باشد، مسئله مهم تر آن است که آیا این مدل می تواند تنوع داخلی آن جامعه را نیز پوشش دهد؟
فرهنگ ها و زبان ها و لهجه های یک کشور – مانند پهنه فرهنگی ایران:
ترک، کرد، لر، عرب، بلوچ، گیلک، مازنی، ترکمن، تات، تالشی، هزاره ای، دری، فارسی و… –
هرکدام دارای شناخت، سبک تفکر، الگوهای ذهنی، نظام ارزشی و میراث زبانی متفاوت هستند. پژوهش های روان شناسی فرهنگی نشان می دهد که این تفاوت ها، تنها واژگانی یا زیبایی شناختی نیستند؛ بلکه ریشه در الگوهای شناختی بنیادین دارند. بنابراین سوال حیاتی این است:
آیا یک مدل پایه واحد می تواند تنوع شناختی فرهنگی یک کشور را نمایندگی کند؟
پاسخ: از دیدگاه های شناختی و زبان شناسی محاسباتی، خیر.
یک مدل پایه واحد، نهایتا یک میانگین فرهنگی – زبانی را تقویت می کند و دیگر زبان ها و فرهنگ ها را «هموار» یا «ذوب» می کند. این فرآیند در بلندمدت منجر به:
- فرسایش زبان ها
- تضعیف لهجه ها
- حذف مدل های ذهنی و نظام های ارزشی محلی
- استانداردسازی شناخت بر اساس یک زیرمدل
- نابودی تنوع فرهنگی
بنابراین، برای حفاظت از تنوع فرهنگی، به تنوع معماری مدل ها نیاز داریم، نه فقط تنوع داده.
۴. پرسش محوری پژوهش
برای حفظ هویت فرهنگی یک کشور و حفاظت از تکثر شناختی در عصر مدل های پایه، به چه تعداد مدل پایه نیاز است و این مدل ها باید چه تنوع معماری و طراحی کلانی داشته باشند؟
این پرسش در دو سطح مطرح می شود:
سطح اول: حاکمیت فرهنگی — مدل پایه ملی
یک کشور برای حفظ استقلال فرهنگی و قدرت نرم خود، نیازمند یک مدل پایه کاملا بومی است که:
- داده های پایه آن از فرهنگ خودی استخراج شده باشد
- معماری آن بر اساس الزامات شناختی و اجتماعی محلی طراحی شده باشد
- قابلیت استفاده در تمام ارکان قدرت نرم را داشته باشد
- هویت ملی و ارزش های انسانی جامعه را منعکس کند
سطح دوم: تنوع داخلی — خانواده ای از مدل های چندفرهنگی
برای اینکه یک ملت، تنوع فرهنگی درون خود را حفظ کند، به ویژه کشورهایی مانند ایران با تنوع عظیم زبانی و فرهنگی، لازم است که:
یک خانواده از مدل های پایه (Foundation Family) ایجاد شود شامل:
- مدل پایه ملی (National Foundation Model)
- مدل های منطقه ای/قومی (Regional Foundation Models)
- مدل های زبان و میراث (Heritage & Language Models)
برای حفظ لهجه ها، زبان ها، آداب، ضرب المثل ها، الگوهای ذهنی، روایت ها - مدل های تخصصی برای شناخت بومی (Cognitive Localized Models)
مثلا سبک تفکر تحلیلی/کل نگر اقوام مختلف - مدل های میان فرهنگی (Cross-Cultural Translation Models)
برای ارتباط عادلانه میان فرهنگ ها بدون تحریف
این ساختار معماری چندمدلی، مشابه «زیست بوم مدل های پایه» است، نه یک مدل واحد.
۵. جمع بندی طرح مسئله
بدون مدل های پایه مستقل، ملت ها حاکمیت شناختی خود را از دست می دهند.
بدون مدل های پایه متنوع، ملت ها تنوع فرهنگی خود را از دست می دهند.
در نتیجه:
یک کشور، برای حفظ استقلال فرهنگی و قدرت نرم خود،
به یک مدل پایه ملی نیاز دارد،
و برای حفظ تکثر شناختی داخلی،
به یک خانواده از مدل های پایه محلی، منطقه ای و میراثی.
پرسش کلیدی این است: چه تعداد مدل و چه نوع تنوع معماری لازم است تا یک ملت بتواند در عصر هوش مصنوعی، هم استقلال فرهنگی و هم تکثر فرهنگی خود را حفظ کند؟